فرشته نجات نیروهای زمینی
بهترین خلبانان ایران چه کسانی بودند؟ این داستان: احمد پیشگاه هادیان.
روزنامه هفت صبح، علی غفوری| مطالبی که جهت اطلاع خوانندگان منتشر میشود عمدتا پیرامون خلبانان شکاری نیروی هوایی ارتش است اما باید اذعان کرد که بخش بزرگی از خلبانان کشور در رسته دیگری زیر نظر نیروی زمینی ارتش فعالیت میکردند که با نام «هوانیروز» شناخته میشود. این خلبانان نهتنها در شجاعت دستکمی از خلبانان جنگنده نداشتند، بلکه به دلیل «چشم در چشم» شدن با حریف، درست در خط مقدم نبرد عملا به اهدافی آسان برای دشمن تبدیل میشدند.
این خلبانان که بیش از 400 نفر از آنها با بالگردی معروف به کبرا یا همان «ای اچ وان» میجنگیدند در کنار خلبانان نیروی هوایی، دو بازوی فعال ارتش در ماههای اول جنگ بودند و بیاغراق اگر آنها نبودند تقریبا تمامی استانهای مرزی کشور در ابتدای جنگ سقوط میکرد.چون هدف اصلی این سلسله مطالب پرداختن به خلبانان شکاری است، تنها در دو بخش به دو اسطوره این بخش پرداختهایم و از آوردن نام بیش از 100 قهرمان بزرگ این بخش خودداری میکنیم. چراکه پرداختن جدی به پهلوانان هوانیروز مجالی دیگر میطلبد.
یکی از چند اسطوره اصلی خلبانان هوانیروز، شهید خلبان احمد پیشگاه هادیان است .وی سال 1320 در بندرانزلی متولد شد و تا چهارم متوسطه در همان شهرستان تحصیلات خود را به پایان رساند و در سال 1352 در هوانیروز استخدام شد. پس از گذراندن آموزشهای نظامی و یادگیری زبان انگلیسی به دانشکده پرواز اعزام شد و با اخذ گواهینامه پرواز بالگرد، رسماً در کنار دیگر خلبانان هوانیروز به انجام وظیفه پرداخت.
خلبان پیشگاه هادیان اولین درجهاش ستوانیار سومی و اولین یگان خدمتی او پایگاه هوانیروز کرمانشاه بود. بلافاصله پس از پیروزی انقلاب متاسفانه جنبشهای جداییطلب در شمال غرب و غرب کشور فعالیت خود را آغاز کردند و در اوایل سال 58، به دلیل گسترش درگیریها، ارتش برای کمک فراخوانده میشود .با توجه به صعبالعبور بودن منطقه، نگاهها به سمت نیروهای ویژه و بالگردهای هوانیروز برمیگردد.
آن زمان سنندج یکی از شهرهایی بود که بیشترین درگیریها را به خود دید و تجزیهطلبهای کوموله و دموکرات با محاصره و تسخیر شهر، صدها تن از نیروهای نظامی و افراد حتی غیرنظامی را محاصره میکنند.با دستور فرماندهی ارتش، بالگردهای متعدد ترابری برای انتقال تکاوران و نیروهای شهید چمران وارد عمل میشوند اما شدت آتش پدافند دشمن مانع دخالت آنها میشود تا آنکه یک بالگرد کبرا با توپ قدرتمند خود وارد عمل شده و دستهدسته نیروهای دشمن را به آتش می کشد.
زیر آتش تهیه این بالگرد که خلبان آن کسی نبود جز هادیان، سایر بالگردها به تدریج اقدام به پیاده کردن نیرو و از آن سمت تخلیه مجروحان و افراد غیرنظامی میکنند.هادیان که میداند با یک سورتی عملیات قادر به نابودسازی دشمن نیست بارها به پایگاه اصلی هوانیروز در کرمانشاه مراجعه کرده و با کمک شجاع خود، محسن درخشان هواگرد خود را مملو از گلوله و موشک کرده و مجددا به سنندج مراجعه میکند.
در آخرین سورتی پرواز، مجموعهای از اتفاقات بالگرد آنها را با مشکل مواجه میکند. آتش سنگین دشمن در نهایت بالگرد سختجان کبرا را با نقص فنی مواجه کرده و این پرنده جانسخت، در اطراف سنندج مجبور به فرود اضطراری میشود. دشمن با نزدیک شدن به بالگرد آنها به تعقیب دو خلبان جوان میپردازد .
