کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۶۳۱۱۱۴
تاریخ خبر:
بابت هر تماس تلفنی یا هر رفت و آمدی من را استنتاق می‌کرد

سالاد خونین در شام آخر| قتل همسر به خاطر بددلی...

سالاد خونین در شام آخر| قتل همسر به خاطر بددلی...

متهم در دادگاه ادعا کرد مشکل بینایی دارد و ندیده ضربه‌ای مرگبار به شوهرش وارد کرده است

هفت صبح|  فریده بالای سر پیکر نیمه‌جان شوهرش ایستاده بود و چاقوی خونین در دستش می‌لرزید. پاهایش سست شده بود و حتی توان پاک کردن اشک‌هایش را هم نداشت. یکدفعه به خودش آمد و از ترس جان فرزین شروع کرد به جیغ کشیدن.فریاد کمک‌خواهی او در راه‌پله‌های آپارتمان مسکونی‌شان واقع در میدان هروی پیچید و همسایه‌ها سراسیمه برای کمک کردن به او سررسیدند. قصه ناگفته پیدا بود؛ چاقوی خونین در دست فریده ۶۰ ساله و شوهرش زخمی و خون‌آلود کف هال خانه.

 

بازداشت یک زن

رسیدگی به موضوع قتل فرزین با اعلام از سوی کادر درمان یکی از بیمارستان‌های تهران در دستور کار تیم جنایی و کارآگاهان پلیس آگاهی قرار گرفت.مأموران بعد از دریافت گزارش قتل فورا بالای سر جسد فرزین در سردخانه بیمارستان حاضر شدند‌.مشاهدات ابتدایی حکایت از آن داشت که فرزین با اصابت ضربه چاقو به قتل رسیده بود.در حالی که تحقیقات ابتدایی حکایت از درگیری خانوادگی منجر به قتل داشت، نوک پیکان اتهام سمت همسر مقتول چرخید و او بازداشت شد.

 

اعترافات اولیه

متهم در همان برخورد ابتدایی با ماموران پلیس به وارد کردن ضربه مرگبار به شوهر خود اقرار کرد و گفت: «من و همسرم در شب حادثه با یکدیگر بحثمان شد در همان حال من یک چاقو دستم بود و وقتی فرزین به سمت من حمله‌ور شد برای اینکه به من نزدیک نشود و آسیبی نبینم چاقو را به او زدم تا دور شود.یکدفعه دیدم شوهرم نقش زمین شد.

 

من خیلی شوکه شده بودم و وقتی دیدم خون از بدنش بیرون زد وحشت کردم.همان موقع بود که درخواست کمک کردم و خیلی سریع همسرم به بیمارستان منتقل شد اما دیگر فایده‌ای نداشت.»با اقرار صریح متهم و بعد از طی روال قانونی و تکمیل تحقیقات، با صدور کیفرخواست از دادسرای جنایی تهران، پرونده برای رسیدگی به شعبه هفتم دادگاه کیفری ارجاع شد و متهم پای میز محاکمه رفت.

 

در دادگاه

در ابتدای جلسه رسیدگی نماینده دادستان کیفرخواست صادر شده از سوی دادسرا را قرائت کرد.سپس فریده در جایگاه دفاع ایستاد و در دفاع از خود به شرح زندگی مشترکشان با فرزین پرداخت و گفت:«چند سال قبل بود که پدرم به رحمت خدا رفت و قبل از آن از همسر اولم جدا شده بودم.از پدرم یک مینی بوس به من ارث رسید که دلم نمی‌خواست آن را بفروشم چون فکر می‌کردم ارزش پولم کم می‌شود.از طرفی منبع درآمدی نداشتم و با خودم فکر کرده بودم که هرطور شده از طریق مینی بوس به درآمد برسم و نان در بیاورم.»

 

متهم در ادامه گفت:«به هیچ وجه نمی‌توانستم فکر رانندگی پشت مینی بوس را به سرم راه دهم چون من مشکل بینایی داشتم و حتی از گواهینامه پایه دو خود نیز استفاده نمی‌کردم.برای همین به دوست و آشنا و هرکسی به ذهنم می‌رسید سفارش کردم که یک راننده جویای کار به من معرفی کنند تا روی خودرو کار کند و حقوق بگیرد.

 

آن وقت خودم هم می‌توانستم از درآمد کارکرد ماشین زندگی‌ام را بگذرانم.مدتی در این فکر بودم تا اینکه بالاخره یک روز یکی از دوستانم با من تماس گرفت و گفت یکی از آشناهای فامیل شوهرش به نام فرزین قبول کرده که با مینی بوس من کار کند.من هم استقبال کردم که با فرزین قرار بگذارم و راجع به کار حرف بزنیم.»

