دیپفیک یا کودتای نرمافزاری

هوش مصنوعی، ابزار تبلیغ دموکراسی است یا تهدید آن؟
هفت صبح | در شامگاه یک انتخابات نفسگیر، مشاوران سیاسی خسته اما امیدوار، گرد میزهای ستاد جمع شدهاند. صفحهنمایشهای بزرگ، آمار لحظهای آرای مناطق مختلف را نشان میدهند که نه توسط انسانها، بلکه با تحلیل آنی یک سامانه هوشمند بهروزرسانی میشود.
چند خیابان آنطرفتر، رایدهندهای مردد روی تلفنهمراه خود ویدیویی از یکی از نامزدها میبیند که ظاهراً او را در وضعیتی رسواکننده نشان میدهد؛ ویدیویی که بعدها معلوم میشود جعلی و ساخته هوش مصنوعی بوده است. این صحنهها شاید شبیه داستان علمیتخیلی باشند؛ اما اکنون در حال تبدیلشدن به واقعیت روزمره سیاستاند. هوش مصنوعی آرامآرام در تاروپود فرایندهای سیاسی جهان تنیده شده و از رقابتهای انتخاباتی گرفته تا معادلات قدرتهای جهانی را تحت تاثیر خود قرار داده است.
در سالهای اخیر، کارزارهای انتخاباتی با ورود هوش مصنوعی دگرگون شدهاند. ستادهای سیاسی با تکیه بر الگوریتمهای هوشمند، به تحلیل انبوه دادههای رایدهندگان میپردازند تا استراتژی خود را دقیقتر تنظیم کنند. نمونه مشهور، ماجرای کمبریج آنالیتیکا در انتخابات ۲۰۱۶ آمریکا بود که با بهرهگیری از دادههای میلیونها کاربر شبکههای اجتماعی، تبلیغات را بهصورت هدفمند به مخاطبان خاص ارسال کرد و بحثهای داغی درباره حریم خصوصی و دستکاری افکار عمومی برانگیخت. اکنون کمپینها از روشهای پیشرفتهتری مانند مدلهای زبانی هوشمند برای نگارش خودکار پیامهای متناسب با علایق هر فرد استفاده میکنند.
اما روی تاریک این فناوری نیز بهسرعت آشکار شده است. فضای مجازی مملو از اطلاعات نادرست و شایعاتی است که با کمک هوش مصنوعی تولید و پخش میشوند. دیپفیکها، ویدیوها یا صوتهای جعلی تولیدشده توسط الگوریتمها، میتوانند چهره و صدای نامزدها را تقلید کرده و آنان را در موقعیتهای ساختگی مجرمانه یا غیراخلاقی نشان دهند. چنین محتوایی با فریب رایدهندگان، اعتبار سیاستمداران را خدشهدار میکند.
برای نمونه، در آستانه انتخابات ۲۰۲۴ آمریکا، کلیپی دستبهدست شد که صدای معاون رئیسجمهور را شبیهسازی کرده و جملاتی دروغین به او نسبت میداد. هرچند بسیاری از این ترفندها تاکنون در مقیاس وسیع افکار عمومی را گمراه نکردهاند، اما ابزارهای نظارتی و راستیآزمایی جدیدی لازم است تا دموکراسی از این حربههای دیجیتال در امان بماند. در مجموع، انتخاباتهای اخیر نشاندهنده همگرایی مبارزات سنتی با فناوریهای نوین است که پویایی رقابت سیاسی را به کلی تغییر داده است.
فناوری هوش مصنوعی به عرصه انتخابات محدود نمانده و در حکومتداری نیز نفوذ کرده است. بسیاری از دولتها برای تصمیمگیری و مدیریت عمومی، به الگوریتمها روی آوردهاند؛ از تخصیص منابع بودجه گرفته تا شناسایی متخلفان مالیاتی. این رویکرد گاهی نتایج خیرهکنندهای بر بهرهوری داشته و گاهی به فجایعی عجیب انجامیده است.
نمونه عبرتآموز آن در هلند رخ داد که دولت با استفاده از یک الگوریتم خودکار، هزاران خانواده را به اشتباه متهم به تقلب در دریافت یارانه کرد. این سیستم هوشمند که قرار بود متخلفان را شناسایی کند، طی شش سال بیش از ۲۰ هزار خانواده (عمدتاً اقلیتهای مهاجر یا کمدرآمد) را بدون دلیل موجه، مجرم قلمداد کرد و زندگی بسیاری را نابود ساخت. بحران ناشی از این اشتباه چنان عمیق بود که به استعفای دولت هلند در سال ۲۰۲۱ انجامید. این رسوایی نشان داد یک سامانه خودکار در غیاب نظارت و الزامات اخلاقی، چگونه میتواند ویرانگر باشد.
از سوی دیگر، در کشورهایی مثل چین مدلهای جدیدی از حکومتداری پدید آمده که به شدت متکی بر هوش مصنوعی است. نظام «نظارت هوشمند» چین میلیونها دوربین مداربسته و حسگر را به پلتفرمهای یادگیری ماشینی متصل کرده تا هر حرکت شهروندان را زیر نظر داشته باشد. گزارشها حاکیست دهها شرکت چینی نرمافزاری به نام «پرونده واحد هر فرد» توسعه دادهاند که دادههای جمعآوریشده از هر شهروند را به طور خودکار دستهبندی و بایگانی میکند.
