قتل رفیق بعد از بازگشت از سفر ترکیه
درگیری دو رفیق بعد از فرار ناکام بهخاطر مسائل مالی و ناموسی منجر به قتل یکی از آنها شد
روزنامه هفت صبح| رسیدگی به قتل جوان 18ساله افغان به نام امین ششم اردیبهشت سال 1401 با کشف جسد او در یکی از بوستان های قرچک ورامین در دستور کار تیم جنایی و کارآگاهان پلیس آگاهی قرار گرفت. بررسیهای تیم تشخیص هویت در همان لحظات ابتدایی پس از وقوع جنایت حکایت از اصابت ضربات کاری چاقو منجر به قتل داشت.
بلافاصله تحقیقات جنایی جهت رازگشایی از جنایت آغاز و جسد با دستور بازپرس پرونده برای انجام معاینات لازم راهی پزشکی قانونی شد. در اولین بررسیها مشخص شد که درست در لحظه وقوع جنایت امین با یکی از دوستان نزدیک خود بهنام حبیب در همان بوستان قرار ملاقات داشته است.
در همین حال خانواده مقتول اظهار داشتند که امین و رفیقش از مدتی قبل بر سر مسائل ریشهدار که بین آنها رخ داده بود اختلاف داشتند و این موضوعات حل نشده بین آنها باقی مانده و باعث عمیق شدن کدورت آنها شده بود.
به این ترتیب نوک پیکان اتهام به سمت حبیب نشانه رفت و او به عنوان تنها مظنون پرونده تحت تعقیب قرار گرفت و سرانجام دو روز بعد از وقوع قتل، حبیب توسط کارآگاهان پلیس آگاهی شناسایی و دستگیر شد. متهم در همان برخورد ابتدایی با ماموران پلیس به شرکت در درگیری مرگبار با رفیق خود اعتراف کرد.
سپس انگیزه خود را از قتل رفیقش را مشکلات مالی و ناموسی عنوان کرد. به این ترتیب با طی روال قانونی پرونده برای رسیدگی به شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان ارجاع شد و متهم در جلسه محاکمه با ریاست قاضی علی دلداری از خود دفاع کرد.
در دادگاه
در ابتدای جلسه رسیدگی، پدر و مادر امین به عنوان اولیای دم پرونده تقاضای قصاص متهم را کردند. سپس حبیب به اتهام مباشرت در قتل عمدی در جایگاه دفاع قرار گرفت و در تشریح جزئیات جنایت گفت:«من و خانواده امین از سالها قبل یعنی از زمانی که در افغانستان زندگی میکردیم با همدیگر ارتباط دوستانه داشتیم و رابطه ما خیلی نزدیک و صمیمی بود.
تا اینکه طالبان به افغانستان آمدند و ما در همان موقع به ایران فرار کردیم. از همان وقتها بود که من با برادر امین صحبت کرده بودم و قرار گذاشته بودیم که به همراه همدیگر هر طور شده خودمان را به ترکیه برسانیم. برادر امین گفته بود که میخواهد امین و یکی از خواهرانش را هم با خودش بیاورد. برای همین از ابتدای سفرمان به ایران 4 نفری با هم راهی شده بودیم.»
متهم در ادامه گفت:«مدتی بعد از اینکه به ایران رسیدیم من فرد قاچاق بری را پیدا کردم که میگفت در ازای گرفتن مبلغی در ازای هر نفر می تواند ما را از مرز ایران خارج کرده و به ترکیه بفرستد که این را به برادر امین گفتم. او هم مبلغ موردنظر را برای خودش و خواهر و برادرش تامین کرد و به من داد.
من آن مبلغ را به همراه هزینه سفر خودم به قاچاق بر دادم و هر 4 نفرمان راهی ترکیه شدیم. حدود 3 روز از دل کوه پیاده رفتیم اما به محض اینکه پایمان به خاک ترکیه رسید پلیس ما را تعقیب کرد. برادر امین از ما جدا شد و از دست پلیس فرار کرد اما پلیس ما سه نفر را دستگیر کرد و از خاک ترکیه به ایران بازگرداند.»
اختلاف متهم و مقتول از همان موقع شروع شد:«ما درصدد راهی برای سفر دوباره به ترکیه بودیم اما امین میگفت باید پولمان را از قاچاق بر پس بگیری چون قول داده بود از راه مطمئنی ما را به خاک ترکیه برساند ولی آن مسیر اصلا امن نبود. من هم میگفتم که قاچاقبر قبول نمیکند و میگوید کارش را انجام داده است. اما امین به من شک کرده بود و فکر میکرد من پول را از قاچاق بر پس گرفتهام و به او نمیدهم!»
اما ماجرای اختلاف امین و متهم به همین جا ختم نشد:«در جریان سفر ما از افغانستان به ایران و بعد به ترکیه؛ همیشه خواهر امین همراه ما بود و همین باعث شده بود که ما به همدیگر علاقه پیدا کنیم. ارتباط ما فقط در حد چت کردن با هم بود و من میدانستم به زودی پدر و مادرش قصد سفر به ایران را دارند.
برای همین میخواستم هر زمان آنها آمدند از دخترشان خواستگاری کنم. در همین حین بود که امین موضوع چت کردن من و خواهرش را فهمید و به شدت عصبانی شده بود. برای همین چندین بار تلفنی با من دعوا کرد تا اینکه روز حادثه از من خواست برای صحبت به آن پارک در قرچک بروم.»
متهم در مورد روز حادثه گفت:«آن روز به محض اینکه امین من را دید برایم چاقو کشید و من سعی میکردم چاقو را از دستش بگیرم. وقتی با هم گلاویز شدیم هر دو با هم زمین خوردیم و روی زمین غلت میخوردیم که در همان حال چاقویی که در دست امین بود در بدن خودش فرو رفت.من قبول دارم با امین عوا کردم اما در جریان مرگ او نقشی نداشتم.»
وقتی صحبت متهم به این نقطه رسید مادر مقتول گفت:«پسر من روز حادثه چاقویی همراه نداشت.حبیب با او قرار گذاشت و به او چاقو زد تا از پرداخت پول امین جا بزند.پسرم مطمئن بود که او پول را از قاچاقبر گرفته است و وقتی فهمید حبیب با دخترمان حرف میزند خیلی عصبانی شد چون حبیب که دوست او بود هم به مال او خیانت کرد و هم به ناموسش. برای همین ما از قصاص حبیب گذشت نمیکنیم.»
در پایان قضات برای صدور رای وارد شور شدند.