پدرکشی بهخاطر غصههای مادر
مرد میانسال در شهر زیبا با 6 ضربه چاقوی پسرش از پا در آمد.
روزنامه هفت صبح، فاطمه شیخ علیزاده| ساعت یک و سی دقیقه بامداد یکشنبه اول بهمن ماه امسال رسیدگی به قتل مرد 67سالهای با اعلام از سوی ماموران کلانتری شهرزیبا واقع در غرب تهران، در دستور کار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تهران قرار گرفت. بلافاصله تیمی از ماموران جنایی و همچنین تیم تشخیص هویت پلیس آگاهی تهران در محل وقوع جنایت حاضر شدند.
یکی از همسایهها که موقع ورود به منزل خودش در بازگشت از مهمانی، جسد را دیده و موضوع را به پلیس گزارش داده بود گفت:«ساعت از نیمه شب گذشته بود که از مهمانی به خانه خود برگشتم. درست وسط کوچه جلوی یکی از خانههای مسکونی مرد میانسالی را دیدم که روی زمین افتاده بود. ابتدا گمان کردم که شاید حالش بد شده است.
برای همین به سرعت از ماشین پیاده شده و سمت او رفتم. در تاریکی شب مشخص نبود که بدنش خونین است. چند بار صدایش زدم و دستم را به کتفش چسباندم که تکانش بدهم. همان موقع یکدفعه دستم خیس شد.
با گوشی موبایلم روی او نور انداختم و تازه آن موقع بود که دیدم تمام بدنش غرق در خون است.برای همین خیلی سریع با مرکز فوریتهای پلیس 110 و همچنین با اورژانس تماس گرفتم اما امدادگران اورژانس وقتی از راه رسیدند اعلام کردند که این مرد نبض ندارد و جانش را از دست داده است.»
تحقیقات برای قتل مرد تنها
بررسی برای احراز هویت مقتول آغاز و مشخص شد که او از چند ماه قبل آپارتمانی در آن کوچه اجاره کرده بوده و به تنهایی آنجا زندگی مجردی داشته است. برای همین همسایهها شناخت چندانی روی او نداشتند و میگفتند که این مرد رفتوآمدهای زیادی هم نداشت.
در ادامه تحقیقات مشخص شد که خانواده او یعنی همسر و فرزندانش در همان نزدیکی، در خانهای مسکونی واقع در غرب تهران زندگی میکنند. در ادامه بررسیها مشخص شد که مقتول از مدتی قبل به دلیل مسائل خانوادگی با پسر 37ساله خود اختلافاتی داشت برای همین نوک پیکان اتهام به سمت پسر این مرد نشانه رفت.
بررسی دوربینهای مداربسته
علاوه بر این در حالی که جسد با دستور بازپرس جنایی برای انجام آزمایشات و معاینات لازم به پزشکی قانونی منتقل شده بود، دستور بازبینی دوربینهای مداربسته صادر شد که در این تصاویر مرد جوانی دیده میشد که مقابل خانه مقتول حاضر شده و زنگ در خانه او را زد. مقتول بعد از مکالمه کوتاهی کمتر از یک دقیقه مقابل در خانه آمد و شروع به صحبت با مرد جوان کرد.
سپس با یکدیگر درگیر شده و در جریان درگیری مرد میانسال توسط مرد جوان مورد اصابت ضربات چاقو قرار گرفت. سپس عامل جنایت از مهلکه گریخت. هر چند در تصاویر به دست آمده از دوربینهای مداربسته تصویر مرد جوان به روشنی مشخص نبود
اما با توجه به اینکه او قبل از درگیری از طریق آیفون مکالمه کوتاهی با مقتول داشت، فرضیه آشنا بودن قاتل قوت گرفت و باز هم ظن کارآگاهان نسبت به فرزند مقتول قویتر شد. به این ترتیب پسر مقتول در خانهاش واقع در یکی از محلات غرب تهران شناسایی و دستگیر شد. متهم در همان برخورد ابتدایی با کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تهران به قتل پدر خود اعتراف کرده و انگیزه خود را اختلافات خانوادگی عنوان کرد.
