شوک بزرگ چهارشنبه
یک روایت بلند از زندگی حسن روحانی؛ سومین رئیس جمهوری که توسط شورای نگهبان رد صلاحیت شد.
روزنامه هفت صبح، مصطفی آرانی | این پنجمین ردصلاحیت بزرگ تاریخ ایران بود. بعد از ردصلاحیت مهندس مهدی بازرگان در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۶۴، ردصلاحیت اکبر هاشمی رفسنجانی در انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۲، ردصلاحیت محمود احمدینژاد در دو انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۶ و ۱۴۰۰ و ردصلاحیت علی لاریجانی در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰، حالا صلاحیت حسن روحانی برای انتخابات دوره ششم مجلس خبرگان رهبری تایید نشده است.
همه میدانیم که او رئیسجمهور ایران بین سالهای ۹۲ تا ۱۴۰۰ بوده ولی روایت زندگی او و فرازهای مهم از حیات سیاسیاش، بیشتر مشخص میکند که چرا این خبر، مهمترین خبر تعطیلات دو روزه پایان هفته در ایران بود.
یک: سی سال اول (۲۷ تا ۵۶): حسن فریدون متولد ۱۳۲۷ در سرخه سمنان است. محمود احمدینژاد، رئیس جمهور سابق ۷۸ کیلومتر آنطرفتر، در آرادان به دنیا آمده است. هر دو شهر در مسیر مهم تهران به مشهد قرار دارند. آرادان نزدیکتر است به تهران و در کنار گرمسار قرار دارد و سرخه یکی از شهرهای حومه مرکز استان سمنان است.
روحانی در شهر خود به دبستان رفته و تحصیلات حوزوی را هم از سمنان آغاز کرده و تا ۱۳ سالگی در این شهر بوده و پس از آن به قم مهاجرت کرده است. هشت سال در قم تحصیل کرد و برای نخستین بار هم در جریان سفرهای تبلیغاتی خود در سال ۱۳۴۴ بازداشت شد. در سال ۱۳۴۷ هم با دختر خاله خود یعنی خانم صاحبه عربی ازدواج کرد.
او در همین دوره، نام خانوادگی خود را از فریدون به «روحانی» تغییر میدهد چرا که «دوستان طلبه به نامخانوادگیاش ایراد میگرفتند و میگفتند: فردا که آیتالله شدید، مردم شما را آیتالله فریدون بخوانند؟! اصلاً این نام فامیل مناسب فعالیت آینده شما نیست.»
روحانی از سال ۱۳۴۸ تحصیلات دانشگاهی خود را در دانشگاه تهران و در رشته حقوق قضایی آغاز میکند و سه سال بعد این مدرک را دریافت میکند. پس از آن همچنان در ایران و در حوزه علمیه مشغول تحصیل است تا سال ۱۳۵۶. بنابراین مجموع تحصیلات حوزوی وی حدودا ۱۴ سال است.
دو: حیات انقلابی (۵۶ تا ۵۹): در آبان سال ۱۳۵۶ مجلس ترحیمی برای بزرگداشت آقامصطفی، فرزند آیتالله خمینی که در عراق، به طور مشکوکی جان باخته برگزار میشود و حسن روحانی در این مراسم، آن طور که نقل تاریخ است برای نخستین بار لقب امام را به ایشان میدهند. این سخنرانی باعث میشود که روحانی تحت تعقیب قرار گیرد و به همین دلیل او از کشور خارج میشود.
پس از آن او در بریتانیا تحصیلات خود را در دانشگاه کلدونین گلاسکو در اسکاتلند آغاز میکند ولی این تحصیلات با پیروزی انقلاب نیمه تمام باقی میماند. روحانی مدتی را در پاریس میگذراند و پس از پرواز امام خمینی به تهران، به لندن رفته و با خانواده خود به ایران میآید.
پس از انقلاب او به عنوان یکی از افراد مسئول برای ساماندهی امور ارتش منصوب میشود. اینجا یکی از نقاطی است که اصولگرایان، منتقدین فعلی روحانی، او را به اشتباه و بعضا به خیانت و نیز دو رویی متهم میکنند. آنها مدعی هستند که روحانی در این زمان یکی از افراد حامی ایده انحلال ارتش بوده (که با مخالف افرادی مثل شهید چمران روبهرو شده) و همچنین برخلاف مواضع اخیرش، یکی از نخستین افرادی بوده که قواعد حجاب الزامی را بعد از انقلاب برای کارکنان ارتش و خانوادههای آنان اجرا کرده است.