این فناوری پیشرفته، هویت افراد را حتی از روی تصاویر محو یا زاویهدار تشخیص داده و موقعیت آنها را تقریباً بهصورت بلادرنگ ردیابی کند. چنین سیستمی به دولت امکان میدهد هر فرد را در پرونده دیجیتال خود دنبال کند و رفتارش را زیر ذرهبین داشته باشد. به عقیده ناظران حقوق بشر، این وضعیت عملاً به پیدایش یک دولت نظارتی تمامعیار انجامیده که حریم خصوصی را نقض و گروههای خاص را هدف قرار میدهد.
از جنبه امنیت سایبری، هوش مصنوعی همچون شمشیری دولبه ظاهر شده است. مدافعان برای حفاظت از شبکهها از الگوریتمهای یادگیری ماشین بهره میبرند تا الگوهای نفوذ را سریعتر از انسان شناسایی کنند و پیش از وقوع حمله، اقدامات مقابلهای انجام دهند. در مقابل، مهاجمان نیز با هوش مصنوعی، ابزارهای جدیدی ساختهاند؛ از تولید انبوه بدافزارهایی که خود را با محیط تطبیق میدهند گرفته تا ایمیلهای فیشینگ هوشمند که توسط مدلهای زبانی طوری نوشته میشوند که بسیار معتبر و متقاعدکننده بهنظر برسند.
در عرصه جنگ اطلاعاتی نیز دولتها از ارتش رباتهای آنلاین و حسابهای جعلی بهره میگیرند تا روایتهای مطلوب خود را در شبکههای اجتماعی ترویج کرده و افکار عمومی کشورهای رقیب را دستخوش تردید و تفرقه کنند. ترکیب پروپاگاندا با فناوری دیپفیک و حسابهای هوشمند، تصویری نگرانکننده از آینده جنگهای سرد نوین ترسیم میکند که در آن، واقعیت و دروغ بیش از پیش در هم تنیده میشوند.
رقابت بر سر هوش مصنوعی اکنون به سنگ بنای جدیدی در روابط بینالملل تبدیل شده است. کشورها دریافتهاند که برتری در این عرصه، معادل با نفوذ سیاسی، اقتصادی و حتی نظامی در مقیاس جهانی است. چند سال پیش، رئیسجمهور روسیه آشکارا اعلام کرد هر کشوری که در حوزه هوش مصنوعی پیشتاز شود، فرمانروای جهان خواهد بود. این اظهارات شاید اغراقآمیز به نظر میرسید، اما بازتابدهنده واقعیتی است که امروز در حال وقوع است: مسابقه تسلیحاتی دیجیتال. ایالات متحده و چین دو رقیب اصلی این میداناند که هر یک رویکرد خاص خود را دنبال میکنند. چین با یک برنامه ملی عظیم قصد دارد تا سال ۲۰۳۰ به رهبر بلامنازع هوش مصنوعی در جهان بدل شود.
دولت چین صدها میلیارد دلار در شرکتهای فناوری سرمایهگذاری کرده، آزمایشگاههای پیشرفته تأسیس نموده و پروژههای مشترک دانشگاهی راه انداخته است تا نوآوریهای این حوزه را تسریع کند. نتیجه این تلاشها در رشد خیرهکننده شرکتهای فناوری چینی و ثبت هزاران پتنت مرتبط با هوش مصنوعی قابل مشاهده است. در مقابل، آمریکا که خاستگاه بسیاری از پیشرفتهای بزرگ هوش مصنوعی بوده، اکنون با چالشی استراتژیک روبهرو است.
واشنگتن برای حفظ برتری، بودجههای کلانی به تحقیقات هوش مصنوعی و صنایع مرتبط اختصاص داده و در همین راستا اقدام به محدودسازی دسترسی رقبا به فناوریهای کلیدی کرده است. برای نمونه از سال ۲۰۲۲ دولت آمریکا صادرات تراشهها و پردازندههای پیشرفته هوش مصنوعی به چین و برخی کشورهای رقیب را بهشدت ممنوع کرده است تا سرعت پیشرفت فناورانه آنها را کُند کند. این سیاست مهار تکنولوژیک نشان از آن دارد که رقابت بر سر هوش مصنوعی دیگر صرفاً علمی یا اقتصادی نیست و ابعاد ژئوپلیتیک پیدا کرده است.
هوش مصنوعی بیصدا اما پیوسته در حال تغییر دادن صحنه سیاست جهانی است. از مبارزات انتخاباتی شخصیسازیشده گرفته تا حکومتداری بر پایه داده و از جنگجویان سایبری نامرئی تا ابرقدرتهایی که بر سر هر نوآوری رقابت میکنند، همه و همه نشان از آغاز عصر جدیدی دارند. عصری که در آن قدرت نرم و سخت به میزان تسلط بر هوش مصنوعی گره خورده و خطکشیهای قدیمی قدرت ممکن است دستخوش بازتعریف شوند.
این تحولات اگرچه فرصتهایی برای بهبود زندگی بشر و کارآمدتر شدن اداره جوامع فراهم میکند، اما همزمان نگرانیهای عمیقی در مورد حریم خصوصی، حقوق بشر، ثبات سیاسی و صلح جهانی به وجود آورده است. سیاستمداران و شهروندان اکنون با این پرسش اساسی روبهرو هستند: چگونه میتوان از مزایای هوش مصنوعی در مسیر پیشرفت بشر بهره برد، بیآنکه به ابزار نفوذ، سرکوب یا جنگ تبدیل شود؟ پاسخ به این پرسش آینده سیاسی جهان را رقم خواهد زد.