اعدام دو مرد به خاطر آزار پسربچه در گلخانه
متهمان در اعتراف سیاه خود آزار و اذیت پسر 12ساله را شرح دادند.
روزنامه هفت صبح، فاطمه شیخ علیزاده| یکسال قبل رسیدگی به شکایت مرد جوانی با موضوع آزار و اذیت در شعبه ششم دادگاه کیفری یک استان تهران کلید خورد. مرد جوان در شرح شکایت خود گفت:«پسر 12ساله من به نام تیام هر روز ساعت 8 صبح به مدرسه میرفت و ظهر خودش به خانه برمیگشت.
مدرسه او به خانهمان نزدیک بود و من و همسرم گمان میکردیم حالا که دیگر تیام بزرگ شده نیازی نیست او را به مدرسه برسانیم یا دنبالش برویم چون ممکن بود جلوی دوستانش خجالت بکشد و از طرفی عبور از خیابان را به او یاد داده بودیم تا خطر تصادف تهدیدش نکند.»
شاکی در ادامه گفت:«تیام هر روز سر موقع به خانهمان واقع در صفادشت (در نزدیکی تهران و در مجاورت کرج قرار گرفته است) برمیگشت تا اینکه یک روز برخلاف همیشه او کمی دیر کرد. همسرم با نگرانی با من تماس گرفت و گفت تیام به خانه نیامده است.
من سعی کردم او را آرام کنم.گفتم شاید با دوستانش برای خوردن خوراکی به ساندویچفروشی رفته است.همسرم میگفت امکان ندارد بدون اطلاع چنین کاری کند. وقتی غروب شد و خبری از پسرمان نشد خود من هم به شدت نگران شدم و پلیس را خبر کردم.
به هر جایی فکرش را میکردیم زنگ زده بودیم. حتی به خانه برخی همکلاسیهایش هم مراجعه کردیم تا اینکه در ساعتهای اولیه شب پسرم با حال زار در حالی که کتک خورده بود و وضع سر و لباسش به شدت آشفته بود به خانه برگشت.
حال او به قدری وخیم بود که حتی تکلم برایش سخت شده بود. بالاخره به ما گفت که توسط دو مرد ربوده شده و مورد آزار و اذیت قرار گرفته است. من و مادرش از شنیدن این حرف به شدت پریشان شدیم اما حال ما زمانی بدتر شد که فهمیدیم این دو مرد یکبار دیگر هم پسرمان را ربوده و آزار و اذیت کرده بودند.»
آزار و اذیت پسر نوجوان
به این ترتیب رسیدگی به موضوع در دستور کار قضات شعبه ششم دادگاه کیفری یک استان تهران قرار گرفت. تیام 12ساله در این مرجع قضایی تحت تحقیقات قرار گرفت و با اطلاعاتی که در اختیار ماموران قرار داد، دو مرد آزارگر که یکی از آنها ایرانی و فرد دیگر افغان است شناسایی و دستگیر شدند.
در اولین گام از تحقیقات مشخص شد دو متهم که از هم محلیهای تیام بودند سعی داشتند با تهدید پسر نوجوان را وادار به سکوت کنند. هر دو متهم در جریان تحقیقات اتهامات خود را پذیرفتند و با تکمیل تحقیقات در پرونده متهمان پای میز محاکمه رفتند.
در دادگاه
در ابتدای جلسه رسیدگی تیام به تشریح ماجرا پرداخت و گفت:«یک روز صبح زود زمانی که در حال مراجعه به مدرسه بودم این دو مرد سر راهم سبز شدند و از من خواستند همراهشان بروم. من در ابتدا گفتم برای چه باید بیایم و قلدربازی درآوردم!
اما یکدفعه یکی از آنها چاقو کشید و من با دیدن چاقو انگار زبانم بند آمد. آنها من را به یک خانه بردند و مورد آزار قرار دادند. بعد به من گفتند که از من فیلم گرفته و اگر موضوع را به کسی بگویم فیلم را منتشر میکنند و پدر و مادرم را هم میکشند.»