سه: جنگ (۵۹ تا ۶۸): حسن روحانی در سال ۱۳۵۹ از سمنان به مجلس راه پیدا میکند و در مجلس هم رئیس کمیسیون دفاع میشود و هم نماینده این نهاد در شورای سرپرستی صداوسیما. علاوه بر این کم کم ارتباط وثیقی با اکبر هاشمی رفسنجانی پیدا میکند.
سابقه در ارتش، اعتماد مجموعه نظام به او به خصوص به خاطر حضور در میان موسسین جامعه روحانیت مبارز که در سال ۵۶ تاسیس شده بود و البته نزدیکی به هاشمی رفسنجانی باعث میشود که او در این دوره علاوه بر انتخاب شدن در دو دوره دیگر انتخابات مجلس، در میانه جنگ با عراق به پنج سمت نظامی هم منصوب شود.
نخست عضویت در شورای عالی دفاع که مهمترین شورای نظامی وقت مملکت بوده از سال ۱۳۶۱ تا ۱۳۶۷، دوم ریاست ستاد مرکزی قرارگاه خاتم الانبیاء، عالیترین قرارگاه عملیاتی نظامی در کشور از سال ۶۴ تا ۶۶، سوم فرماندهی پدافند هوایی کل کشور از ۶۴ تا ۷۰، چهارم عضویت در شورای عالی پشتیبانی جنگ از سال ۶۵ تا ۶۷ و پنجم معاون جانشین فرماندهی کل قوا (یعنی معاون اکبر هاشمی رفسنجانی) از ۶۷ تا ۶۸.
اصولگرایان معتقدند روحانی در این دوره پنج خطای بزرگ داشته است. نخست اینکه در سال ۱۳۶۴، گروهی از نمایندگان را تحت عنوان «مجمع عقلا» در مجلس مدیریت میکرده و با آنان جلساتی با محوریت پایان جنگ تشکیل میداده که این جلسات با مخالفت سپاه و دستور امام خمینی به پایان میرسد.
دوم اینکه او یکی از سه مذاکرهکننده پنهانی ایران در مذاکرات مک فارلین با آمریکاییها بوده، سوم اینکه (به روایت اسرائیلیها) او در تابستان ۶۵ با تصور اینکه مقام روبهرویش یک آمریکایی است با معاون ضدتروریسم وقت رژیم اشغالگر یک مذاکره پنهانی داشته، چهارم اینکه پدافند هوایی خودی تحت فرماندهی او در مرداد سال ۶۶ شهید عباس بابایی را به اشتباه هدف قرار داده و به شهادت رسانده است و پنجم اینکه او یکی از افرادی بوده که در سال ۱۳۶۷ امام خمینی را قانع کردند که قطعنامه ۵۹۸ را بپذیرد.
چهار: 10سال بعد از جنگ (۶۸ تا ۷۸): با این حال روحانی پس از جنگ، مورد تقدیر قرار میگیرد و نشان درجه دو نصر و نشان درجه یک فتح را از آیتالله خامنهای دریافت میکند. از سوی دیگر از سال ۱۳۶۸ و بعد از اصلاح قانون اساسی، یکی از دو نماینده ایشان در شورای عالی امنیت ملی و دبیر این شورا میشود. همچنین از سال ۱۳۷۰ عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام میشود.
همزمان با این مسئولیتها او از سال ۱۳۷۱ رئیس مرکز تحقیقات مجمع تشخیص، رئیس کمیسیون خارجی سیاست خارجی و نایب رئیس اول مجلس هم میشود. او حکم ریاست مرکز تحقیقات را از هاشمی رفسنجانی میگیرد و در نایب رئیسی مجلس، در واقع جانشین علی اکبر ناطق نوری است.
در این دوره روحانی برای نخستین بار از حوزه انتخابیه سمنان به عضویت مجلس خبرگان رهبری درمیآید و از سال ۸۰ تا ۸۵، ریاست کمیسیون سیاسی-اجتماعی مجلس خبرگان را به عهده میگیرد. اصلاح طلبان معتقدند او در این دوره در دو مقطع، در سمت سیاسی اصولگرایان ایستاده است.
