ملاقات با رحیم | درباره رحیم چمران آتشنشان میانسال کالیفرنیایی که یادگار دکتر چمران است
از رحیم، خواهر، برادر و فرزندان او و دیگر آشنایان مصطفی چمران در آمریکا چه میدانیم؟
هفت صبح| نامش لاتورن است. یک آتشنشان سختکوش میانسال کالیفرنیایی اما ته چهرهاش ردپای نقشه خاورمیانه را میتوانید بجویید. او فرزند 61 ساله دکتر مصطفی چمران است!
روز پیش یکی از کاربران شبکه اجتماعی ایکس (همان توییتر سابق) به بهانه آتشسوزیهای اخیر در آمریکا نوشت که یکی از آتشنشانهای کالیفرنیا، رحیم چمران نام دارد که فرزند شهید مصطفی چمران است. بررسیهای هفت صبح البته نشان میدهد که او نام خانوادگی خود را در شبکههای اجتماعی به لاتورن تغییر داده است. او در توییتر خود را اینطور معرفی کرده است:« پدر، همسر، آتشنشان» از رحیم، خواهر، برادر و فرزندان او و دیگر آشنایان مصطفی چمران در آمریکا چه میدانیم؟
رحیم سی و یکم ژانویه سال 1964 به دنیا آمده و به زودی 61 ساله میشود. او در کالج سنت ماری تحصیل و 25 سال پیش ازدواج کرده. به نظر میرسد که رحیم دو فرزند به نام سوفیا و نیکولینا دارد. سایت نیروی هوایی داوطلب آمریکا که یک سازمان داوطلبانه برای کمکهای اضطراری و امدادرسانی است، عکسی از سوفیا چمران و نیکولینا چمران منتشر کرده که آنها را در حال آمادگیهای قبل از پرواز نشان میدهد.
رحیم در ردوودولی، کالیفرنیا زندگی میکند و در ایستگاه آتشنشانی فرمونت مشغول به کار است. اینطور که از نقشه پیداست این ایستگاه فاصله زیادی تا مرکز آتشسوزیهای این روزهای آمریکا دارد اما از این ایستگاه 14 نفر برای ماموریت به دل آتشسوزیها فرستاده شدهاند که البته به نظر میرسد رحیم در بین آنها نیست. صفحه این ایستگاه آتشنشانی در سال 2023 خبری از نجات چند اردک در طوفان منتشر کرده است. در این پست عکس رحیم چمران یا همان لاتورن را با این اردکها گذاشته و نوشته شده بود: «آتشنشانان فقط انسانها را نجات نمیدهند. مهندس چمران این 9 اردک را به خانوادهاش برگردانده است.»
با بررسی شبکههای اجتماعی و وبسایتهای جستجوی افراد میتوانیم اطلاعات بیشتری درباره خواهر و برادر رحیم پیدا کنیم. آنها سه فرزند هستند: رحیم، داریوش و روشن که به فاصله یک سال با هم متولد شدهاند. البته آنها برادری هم به نام جمال داشتند که در چهار سالگی در استخر غرق میشود. آنها همگی در ساحل غربی آمریکا ساکن هستند. اینطور که عموی آنها(مهندس مهدی چمران رئیس شورای شهر تهران) در مصاحبهای گفته تا سالها کنار هم زندگی میکردند اما بعد از فوت پدربزرگ و مادربزرگشان که بزرگترین کتابفروشی را در برکلی داشتند، زندگیشان به هم ریخت و در نقاط مختلف آمریکا متفرق شدند. بیایید داستان این سه فرزند را مرور کنیم و بعد به ماجرای پدرشان بپردازیم:
داریوش 62 سال دارد و فرزند وسط است. او متاهل و در شهر فورت لیبرتی زندگی میکند؛ یعنی مانند خواهر و برادرش در ساحل غربی آمریکا ساکن است. بررسی وبسایتهای مختلف نشان میدهد که تا سال 2015 کارگر بوده است. گفته میشود که او در یک صنایع چوب کار میکند اما بعد از این سال دیگر هیچ اطلاعات جدیدی درباره او به روزرسانی نشده است.
نام خواهر روشن است. زن 63 سالهای که از همسرش جدا شده و فرزندی به نام سارا دارد. روشن در یک شهر در نیومکزیکو (به نام اگوا فریا) زندگی میکند. سال 2014 در فیسبوک خود نوشته است: خیلی اتفاقی به عکس ناراحتکنندهای از پدرم برخورد کردم. عکسی که به نظر میرسد درست بعد از شهادت او گرفته شده است. با اینکه نزدیک به 33 سال میگذرد اما قلبم را ناراحت کرد.» از فیسبوک روشن مشخص است که پروانه، مادر آنها، دهم ژانویه سال 2009 فوت کرده. زنی که به سختی میتوان عکسی از او در شبکههای مجازی پیدا کرد.
