در جستجوی شکوه از دست رفته
سوژه هفته، کارنامه نامداران
هفت صبح| پاکو خمس وارد تبریز که شد کمتر هواداری سابقه طولانی بازی کردنش در تیمهای بزرگی چون دیپورتیو لاکرونیا، رئال ساراگوسا، رایو والکانو و تیم ملی اسپانیا خبر داشت ولی خیلی زود موتورهای جستجوگر به کار افتاد تا سابقه مربیگریاش در تیمهای متعدد از جمله گرانادا، لاس پالماس و رایو والکانو هم رو بیاید و نوید ساخت یک تیم منسجم از تراکتور خسته از ناکامی را به هواداران آذربایجانی بدهد.
او خیلی زود تاثیراتاش را بر تیم گذاشت و یک فوتبال شناور، تکنیکی و همراه با پاسکاریهای زیاد دوباره نام تراکتور را سر زبانها انداخت. همه اینها تاثیرات حضور خمس بود تا جایی که در برههای حتی پچپچههای حضورش بر روی نیمکت مربیگری تیم ملی هم شنیده شد اما هرچه بود فصل با باخت تلخ و باورنکردنی هفت بر یک در ورزشگاه آزادی برابر آبیپوشان پایتخت به پایان رسید اما این امر باعث ناامیدی مدیران نشد و به او اطمینان کردند تا تیفوسیهای یادگار برای فصل بعد هم رویا پردازیهای خود را آغاز کنند.
فصل نقل و انتقالات مثل همیشه برای تراکتور همراه با گرد و خاک زیادی بود تا با خریدهای بزرگ و دستمزدهای کلان بتوانند با دو خریدار بزرگ بازار یعنی سپاهان و پرسپولیس رقابت کنند اما مثل همیشه هیچ کدام از این ستارهها نتوانستند آنچنان که باید خودی نشان دهند تا مرد خوشتیپ زاده جزایر قناری بار و بندیلش را ببندد و دست همکارانش را گرفته و به خانهاش برگردد.
واقعیت این است که با رویه پیش گرفته شده توسط مالک تیم، در طی چند سال اخیر سناریویی تکراری همه ساله با نقش آفرینی افراد مختلف روی پرده میرود و فصل با امید و آرزوی بسیار برای هواداران پرشمارش آغاز شده و در بزنگاههای مختلف و حساس چنان به زمین میخورند که فوتبال دوستان توان هضم آن را ندارند. با کمی دقت در نوع مربیگری و تاثیر ملموسش در روند حرکتی و بازی تراکتور میشد به این نتیجه رسید که این مربی به جز تبریز در هر شهر و هر باشگاهی حضور داشت نتایج به مراتب بهتری میتوانست کسب کند ولو با بازیکنان کم نام و نشانتر!
روند حاکم بر باشگاه تحت مالکیت «زنوزی» در طی این سالها، نشان داده که مشاورانش شیوه درست فعالیت در ورزش ایران را یا نمیدانند یا مشورتهای صحیحی ارائه نکردهاند که این باشگاه از صدر تا ذیل از افرادی استفاده میکند که سابقه چندان روشن و مثبتی در پستی که در اختیار گرفتهاند ندارند و صرفاً با جذب نامهای بزرگ که البته بیشتر بازیکنان مازاد سرخابی هستند به ریخت و پاش پرداخته و ذهن هواداران را از ناکامیها پرت کنند و تیم را از آن روح سلحشوری مورد انتظار تیفوسیهایی که کیلومترها بیرون از شهر تپه نوردی میکنند تا به ورزشگاه برسند خالی کرده تا اندازهای که یکی از بازیکنان جوان در ابتدای فصل به صورت کاملاً واضح و روشن اعتراف کرد که تعداد زیادی از همبازیانش صرفاً به میدان میروند تا وظیفه خود را انجام داده و ثانیه شماری میکنند تا بازی تمام شود بروند دنبال کار و زندگیشان!
سوگمندانه باید پذیرفت که پاکو خمس قربانی فضای حاکم بر باشگاهی شد که بسیاری از ارکانش نتایج تیمهای دیگر لیگ برتر را تعقیب میکنند و بازیکنان بزرگش هنوز حواسشان در پی بازیهای تیمهای قبلی ست و درست به همین دلیل در بازیهای بزرگ بازگشتی ذهنی کرده و همواره شکست خورده و تحقیر شده از زمین خارج میشدند و این با تراکتور دهه ۷۰ واسیلی گوجا که بازیکنانش سر و صورت جلوی توپ میگذاشتند بسیار متفاوت است. تیمی که کریم باقری، احد شیخ لاری، حسین خطیبی ، ستار همدانی و.... را داشت که از زمینهای خاکی عباسی و باغمیشه به زمین چمن باغشمال رسیده بودند و نمیخواستند این موقعیت را به سادگی از کف بدهند و پیراهن تیم را چون جا نماز مادرانشان مقدس میدانستند.