نخست در جریان حصر آیتالله منتظری از آبان ۱۳۷۶ تا بهمن ۱۳۸۱ و دوم در جریان برخورد با دانشجویان در حوادث کوی دانشگاه ۱۳۷۸. ذکر این نکته ضروری است که روحانی سخنران اصلی تظاهرات ۲۳ تیر ۱۳۷۸ است که برای پایان دادن به حادثه کوی دانشگاه از سوی شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی برگزار شد.
اصولگرایان در این دوره دو شبهه در مورد او مطرح میکنند. نخست در مورد مرگ مشکوک پسرش در سال ۱۳۷۶. محمد روحانی یکی از ۵ فرزند حسن روحانی است که در سال ۱۳۷۶ و به روایتهای دیگری در سال ۱۳۷۰ یا ۱۳۷۱ ظاهرا بر اثر اصابت گلوله کشته میشود. در مورد مرگ او فرضیات مختلفی وجود دارد: قتل سیاسی، خودکشی پس از شکست عشقی و مرگ بعد از لو رفتن اینکه او اطلاعات محرمانهای را لو داده است.
دومین شبهه که البته در همان زمان مطرح نشد و بعدها مطرح شد در مورد تحصیلات دانشگاهی اوست. روحانی در سال ۱۳۷۲ موفق میشود با دفاع از پایاننامه کارشناسی ارشد خود از دانشگاه کلدونین بعد از ۱۵ سال، مدرک فوق لیسانس بگیرد و چهار سال بعد نیز از تز دکترای خود دفاع میکند و از همین دانشگاه فارغالتحصیل دکترا میشود.
اصولگرایان هم معتقدند که روحانی از ابتدای انقلاب و پیش از اینکه واقعا مدرک ارشد یا دکترا بگیرد در عناوین خود و حتی در مجلس از این القاب استفاده کرده، هم میگویند فاصله بین شروع تحصیلات و گرفتن مدرک زیاد و غیرطبیعی است، هم به درس خواندن مهمترین مسئول امنیتی کشور در یک کشور متخاصم یا دست کم کشوری که ایران با آن مشکلاتی جدی دارد (یعنی بریتانیا) ایراد میگیرند و هم از حدود سال ۱۳۹۶ این اتهام را وارد میکنند که او بخشهایی از تز دکترای خود را از کارهای علمی دیگران کپیبرداری کرده است.
پنج: دبیری شورای عالی امنیت ملی (۷۸ تا ۸۴): مرداد سال ۱۳۸۱، شورای ملی مقاومت، ائتلافی سیاسی از نیروهای اپوزیسیون ایران به رهبری مسعود رجوی، رهبر سازمان تروریستی مجاهدین خلق (منافقین) و ابوالحسن بنیصدر (اولین رئیس جمهور ایران که بعد از حکم مجلس به عدک کفایت سیاسیاش از ایران گریخت و به فرانسه رفت) اطلاعاتی را فاش میکنند و مدعی یک برنامه هستهای پنهانی میشوند که در ایران جریان دارد.
این آغاز مسیر طولانی مذاکرات هستهای ایران است که در گام اول با سه کشور اروپایی (فرانسه، آلمان و انگلیس) معروف به تروئیکا صورت گرفت و از مهر ۱۳۸۲ آغاز شد. در دور اول مذاکرات بین ۸۲ تا ۸۴ که تحت نظارت روحانی برگزار شد، ایران در سه گام (سعدآباد مهر۱۳۸۲، بروکسل اسفند ۱۳۸۲ و پاریس آبان ۱۳۸۳) تقریبا همه ابعاد برنامه هستهای خود را تعلیق کرد تا پروندهاش به شورای امنیت سازمان ملل نرود. با این حال، ایران به جز این موضوع، سودی از این سه اقدام نبرد و این یکی از بزرگترین اتهامات اصولگرایان به حسن روحانی است. اتهامی که عنوان آن سازشکاری است.