هر دو خلبان با دست خالی به مبارزه با تجزیهطلبان میپردازند اما تنها هادیان به دلیل قدرت بدنی و توان رزمی بالاتر موفق به گریز از دست دشمن شده و پس از 17 ساعت پیادهروی توسط سایر بالگردهای امدادی، نجات مییابد.متاسفانه ستوان درخشان به روشی بیرحمانه ایستاده در خاک دفن میشود و به شهادت میرسد. بدون اغراق به دلیل کوهستانی بودن منطقه و جادههای کمعرض و پیچ در پیچ ، جلوگیری از تجزیه کردستان بدون کمک هوانیروز و خلبانان بسیار شجاعی نظیر هادیان و کشوری و شیرودی ممکن نمیشد.
جنگ آغاز میشود
در کنار چشمان تیزبین افسران گردان 11شناسایی نیروی هوایی ارتش، نفرات دیگری هم بودند که شهریور 1359 تحرکات سنگین نیروهای زرهی و مکانیزه دشمن را میدیدند. از جمله خلبانان کبرای غرب کشور.4 افسر این نیرو، شیرودی، کشوری، هادیان و سهیلیان همانند عقابانی کمین کرده تنها روز 31 شهریور منتظر ورود لشکر زرهی دشمن از محور سرپل ذهاب بودند تا آنها را شکار کنند.
با ورود تیپهای زرهی سپاه دوم عراق این 4 خلبان با زدن تانکهای پیشتاخته دشمن در جادههای تنگ و باریک منطقه و سپس حمله به عقبه این واحدها عملا راه پس و پیش را از این واحدها گرفتند و با کنار رفتن آنها امواجی از بالگردهای کبرا از پایگاههای غربی کشور سر رسیده و واحدها دشمن را قتلعام کردند.
در حقیقت همانطور که نجاتدهنده اصلی خوزستان هواپیماهای جنگنده بودند، نجاتدهنده غرب کشور نیز بالگردهای کبرا بودند که از مسجد سلیمان، سنندج، کرمانشاه و اصفهان به غرب آمده و در کوره راهها و درهها لشکرهای اصلی سپاه دوم عراق را متوقف کردند.البته متاسفانه حتی با وجود حمله سراسری عراق به ایران، حملات گروههای تجزیهطلب به نیروهای مسلح و حتی ارتش کم نشد و افرادی نظیر هادیان که تجربه نبرد در منطقه را داشتند، باید عملا در دو جبهه میجنگیدند.
در یکی از این موارد، یک واحد ارتش در دیواندره به محاصره دشمن درآمده و درخواست کمک میکند.آن روز پیشگاه هادیان و 3خلبان بالگرد دیگر کبرا در حال گذر از منطقه و حرکت به سمت سنندج بودند که از بیسیم صداهای متعدد درخواست کمک نیروهای خودی را در منطقه دیواندره در شمال سنندج میشنوند.فرمانده دسته دستور ادامه مسیر را داده و اعلام میکند برای دخالت در این مورد باید از مرکز دستور داده شود.
هادیان و یکی دیگر از خلبانان دیگر که در آستانه فکر برای لغو دستور و گردش به سمت دشمن بودند، ناگهان صدای جانشین فرمانده لشکر نیروی زمینی را شنیدند که درخواست اعزام این دسته برای کمک به محاصرهشدگان را داشت.دیگر درنگ جایز نبود.4 بالگرد با چرخش سریع ظرف چند دقیقه خود را به دشمن رسانده و از فاصله حدود یک کیلومتری دشمن را به انواع سلاحهای آتشین بستند . این بار نیروهای محاصره شده ارتش بودند که توانستند از لاک دفاعی درآمده و دشمن را تارومار کنند.
هادیان و بالگردهای امداد و نجات هوانیروز بارها نیروهای تحت محاصره را در ماههای اول جنگ نجات دادند اما یکی از شگفتانگیزترین این عملیاتها، نجات خلبان جنگنده اف-4 سرگرد جلیل پوررضایی و خلبان عقب بهمن سلیمانی از عمق 30 کیلومتری خاک دشمن بود. آنها به همراه 3 بمبافکن دیگر آذر 59 به قصد بمباران ستون دشمن از همدان برخاسته و به جنوب سلیمانیه عراق حمله کردند.
پس از بمباران، یک موشک سام فانتوم مذکور را از ادامه حرکت بازداشت و دو خلبان اقدام به اجکت کردند.از اینجا به بعد اتفاقات یکی پس از دیگری رخ میدهد.ابتدا عراقیها یک دسته بزرگی از نیروهای گشتی زمینی و در آسمان دو میگ-23 و یک دسته بالگرد را برای یافتن خلبانان ایرانی مامور میکنند و در این سو فرمانده پایگاه سوم همدان سرهنگ گلچین در تماس با فرمانده نیروی زمینی در منطقه از آنها درخواست بالگرد امداد و نجات میکند و از این سو فرمانده نیروی زمینی میگوید داخل خاک عراق ؟ با شکاریهای دشمن چه میکنید؟ آن سوی خط گچین میگوید: شکاریهای آنها با ما.