اما مصطفی چمران ساوهای سال 1311 در تهران به دنیا میآید. او ابتدا در ایران تحصیل خود را شروع میکند و بعد از فارغالتحصیلی از دانشگاه فنی تهران با استفاده از بورس تحصیلی شاگردان ممتاز در سال ۱۳۳۷ به آمریکا اعزام میشود. اینجا همان نقطهای است که در برکلی آمریکا با «تامسن هیمن» آشنا میشود. زنی آمریکایی که بعدا نام خود را به پروانه تغییر داده است.
آنها آمریکا ازدواج میکنند و ابتدا از برکلی به نیوجرسی میروند. درباره آن روزها ابراهیم یزدی نوشته است که او، دکتر مصطفی چمران، دکتر علی شریعتی، صادق قطبزاده و پرویز امین بهار سال ۱۳۴۱ شاخه اصلی نهضت آزادی در آمریکا را تاسیس کردند. کمتر از 5 سال بعد بود که چمران و خانواده همراه با هم به لبنان مهاجرت میکنند و آنجا دکتر چمران زیر نظر امام موسی صدر مشغول به سازماندهی جوانان شیعه و آموزشهای نظامی به آنها میشود.
قاعدتا شرایط طوری پیش نمیرود که در آن بحبوحه سیاسی زندگی خانوادگی آنها به همان صورت در بیروت تداوم داشته باشد. مهدی چمران، برادر کوچکتر مصطفی در مصاحبهای که سال 1398 با سایت فردا داشته گفته است: « در این شرایط، امنیتی وجود نداشت و هر کس ممکن بود به هر جایی حمله کند و دکتر چمران هم در آن ایام اسلحه بر دوش داشت و مبارزه میکرد.
حال حساب کنید که در این شرایط که یک زن آمریکایی که زبان هم بلد نیست و کودکان وی از مدرسه باز ماندهاند. زندگی در آن شرایط سخت برای آنها غیرممکن میشود و چمران هم این موضوع را درک کرده است لذا موافقت میکند که آنها به آمریکا بروند. البته استدلال همسر وی این است که مهر و محبت همسر و فرزندان در نهایت وی را دوباره از آمریکا باز میگرداند و حتی خود دکتر چمران، آنها را تا فرودگاه میرساند و البته به آنها میگوید بعد از رفتن شما، با همه این عشق و محبت دیگر ارتباط ما قطع میشود چراکه من مجبور هستم که در کنار این کودکان یتیم باقی بمانم و در این معرکه نبرد حضور داشته باشم.» او آن زمان تلاشی برای ارتباط با فرزندانش نمیکند. این را هم نوه دختری چمران در نامهای نوشته و هم مهدی چمران در مصاحبهای نقل کرده بود. مصطفی چمران که اوایل سال 1340 وارد لبنان شده بود و سال 1356 با «غاده جابر» زن لبنانی ازدواج کرد.
سال 1395 سارا، دختر روشن چمران یادداشتی منتشر کرد که برای اولین بار جزئیات بیشتری درباره ابعاد زندگی شخصی پدربزرگ او نشان میداد. همانطور که سارا نوشته بود، فرزندان چمران کمتر علاقهای به حرف زدن درباره پدرشان نشان ندادهاند. تنها اطلاعاتی که به آن دسترسی پیدا میکند این است که پروانه ابتدا همراه با مصطفی به مصر میرود و سپس به لبنان سفر میکنند.
مهدی چمران در این مصاحبه گفته که برای فرزندان چمران پیامهایی گذاشته اما جواب او را ندادهاند. البته مهدی خود آنها را ندیده. نکته تلخ دیگری که در این مصاحبه وجود داشت این بود که چمران هم قصد نداشت با فرزندانش ارتباط داشته باشد چراکه ممکن بود وابستگی به آنها باعث فراموشی آرمانهای وی برای مبارزه شود. حتی وقتی به ایران آمد حتی یکی از فرزندانش نوار ضبط کرده و برای وی فرستاده بود اما وی پاسخی نداد و به ما هم گفت که ارتباطی با آنها نداشته باشیم.
برگردیم به تصویری از دکتر چمران در انتهای فیلم چ ساخته ابراهیم حاتمی کیا. جایی که او در اتومبیلی نشسته و عکسهای خانوادگیاش در آمریکا را پاره میکند. رحیم چمران یادگار زندگی این نابغه فیزیک درآمریکا و داستان تلخ جداییاش از خانواده و فرزندان به خاطر آرمانهای بزرگ زندگیاش بوده است. دکتر مصطفی چمران که در طول جنگ و به رغم منصبهای رسمیاش در وزارت دفاع، همواره در خط مقدم حضور داشت و جنگهای نامنظم با عراقیها را سازماندهی میکرد، در سی و یکم خرداد 1360 بر اثر ترکش خمپاره عراقیها در بیمارستان سوسنگرد شهید شد.