شش: مجمع (۸۴ تا ۹۲): با آمدن دولت جدید یعنی دولت احمدینژاد، همه تعلیقها برداشته شد و در نهایت ۵ قطعنامه شورای امنیت در بازه زمانی دی ۱۳۸۵ تا خرداد ۱۳۸۹ علیه ایران تصویب شد. روحانی در این بازه زمانی در مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام عمدتا وقت خود را به انتشار کتاب گذرانده و حتی در سال ۱۳۸۶ برای کسب پروانه وکالت دادگستری اقدام میکند.
ولی به نظر میرسد که نیمنگاهی هم حتی در این انتشار کتب به آینده سیاسی خود داشته است. او حتی پس از انتخابات سال ۱۳۸۸ هیچ موضع تندی نگرفت در حالی که در همان انتخابات، اکبر هاشمی رفسنجانی در چشم اصولگرایان عملا از یکی از ارکان نظام به یکی از سران اپوزیسیون تبدیل شد.
مشخص نیست که این سکوت، به امر هاشمی بوده یا نه. میدانیم که هاشمی برای آینده سیاسی روحانی برنامه داشته و حتی در دور دوم ریاست جمهوری سید محمد خاتمی از وی خواسته بوده که روحانی را به عنوان معاون اول خود منصوب کند تا بعد از او رئیس جمهور شود.
به هر حال هر چه که بوده، در این دوره هشت ساله جز هرازگاهی انتقاد از دولت آن هم به شکلی که خیلی تند نباشد، اثری از روحانی وجود ندارد. حتی روحانی در این دوره در سطح حاکمیت مناصب دیگری هم به دست میآورد. مثلا از سال ۸۵ تا ۸۷ عضو هیات رئیسه و رئیس دفتر تهران دبیرخانه مجلس خبرگان رهبری میشود.
هفت: دوره اول ریاست جمهوری (۹۲ تا ۹۵): اکبر هاشمی رفسنجانی که در انتخابات سال ۱۳۹۲ رد صلاحیت شد؛ بسیاری نتیجه آن انتخابات را معین دانستند ولی هاشمی در انتخابات اقدام به بازیسازی کرد و با همراهی سید محمد خاتمی در نهایت کار را به جایی رساند که روحانی با ۱۲ میلیون رای بیشتر نسبت به محمد باقر قالیباف و البته با اندکی بیش از ۵۰ درصد آرا، در همان دور اول رئیس جمهور شود. مهمترین پروژه روحانی در این دوره مساله هستهای بود.
او محمد جواد ظریف را به وزارت خارجه آورد و بعد از نخستین مکالمه تلفنی او با یک رئیس جمهور آمریکا در شهریور سال ۱۳۹۲، کار مذاکره از مهر ۱۳۹۲ آغاز شد و در نهایت سندی به نام برجام در تیر ۹۴ تصویب شد. دو اقدام دیگر روحانی در این دوره، مهار تورم و کاهش آن از حوالی ۳۵ درصد در سال ۱۳۹۲ به کمتر از ۱۰ درصد در سال ۱۳۹۵ و توسعه اینترنت همراه و افزایش سرعت اینترنت با مدیریت امینترین فرد او یعنی محمود واعظی بود.
هشت: دوره دوم ریاست جمهوری (۹۵ تا ۱۴۰۰): پاییز و زمستان ۹۵، دورانی سخت برای روحانی بود. در پاییز آن سال یکی از مخالفان برجام در آمریکا یعنی دونالد ترامپ به ریاست جمهوری آمریکا رسید و در دی ماه، اکبر هاشمی رفسنجانی مهمترین حامی روحانی در سطح بالای حاکمیت درگذشت. با وجود این دو بحران، روحانی توانست انتخابات ۹۶ را هم مثل انتخابات ۹۲ با تکنیک مناظرهها و سخنرانیهای طوفانی و البته با کمک معاونش یعنی جهانگیری ببرد. او این بار ۷ درصد و ۵ میلیون رای بیشتری آورده بود.
با این وجود، خزان روحانی از همان تابستان ۹۶ آغاز شد. اصلاح طلبانی که عمده طبقه متوسط جامعه را تشکیل میدادند حتی قبل از انتخابات هم از روحانی آزرده بودند چرا که میگفتند او در دوره اول به وعدههای سیاسی خود مثل رفع حصر عمل نکرد و در مواردی مثل وزارت علوم یا فرهنگ نیز مغلوب اصولگرایان شد و وزرایش استیضاح شدند یا استعفا دادند اما بعد از دور دوم، وقتی دیدند نرخ ارز شروع به رشد آن چنانی کرد، به شدت عصبانی شدند و با هشتگهای پشیمانم، پشت دولت منتخب خود را خالی کردند.
