ما هنوز هستیم | ترجمه سیاسی ایستادگی مردم در ۱۲ روز جنگ

در این 12 روز، مردم فقط سنگر سیاست و دفاع نبودند، بلکه تصمیمساز واقعی بودند...
هفت صبح| در 12 روزی که از زمین و آسمان، آتش بر سر ایران میبارید، تحلیلگران در اتاقهای فکر غربی روی یک چیز حساب کرده بودند؛ شکافهای داخلی. گمان آنها بر این بود که جامعه ایرانی در وضعیتی است که موشکها و دلهرهها، آخرین بند همبستگی را خواهد برید. اما اتفاقی برخلاف انتظاراتشان افتاد و سیاست عامه بر تحلیلهای کلاسیک مرسوم غالب شد. مردم، با هر تفاوتی که داشتند، کنار هم ایستادند. حالا سیاستمداران در تهران، بیپرده میگویند که این همبستگی، نه صرفاً یک واکنش احساسی، که یک دارایی راهبردی برای ایران است.
علی ربیعی، دستیار اجتماعی رئیسجمهور، این رخداد را «ائتلاف بزرگ اجتماعی» خواند؛ ائتلافی از مردم، نیروهای مسلح، دولت، رهبری و جامعه مدنی. در این ائتلاف، دستهبندیهای رایج جناحی کمرنگ شد. نه فقط طرفداران که حتی منتقدان نظام، در خیابان، در بیمارستانها، در فضای مجازی، یا زیر بمبارانها در کنار هم بودند.
این همان نکتهای است که سیدمحمد صدر، دیپلمات باسابقه، نیز بر آن تاکید کرد. او بر اهمیت ادامه این وحدت در میدان دیپلماسی انگشت گذاشت و از لزوم بهرهبرداری از فضای پساجنگ برای اخذ محکومیت رسمی اسرائیل در نهادهای بینالمللی سخن گفت. به بیان سادهتر، صدر از ترجمه وحدت ملی به زبان سیاست خارجی میگوید.
اما فراتر از دیپلماسی رسمی، بازتاب اجتماعی جنگ در لایههای مختلف جامعه ایرانی، چیزی فراتر از چند بیانیه رسمی است. در دل این روزهای خون و مقاومت، از بیحجابها تا محجبهها، از کاربران مجازی تا مادران شهدا، از زندانیان سیاسی پیشین تا جانبازان قدیمی، همه در یک صحنه بودند. محمد مهاجری، روزنامهنگار اصولگرا، این وحدت را «دست خدا از آستین ملت» توصیف کرد؛ نه برای تبرکجویی که برای نشان دادن شکوه حضور ملتی که در شرایطی سختتر از همیشه، ایستادگی را انتخاب کرد.
در فضای مجازی، سیدمحمدعلی ابطحی، فعال سیاسی اصلاحطلب، صراحتاً گفت: «باور کنید اسرائیل به گمان فروپاشی سریع داخلی جنگ را تحمیل کرد.» جملهای که بیشتر از هر تحلیل امنیتی، عمق خطای راهبردی دشمن را نشان میدهد. او از شادی در برابر پیروزی سخن گفت، اما سروری که مشروط به حفاظت از بزرگترین دستاورد این جنگ بود: انسجام ملی.
اما در میان این ستایشها، یک هشدار نیز تکرار میشود: «هنوز باید هشیار بود.» مهاجری از «نخالههای اسرائیل» در داخل کشور نوشت؛ از کسانی که بهگفته او، در همین 12 روز، طرف جنایتکار را گرفتند، جاسوسی کردند، پهپاد جابهجا کردند و جنگ روانی به راه انداختند، بازتاب همان دغدغهای که امروز بسیاری از مسئولان و فعالان دارند؛ سرمایه اجتماعی شکلگرفته در بحران، بهراحتی ممکن است با بیتدبیری یا اشتباهات داخلی، از بین برود.
در این 12 روز، مردم فقط سنگر سیاست و دفاع نبودند، بلکه تصمیمساز واقعی بودند. آنها بودند که مسیر را عوض کردند، روحیه دادند، درد کشیدند اما تسلیم نشدند. سیاستمدارانی که این روزها لب به تحسین گشودهاند، حالا با وظیفهای سنگینتر روبهرو هستند: این سرمایه را حفظ کنند. نه فقط با شعار که با اصلاح رفتار، ترمیم زخمها، و پرهیز از تفرقهافکنی.
شاید مهمترین درس این جنگ، نه در تخریب تأسیسات یا تحلیلهای استراتژیک، بلکه در صدای بلند یک ملت نهفته باشد که گفت: «ما هنوز هستیم».