در ادامه این گزارش گفتوگوی خبرنگار ما با متهم پرونده را بخوانید.
چند سال داری؟
37 سال.
فکرش را میکردی به این زودی دستگیر شوی؟
اصلا قصد فرار نداشتم و میخواستم خودم را معرفی کنم اما بعد از این حادثه حالم خیلی بد بود و تصمیم داشتم بعد از اینکه کمی بر اعصابم مسلط شدم خودم را تحویل پلیس دهم.
چرا حال خوبی نداشتی؟
به خاطر قتل پدرم!
اما خودت این جنایت را رقم زده بودی!
من نمیخواستم او را بکشم اما وقتی مقابل خانهاش رفتم تا با او صحبت کنم اتفاق طور دیگری رقم خورد. خودم هم از اینکه دستم به خون او آلوده شده شوکه هستم.
برای چه کاری نیمه شب سراغ پدرت رفتی؟
من فقط میخواستم با او حرف بزنم. مدتی بود که پدرم خانهای مجردی برای خودش اجاره کرده بود و کمتر به خانهمان سر میزد. مادرم فهمیده بود که پدرم رفتوآمدهای غیرمتعارفی دارد. برای همین خیلی غصه میخورد. من میخواستم با پدرم صحبت کنم تا دست از این کارها بردارد و به خانه برگردد.
چرا نیمه شب را برای این صحبت انتخاب کردی؟
نمیدانم شاید به خاطر اینکه مطمئن بودم در آن ساعت خانه است. در طول روز هم خودم و هم پدرم سر کارمان بودیم. من نمیخواستم جلوی همکاران یا همسایهها آبروریزی راه افتد برای همین آن وقت شب سراغش رفتم. فکر کردم زمانی است که کوچه خلوت و ساکت است و برای صحبت کردن مناسب.
بعد چه شد؟ از شب حادثه بگو.
وقتی زنگ در خانهاش را زدم خیلی شوکه شده بود. من پنهانی آدرس او را پیدا کرده بودم و فکرش را نمیکرد که نشانی دقیق خانهاش را بلد باشم. گفت تو اینجا چه کار میکنی؟ گفتم میخواهم حرف بزنیم. از او خواستم در را باز کند اما اعتنا نکرد و از من خواست به خانه برگردم اما من سماجت کردم و گفتم حتما باید حرف بزنیم. وقتی او دید که من دست بردار نیستم، بالاخره گفت کمی صبر کنم تا مقابل در بیاید.
چه شد که کار به چاقوکشی رسید؟
وقتی مقابل در آمد خیلی عصبانی بود. میگفت باید زود از آنجا بروم و من گفتم تو باعث شدی مادرمان غصه بخورد. او هم گفت مسائل زن و شوهریشان به من ربطی ندارد و با تندی با من برخورد کرد. وقتی با هم درگیر شدیم دیگر نفهمیدم چه شد که چاقو کشیدم و شش ضربه به او زدم.
چرا چاقو همراهت برده بودی؟
آن موقع شب میترسیدم کسی خفتم کند. من معمولا این مواقع چاقو همراهم میبرم تا اگر لازم شد بتوانم از خودم دفاع کنم اما نمیخواستم از آن استفاده کنم.
وقتی به خانه رفتی کسی متوجه اتفاقی که رقم زدی شد؟
من چیزی به کسی نگفتم اما چند ساعت بعد پلیس به مادرم خبر داد که پدرم کشته شده است.
فکر میکنی با این کار به مادرت کمک کردی؟
نمیخواستم دستم به خون آلوده شود.
بنابراین گزارش رسیدگی به این پرونده تا روشن شدن ابعاد پنهان ماجرا در دستور کار قضایی قرار دارد.