شاکی در ادامه گفت:«من به حدی ترسیده بودم که سریع خودم را به مدرسه رساندم و به کسی چیزی نگفتم. در راه از شدت ترس چند بار زمین خوردم و با گریه به مدرسه رسیدم. ناظم پرسید که چرا دیر رسیدهام و من گفتم زمین خوردم و حالم بد شد.
او هم با دیدن سر و وضعم حرفم را باور کرد. بعد اجازه داد سر کلاس بروم. برای همین آن مرتبه خانوادهام چیزی نفهمیدند. تا اینکه روز حادثه موقع برگشت از مدرسه باز هم این دو نفر سر راهم آمدند. تصمیم گرفتم اینبار به هیچوجه تسلیم آنها نشوم و تا میتوانستم دست و پا زدم که من را با خود نبرند اما آنها با زور و کتک من را داخل یک خودرو انداخته و اینبار به یک گلخانه بردند.
آنجا که رسیدیم گفتند حالا هر قدر میخواهی فریاد بزن! کسی صدایت را نمیشنود. من جیغ میزدم و گریه میکردم و آنها برای اینکه ساکتم کنند به شدت کتکم زدند. بعد هم دوباره من را آزار دادند و رهایم کردند.
محل گلخانه از خانهمان دور بود و من نمیدانستم کجا هستم. میترسیدم با کسی حرف بزنم و دوباره اذیتم کنند. برای همین از روی تابلوهای خیابانها سعی کردم مسیر خانهمان را پیدا کنم و غروب بود که به خانه رسیدم.»
دفاع متهمان
وقتی نوبت به دفاع متهمان رسید در ابتدا متهم ایرانی پشت تریبون قرار گرفت و گفت:«اتهامم را قبول دارم. اولینبار پسربچه را اتفاقی صبح زود در خیابان دیدیم و با اینکه از قبل نقشه کودکربایی در سر نداشتیم یکدفعه دوست افغانم به من گفت نظرت چی این بچه را بدزدیم.
نمیدانم چه شد که وسوسه شدم و پیشنهادش را قبول کردم. دوستم کارگر یک کارگاه بود و یک اتاق اجاره کرده بود که شبها آنجا میخوابید. پسرک را به خانه مجردی دوستم بردیم و آزارش دادیم. بعد او را تهدید کردیم که به کسی چیزی نگوید.
وقتی چند روزی گذشت و مطمئن شدیم تحت تعقیب نیستیم، فهمیدیم که این بچه موضوع را به کسی نگفته است. برای همین تصمیم گرفتیم بار دیگر سراغش برویم اما دوستم گفت اینبار نمیشود که باز هم او را به خانه من ببریم چون ممکن است همسایهها بفهمند و به صاحبخانه موضوع را بگویند.
آنوقت برایم دردسر میشود. دوستم گفت که یک گلخانه متروکه در حاشیه شهر میشناسد و با ماشینی که از یکی از دوستانش به بهانه کار برای یک روز قرض گرفته بود پسربچه را آنجا بردیم.» در ادامه جلسه رسیدگی نیز دومین متهم در جایگاه دفاع قرار گرفت و گفت:
«اتهامم را قبول دارم.از اینکه وسوسه شدم و پسر بچه را دو بار مورد آزار و اذیت قرار دادم خیلی پشیمانم. من نمیخواستم روی او دست بلند کنم و کتکش بزنم اما به حدی سر و صدا میکرد که ترسیده بودم کسی صدایش را بشنود و سر برسد. برای همین او را کتک زدم تا دهانش را ببندد.»
بعد از پایان جلسه رسیدگی با توجه به اقاریر صریح متهمان و دیگر مدارک و ادله موجود در پرونده، قضات دادگاه بعد از مشورت هر دو متهم را به یکبار اعدام با چوبهدار محکوم کردند. رای صادر شده بعد از تایید از سوی قضات دیوانعالی کشور لازمالاجرا خواهد بود.