پالمیرا زخمی از کلنگ و مته | غارت آثار باستانی سوریه

تنها در سه ماه اخیر، بیش از 500 مورد تازه از قاچاق آثار باستانی سوریه ثبت شده است. اشیایی که شبانه از دل خاک بیرون میآیند و روزانه در فیسبوک چوب حراج میخورند
هفت صبح| شبهنگام میآیند. با کلنگ و متهبرقی، خاموش و مسلح و گورستانهای دوهزار ساله را میکاوند. زیر نور لرزان چراغقوهها، مردانی در دل ویرانههای پالمیرا به جان خاک افتادهاند، در جستوجوی سکهای زرین، کوزهای شکسته یا تندیسی فراموششده که در بازارهای غربی بهایی هزار دلاری دارد. صبح که میرسد، چهره گورهای مثلهشده پدیدار میشود: حفرههایی عمیق، بقایای موزاییکهای شکسته و قطعات گلی پراکنده در کنار پره زنگزده خمپارهای. شهری که روزی نگین تاریخ خاورمیانه بود، امروز بستر میراث هزارساله و تب طلایی شده که آن را از زیر خاک بیرون میکشند.
سقوط حکومت بشار اسد در دسامبر گذشته، نظم آهنین دستگاه امنیتی سوریه را فرو پاشاند. فقر فراگیر، خشم انباشته و خلأ قدرت، بستری شد برای شتاب گرفتن پدیدهای که کارشناسان آن را «یورش نوین به گنجینههای کهن» مینامند. دادههای پروژه پژوهشی «اطهر»، که بازار سیاه آثار باستانی را رصد میکند، نشان میدهد از ۱۵۰۰ مورد مستند قاچاق از ۲۰۱۲ تاکنون، نزدیک به یکسوم تنها در سه ماه اخیر رخ دادهاند. کتی پاول، مدیر پروژه، میگوید: «در عمرم چنین سیلی از قاچاق میراث فرهنگی از هیچ کشوری ندیدهام.»
البته این سیل نهفقط از روی فقر که با وسوسه سودهای کلان تغذیه میشود. در پالمیرا، محمد الفارس، فعال فرهنگی، قطعهای سفال شکسته را از خاک برمیدارد و آن را کنار پره خمپارهای میگذارد: نمادی تلخ از تقاطع جنگ و غارت میراث ملی. در بسیاری از مناطق، حفاریها از حالت ابتدایی خارج شده و حالا رد دستگاههای سنگین دیده میشود. در شهر سلمیه، فیلمی از دشت برنزی تَل شیخعلی منتشر شده که در آن، هر چند متر چاهی پنجمتری به چشم میخورد.
یکی از محققان محلی که از ترس شبکههای تبهکار نامش را فاش نمیکند، میگوید: «شب و روز کار میکنند. مسلح هستند و جرأت نزدیک شدن نداریم.» در دمشق، بازار فلزیابها رونق گرفته است. در بازار پایتخت، مدل «اکستریم هانتر» را بیش از دو هزار دلار میفروشند، همراه با وعده «کشف گنج در حیاط پشتی». در همین شهر، دولتِ تازه روی کار آمده، وعده پاداش برای تحویل داوطلبانه آثار داده و همزمان، تهدید به ۱۵ سال زندان کرده؛ اما آنچنان درگیر تسلط بر امور و کنترل کشور است که یارای حفاظت از میراث ملی را ندارد.
غارتگران اما تنها نیستند. شبکههای قاچاق حرفهای وارد عمل شدهاند: موزاییکها را دستنخورده از دل خاک بیرون میکشند، بستهبندی میکنند و از طریق مرزهای اردن و ترکیه خارج میسازند. در مرحله بعد، با مدارک جعلی اصالت و فاکتورهای ساختگی، آثار را به بازار خاکستری غرب تزریق میکنند. پس از 10 تا 15 سال، در سالنهای حراج قانونی اروپا و آمریکا عرضه میشوند، زیر نور پروژکتورها و با چکش فروشندهای که عددها را بالا میبرد. فیسبوک، با وجود ممنوعیت رسمی فروش آثار تاریخی از سال ۲۰۲۰، هنوز هم مهمترین سکو برای این تجارت است.
پروژه اطهر، دهها اسکرینشات، ویدیو و آگهی ارائه کرده که نشان میدهد چگونه در گروههای عمومی و خصوصی این شبکه، از مجسمه و سکه گرفته تا موزاییک و نقشبرجسته، به مزایده گذاشته میشود. یکی از گروههای فعال، نزدیک به ۹۰۰ هزار عضو دارد. در یکی از ویدیوها، مردی با لهجه سوری، موزاییکی از زئوس را نشان میدهد که هنوز در زمین است؛ و بعد همان موزاییک در عکسی دیگر، از دل خاک بیرون کشیده شده و آماده فروش است.
پاول که سالهاست این گروهها را زیر نظر دارد، میگوید: «امروز یک موزاییک دو هفته بعد فروش میرود؛ روزگاری این روند یک سال زمان میبرد.» در دل این طوفان، غربیها خریدارند و خاورمیانه فروشنده ناگزیر. همانطور که امراالاعظم، باستانشناس و پژوهشگر پروژه میگوید: «تا زمانی که تقاضا در غرب ادامه دارد، عرضه هم خواهد بود. اگر بهراستی نگران میراث بشر هستیم، باید نقطه پایان را نه در بیل غارتگر که در ویترین موزهها بجوییم.» در پالمیرا، محمد الفارس شبها کنار دیگر اهالی به نگهبانی از بقایای شهر میپردازد. زیر طاق پیروزی روم و در سایهسار تابوتنگارههای تاراجشده، تنها امیدش این است که چیزی از گذشته باقی بماند تا آیندگان، ردپایی برای شناخت خود بیابند.