 

فریده در ادامه گفت:«بالاخره من و فرزین به توافق رسیدیم و او شروع به کار کرد.گهگاهی راجع به مخارج و هزینه‌های ماشین به من زنگ می‌زد و من هم سر هر ماه به او حقوق می‌دادم.در این مدت اصلا فکر ازدواج با او به ذهنم خطور نکرده بود چون فرزین از من بیست سال کوچک‌تر بود و من نمی‌توانستم تصور کنم که همسر مردی شوم که از خودم کوچک‌تر است تا اینکه یک روز فرزین به من گفت می‌خواهد با من راجع به موضوعی حرف بزند.

 

من نگران شدم که مبادا از کار کردن با ماشین پشیمان شده باشد و او که متوجه اضطراب من شد یک راست رفت سر اصل مطلب و گفت موضوع به کار ربطی ندارد و می‌خواهم در مورد خودت حرف بزنم. بعد با هم قرار گذاشتیم و فرزین گفت به من علاقه پیدا کرده است.

 

من خیلی شوکه شدم اما فرزین گفت سن و سال اهمیتی ندارد و حالا که هر دویمان تنها هستیم می‌توانیم کنار همدیگر زندگی کنیم‌.من از او مهلت خواستم که فکر کنم.راستش هضم این موضوع برایم راحت نبود اما از طرفی واقعا از تنهایی خسته شده بودم برای همین به او جواب مثبت دادم و با هم ازدواج کردیم.بعد هم زندگی مشترکمان را در خانه من شروع کردیم.»

 

فریده راجع به اختلافات زن و شوهری‌شان گفت:«فرزین مرد بددلی بود.این را از همان روزهای اول فهمیدم اما می‌خندیدم و می‌گفتم مگر من جوان چهارده ساله‌ام که روی من حساسی.اما یک بار حسابی به او برخورد و گفت با زدن این حرف احساس می‌کنم من را تمسخر می‌کنی.من هم سعی کردم ناراحتی‌اش را درک کنم.

 

اما او دست بردار نبود و بابت هر تماس تلفنی یا هر رفت و آمدی من را استنتاق می‌کرد.از این سوال و جواب‌ها خسته شده بودم.حتی چند بار وقتی اعتراض کردم جر و بحثمان بالا گرفت و فرزین صدایش را بالا برد.من از او خواهش می‌کردم آرام باشد چون سال‌ها در آن خانه با آرامش زندگی کرده بودم و نمی‌خواستم همسایه‌ها صدایمان را بشنوند.»

 

فریده در ادامه در مورد روز حادثه گفت:«آن شب وقتی فرزین آمد خانه من داشتم برای شام سالاد درست می‌کردم.وقتی در را باز کرد دید که در همان حال که کارهای آماده کردن شام را می‌کردم به پیام یکی از دوستانم هم جواب دادم.یکدفعه با عصبانیت گفت چه کسی بود که پیام داد؟ من هم که از این سوال و جواب‌های هر روزه جانم به لبم رسیده بود با ناراحتی گفتم که نباید بابت ارتباط با هر دوست از من سوال بپرسی.

 

یکدفعه بحثمان بالا گرفت و فرزین خیلی خشمگین شد.من داشتم گریه می‌کردم که دیدم سمت من حمله کرد.از جایم بلند شدم و با همان چاقویی که برای درست کردن سالاد دستم بود به او ضربه‌ای زدم تا به من نزدیک نشود.من نمی‌خواستم او را بکشم فقط می‌خواستم از من دور شود.حتی درست ندیدم ضربه به کدام قسمت بدنش اصابت کرد.من هیچ انگیزه‌ای برای کشتن فرزین نداشتم.او نان آور من بود.»

 

بعد از اینکه دفاعیات متهم تمام شد،وکیل او گفت:«پزشکی قانونی تأیید کرده که بینایی چشمان موکلم خیلی کم است و در حالت اشکبار بعید نیست محل وارد کردن ضربه را ندیده باشد.» در حالی که مادر فرزین به عنوان تنها ولی دم پرونده برای ارائه دادخواست خود در دادگاه حاضر نبود،جلسه محاکمه برای اخذ شکایت او تجدید شد.

 

سایر اخبارحوادثرا از اینجا دنبال کنید.
کدخبر: ۶۳۱۱۱۴
تاریخ خبر:
ارسال نظر