بلافاصله سرگرد براتپور معاون عملیات پایگاه دستور یک عملیات ویژه برای مراقبت از منطقه برای ممانعت از دخالت شکاریهای عراق را صادر میکند.فرمانده نیروی زمینی که میداند این نوع عملیاتهای بسیار پرریسک تنها از عهده افراد از جانگذشته برمیآید، این ماموریت را به خلبانان بل 214 محمد اصفهانی و حسین شهداری با حمایت کبرای نانتو به خلبانی احمد پیشگاه هادیان میدهد .
ساعت از 14 گذشته و 4 خلبان و کمکخلبان بالگردها میدانند باتوجه به کوتاه بودن روزهای آذر ماه، هوا به سرعت تاریک میشود؛ بنابراین با سرعت بالگردهای خود را بلند کرده و یک ساعت بعد داخل خاک عراق بودند.گذر از زاگرس مرتفع این خطر را داشت که رادارها یا هر هواگردی آنها را ببیند.مختصات ارائه شده به خلبانان دربندیخان در شمال شرق عراق را نشان میداد .
سرگرد پوررضایی و کمک مجروحش در زیر یک تپه پناه گرفته بودند .رضایی که فردی با تجربه بود میدانست اگر علامت ندهد خلبانان خودی او را نمیبینند و اگر زود علامت بدهد بالگردهای عراقی یا گشتیهای عراقی رسیده و شکنجه و اسارت در انتظار آنهاست.بنابراین تا توانست صبر کرد و در آن هوای نیمه تاریک سعی کرد منورهای خود را برای یک بالگرد ایرانی پرتاب کند.
اگرچه ریسک آن نیز زیاد بود.عاقبت با مشاهده یک دسته دو فروندی بالگرد که دیگر آنقدر نزدیک بودند که تفاوت آنها با بالگردهای میل عراقی قابل تشخیص بود، منورهای خود را شلیک کرد.این شلیک منور ستوان اصفهانی را باخبر کرد و به هادیان خبر داد که با گردش به جنوب برای کمک بروند اما آنها تنها کسانی نبودند که با خبر شدند .یک گشتی عراقی با دو خودروی مکانیزه نیز به سمت خلبانان آمد.
هادیان به اصفهانی گفت، شما روی عملیات نجات متمرکز شوید، گشتیهای دشمن با من. آنگاه با کاهش ارتفاع و افزایش سرعت دریچههای مسلسل خود را روی خودروهای دشمن باز کرده و ظرف 3 ثانیه هر دو خودرو مبدل به تلی از آتش شده و سرنشینانش نیز کشته شدند. هادیان با گردش به سمت بالگرد امداد و نجات خودی هشدار داد «بهزودی دستههای بزرگترشان میرسند.» با نشستن بالگرد به شکل نصفه نیمه دو خلبان فانتوم سریع سوار شده و در حالیکه هوا تقریبا تاریک شده بود، خلبانان از مرز گذشته و ساعتی بعد در پایگاه در جمع سایرین بودند .
شهادت
خلبانان پیشروی هوانیروز و کبرا عمدتا یا شهید شدند یا جانباز و هادیان نیز از این اتفاق مستثنا نبود. خلبان پیشگاه هادیان که افتخار پرواز و همرزمی با خلبانان دلاور شهیدی همچون سهیلیان، کشوری و علیزاده نیلی را داشت، سرانجام در 15 بهمن 1366 با کمک خلبانش محمدرضا کاویانی حین بازگشت از مأموریتی در منطقه غرب (سقز ـ دیواندره) دچار سانحه شد.
عملیات سپرده شده به آنها با دو مشکل هوای بسیار بد و نامشخص بودن محل دقیق دشمن مواجه بود . البته این ماموریت داوطلبانه بوده و هر دو خلبان میدانستند خطری جدی آنها را تهدید میکند اما چارهای نبود .سال آخر جنگ بسیاری از سربازان حرفهای ارتشی و سپاهی میدانستند شرایط عادی نیست یا باید هیچ ماموریتی را نپذیرند یا آنکه احتمال مرگ را به جان بخرند.
آن روز مهآلود نیز دو خلبان مجبور به کاستن از ارتفاع خود شدند که در نتیجه مورد شلیکهای پیاپی دشمن قرار گرفته و بالگرد آنها موفق به گرفتن ارتفاع مجدد نشد و به کوه برخورد کرد و احمد پیشگاه هادیان و محمد کاویانی در دم به شهادت رسیدند.هادیان به هنگام شهادت درجه سرهنگی داشت و 8سال از عمر خود را در غرب و به ویژه کرمانشاه گذرانده بود و به همین دلیل پیکر این مرد بزرگ در کرمانشاه تشییع شد.