در دی ماه آن سال و در میانه افزایش نرخ ارز و بحران موسسات مالی غیرمجاز، نخستین اعتراض معیشتی فراگیر در کشور ایجاد شد و به برخورد نیروهای امنیتی با معترضان و قطع اینترنت انجامید. اعتراضاتی روحانی همچنان آن را توطئه مخالفانش میداند. کمی بعد از آنکه اسفند و فروردین آن سال مهیبترین سیل تاریخ معاصر ایران آمد، در ۱۰ اردیبهشت سال بعد تلگرام در ایران با حکم قضایی فیلتر شد و در نهایت در اردیبهشت ۹۷، آمریکا از برجام خارج شد و به این ترتیب تقریبا کل پروژههای دولت روحانی (برجام، کاهش تورم و آزادی اینترنت) در یک بازه زمانی کوتاه نابود شد.
دولت روحانی تلاش کرد با اقداماتی مثل ارز ۴۲۰۰ تومانی فضا را مدیریت کند ولی نتوانست و در نهایت در آبان ۱۳۹۸ با تصمیم ناگهانی به افزایش قیمت بنزین که منجر به یکی از شدیدترین اعتراضات در تاریخ ایران شد و به روایت رسمی در آن حدود ۲۵۰ نفر کشته شدند؛ عملا چیزی از حیثیت خود باقی نگذاشت. از این رو مشخص نیست که ظهور کوید ۱۹ در زمستان همان سال، لطفی به دولت روحانی بود که دو سال پایانی دولت خود را در یک آرامش نسبی بگذارند یا تیر آخری بود به پیکر بی جان دولت او مخصوصا با حواشی تاخیر در واکسیناسیون.
9: پس از ۱۴۰۰: روحانی در یک سال بعد از پایان دولت خود کاملا سکوت کرد و حتی مسایلی مثل اینکه دولت رئیسی، دفتری به او به عنوان رئیس جمهور سابق تحویل نداده از طریق منابع غیررسمی اعلام شد. با این حال نفی و لعن او در برنامه روزانه اصولگرایان بود. مجلس یازدهم که با یک طرح در حوزه هستهای در آذر سال ۱۳۹۹ مانع از آن شده بود که روحانی در پایان دوره ریاست جمهوری خود، دوباره یک توافق هستهای را با غرب برقرار کند،
پروندههای متعددی در مورد او به قوه قضاییه فرستاد و اصولگرایان مدعی هستند که بیش از یک میلیون نفر در طوماری خواستار محاکمه او شدند. با این حال روحانی تقریبا از سال ۱۴۰۱ با مجموعه جلساتی که به طور ماهیانه با وزرا و مسئولان ارشد دولت خود داشت به عرصه سیاسی بازگشت و در ماههای اخیر به فعالیت سیاسی خود توسعه داده بود و این افق را داشت که فهرستی به عنوان یاران خود به مجلس روانه کند ولی حالا صلاحیت خود او نیز برای مجلس خبرگان تایید نشده است.
10: آینده: چه خواهد شد؟ هیچ کس نمیداند. ممکن است روحانی به ردصلاحیت خود اعتراض کند و این اعتراض در روندی معمول پذیرفته شود. ممکن است روندی غیرمعمول با مدخله مقامات عالی او را به انتخابات بازگرداند و ممکن است او این ردصلاحیت را اندوختهای برای خود بداند تا مثل اکبر هاشمی رفسنجانی از آن بهره ببرد. اما یک چیز مشخص است: عملکرد روحانی در دوره ریاست جمهوری، اصولگرایان را به شدت از او عصبی کرده، نظام را به او بی اعتماد کرده و سرمایه اجتماعی او نزد اصلاح طلبان را تا حد زیادی سوزانده است. آیا ردصلاحیت باعث خواهد شد روحانی در هفتاد و پنج سالگی، معادله مقبولیت و مشروعیت خود را به نحوی حل کند؟ باید منتظر باشیم و ببینیم.