کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۶۴۲۰۹۰
تاریخ خبر:
‌نشانه‌هایی از چرخش نرم قدرت‌ به سوی هویت ایران

بیداری آرام ملی‌گرایی | بازگشت شاپور به میدان انقلاب

بیداری آرام ملی‌گرایی | بازگشت شاپور به میدان انقلاب

این رویداد در روزهایی رخ می‌دهد که نشانه‌های تازه‌ای از بازگشت گفتمان ملی‌گرایی در ایران دیده می‌شود

هفت صبح|  سنگ‌نگاره پیروزی شاپور بر امپراتوران روم در نقش رستم و زانوزدن والرین در مقابل شاپور پادشاه ساسانی در میدان انقلاب به‌شکل مجسمه‌ای عظیم رونمایی شد. این مجسمه صحنه‌ بازسازی‌شده مربوط به نبرد «ادسا» در سال ۲۶۰ میلادی است که والرین، امپراتور روم در برابر شاپور یکم تسلیم شده است. 

 

شهرداری تهران می‌گوید این مجسمه موقتا در میدان انقلاب نصب شده تا بعدا در یکی از ورودی‌های پایتخت قرار گیرد تا مقامات ارشد کشورهای مختلف که وارد تهران می‌شوند، اولین یادآوری تاریخ برای آنها این باشد که در برابر مردم ایران از دیرباز زانو زده شده است.

 

فارغ از منطق این سخنان که قابل نقد است، اما آنچه اهمیت دارد، زمان و زمینه برپایی آن است. این رویداد در روزهایی رخ می‌دهد که نشانه‌های تازه‌ای از بازگشت گفتمان ملی‌گرایی در ایران دیده می‌شود. پس از سال‌ها حضور گفتمان دینی و ایدئولوژیک، حالا سخن از «ایران» و «ایرانیت» بار دیگر به زبان سیاست رسمی بازگشته است. در سخنرانی‌ها، همایش‌ها و حتی در بیانیه‌های جناح‌های مختلف سیاسی کشورمان، واژه «ملی» بسیار شنیده می‌شود. یک نمونه دیگر نیز نصب مجسمه آرش کمانگیر در میدان ونک است. 

 

پس از جنگ دوازده‌روزه ایران و اسرائیل، نوعی همگرایی بی‌سابقه میان اقشار مختلف ایران شکل گرفت. از نیروهای اجتماعی و نخبگان مدنی تا بخشی از بدنه حکومت. جامعه‌ای که در سال‌های اخیر زیر فشار بحران‌های سیاسی و اقتصادی فرسوده شده بود، حالا دوباره در قالب «ایران» بازمی‌گردد. به‌نظر می‌رسد قدرت نیز ناگزیر شده است از این موج فاصله نگیرد.

 

اولین نکته‌ای که می‌توان گفت این‌که ملی‌گرایی نباید تنها محدود به نمادها و مجسمه‌ها باشد. درحال حاضر دستگاه‌های رسمی این جریان را تقویت می‌کنند، اما لازم است که سایر متفکران و نخبگان و اهالی فرهنگ، هنر و گروه‌های مرجع نیز در کنار چنین حرکت‌هایی قرار بگیرند. 

اما نکته مهم‌تر، الزام‌ها، اقتضائات و پیامدهای این جریان است. وقتی گفتمان ملی‌گرایی برجسته می‌شود و از «ایرانی بودن» سخن گفته می‌شود و سیاست‌های رسمی کشور در مسیر تقویت آن قرار می‌گیرد، باید یک اصل بنیادین را جدی گرفت. همه ما فارغ از دین، عقیده یا گرایش سیاسی‌مان، یک وجه مشترک داریم و آن «ایرانی بودن» است.

 

این اشتراک، پیامدهای عملی نیز دارد. به این معنا که همه شهروندان دارای حق برابر و تکالیف برابر هستند. پس هیچ فردی نباید شهروند درجه دو محسوب شود. لذا ملی‌گرایی نباید تنها در قالب نمادها و نصب مجسمه‌ها و تابلوها محدود بماند. سیاست‌گذاری واقعی در این حوزه زمانی کامل می‌شود که علاوه بر جنبه‌های نمادین، به شکل عملی و ملموس نیز به برابری و همبستگی شهروندان توجه شود.  

 

موضوع بعدی به خود این مجسمه و دوره تاریخی انتخاب‌شده مربوط می‌شود. در تعریف «ایران» و «ایرانی»، نباید تنها کشورمان را در برابر دشمنان تصور کنیم و فقط بر برتری خودمان تاکید کنیم. این نوع برتری‌جویی با مفهوم واقعی ملی‌گرایی و غرور ملی متفاوت است.

ما ایرانیان باید هم به ارزش‌ها و عناصر فرهنگی و تاریخی خود افتخار کنیم و هم ایرادها و ضعف‌هایی که در دوره‌های مختلف داشته‌ایم را بپذیریم. روحیه‌ای که همه را ملزم به زانو زدن در برابر ما می‌کند، ملی‌گرایی افراطی است و می‌تواند مخاطراتی داشته باشد.

 

ما نیز ملتی هستیم مانند همه ملت‌های جهان. نه برتر از ملت‌های دیگر و نه پایین‌تر از آنها. ملتی با فرهنگ و تمدن کهن که نه تحقیر می‌کند و نه تحقیر می‌پذیرد. بنابراین باید روی ارزش‌هایی تمرکز کنیم که همبستگی ملی را تقویت کرده و روحیه صلح و همراهی ایرانی را با جهان به نمایش بگذارد.

 

مسئله دیگر این است که در واقع چرخش به سوی نمادهای ملی را می‌توان تلاشی برای بازسازی مشروعیت دانست. اما فراتر از نیت‌ها، این چرخش حامل یک پیام تاریخی و بسیار مهم است که باید مورد توجه قرار گیرد. سرزمین کهن ایران، بیش و پیش از هر ایدئولوژی، یک «هویت» است. امروز با مردمی مواجه هستیم که از سیاست خسته هستند، اما از هویت خودشان سرشارند. حال چنین نگاهی در میان برخی از نیروهای سیاسی نیز به وجود آمده است. همان‌هایی که تصمیم می‌گیرند در سطح شهر مجسمه‌هایی از بزرگان ایران زمین نصب کنند.

 

با این حال، ملی‌گرایی تازه‌زاده ایرانی هنوز ناپایدار است. اگر درون آن «عنصر دموکراتیک» و احترام به تنوع و حقوق شهروندی تقویت نشود، ممکن است به سرنوشتی دچار شود که تنها یک شعار پرطمطراق اما بدون بنیاد مدنی باشد.

به هرحال شاهد تلاشی برای بازسازی پیوند ملت با تاریخ هستیم. شاید قدرت حاکم انگیزه‌ای سیاسی داشته باشد، اما نتیجه فرهنگی آن، اگر ادامه یابد می‌تواند به نفع جامعه باشد. 

 

تاکید بر ملی‌گرایی در شرایط کنونی می‌تواند همچون نخ نجاتی میان جامعه خسته و حاکمیت عمل کند. به‌شرط آنکه این ملی‌گرایی از جنس «مسئولیت» باشد. مسئولیت در برابر سرزمین، محیط زیست، میراث فرهنگی و آینده فرزندان این خاک.

 

آخرین تحولاتتک نگاریرا اینجا بخوانید.
کدخبر: ۶۴۲۰۹۰
تاریخ خبر:
ارسال نظر