این همان گردابی بود که پیشترها مربیان بزرگی چون مصطفی دنیزلی را که رکورد قهرمانی با سه تیم مهم و مختلف ترکیه یعنی گالاتاسرای، فنرباغچه و بشیکتاش در سوپرلیگ این کشور را در کارنامه داشت به کام خود کشید و فقط توانست ۱۳ بازی روی نیمکت بنشیند و نحسی این عدد مصطفی پاشا را گرفت تا چمدانش را بسته و به کشورش برگردد هر چند که نتایجش در این حضور کوتاه مدت چندان هم بد نبود و فقط سه باخت را متحمل شد ولی باخت تحقیر کننده با چهار گل مقابل تیم استقلال استراماچونی که تا آن بازی، نمایش چندان درخشانی نداشت و بالعکس تراکتور با تماشاگران بیشمارش که کیپ تا کیپ در ورزشگاه نشسته بودند و انتظار یک برد بزرگ را میکشیدند و وقتی با گل زود هنگام محمدرضا آزادی مهاجم جوانش از آبی پوشان پیش افتادند همه چیز برای یک آتش بازی اساسی مهیا بود که ناگهان شیخ دیاباته ظهور کرد و با هت تریک خود مقدمات پیروزی چهار بر دو تهرانیها را فراهم آورده و پایههای صندلی مربیگری دنیزلی را لرزان کرد.
این همان دنیزلی بود که بعد از یک حضور موفق در پاس تهران و ارائه بازیهای چشم نواز و تماشاگر پسند در یک قدمی فتح جام در هفتههای آخر به خاطر مسائل مالی به اصفهان نرفت تا با باخت تیمش از جام دور شود و بعدتر دو بار در عرض ۵ سال به پرسپولیس بیاید و تلاش کند تا کشتی به گل نشسته سرخها در آن روزگار را به ساحل آرامش برساند که البته هر دو بار بهرغم بازیهای زیبا و تماشاگر پسند نتوانست کارش را تداوم بخشد و بار اول در ۳۰ بازی ۱۴ برد و ۵ باخت کسب کرد و در برهه دوم بعد از کسب ۹ باخت از ۲۴ بازی از سرخ پوشان جدا شد.
رولند کخ هرچند هیچ وقت تجربه سرمربیگری نداشت ولی سالهای سال دست راست کریستوف دام در بایر لورکوزن بود که در آن روزگار موی دماغ بایرن مونیخ در بوندسلیگا بود و رقابتی پایاپای با این تیم بر سر کسب عنوان قهرمانی داشت اما در حساسترین برهه هر بار کم میآورد تا به مقام دوم قناعت کند و حسرت قهرمانی این تیم در بوندسلیگا سالهای سال بعد هم پابرجا بماند تا فردی مثل ژابی آلونسو پیدا شود و موفق شود که در فصل حاضر ۵ هفته مانده به پایان رقابتها غول همیشگی آلمان را به حاشیه رانده و خود شاهد پیروزی و جام قهرمانی را به آغوش بکشد.
کخ مغز متفکر باشگاهی در این سطح بود که توسط علی فتحاللهزاده جایگزین منصورخان دل شکسته شد که نخستین دوره لیگ برتر ایران را در حالی در انزلی با شکستی غیر قابل باور از دست داد که حتی علی پروین سرمربی وقت پرسپولیس هم انتظار چنین تعارفی از سوی رقیب را نداشت و یقین داشت که دست کم آبی پوشان یک تساوی از قوهای سپید انزلی کسب کرده و جام را به تهران خواهند آورد اما چنین نشد تا منصورخان برای همیشه عطای مربیگری را به لقایش ببخشد و گوشهای بنشیند.
تمرینات مدرن رولند کخ امید را در دل هواداران زنده کرد تا یکی دو ماه بعد از آن فاجعه بزرگ دوباره سر پا بایستند و برای قهرمانی بجنگند از طرفی فتحالله زاده با حفظ بهترین بازیکن فصل قبل یکی دو بازیکن هم جذب کرد تا کخ در هر پستی دو بازیکن درجه یک داشته باشد. همه چیز بر وفق مراد پیش میرفت مسابقات دوستانه پیش فصل با عنوان جام اتحادیه با قهرمانی آبیها همراه شد و در دو بازی نخست لیگ برتر چنان کلاس بالایی از بازی فوتبال را به نمایش گذاشتند که حتی بدبینترین افراد هم در موفقیت مرد قد بلند آلمانی شک نداشتند اما خیلی زود خزان آبیها از راه رسید و اختلافات درون تیمی و باختها و تساویهای پشت سر هم عرصه را روز به روز به رولند که نخستین تجربه سرمربیگریاش را از سر میگذراند تنگ کرد تا او بعد از کسب ۴ باخت و هفت تساوی در ۱۸ بازی لیگ برتر و حذف زود هنگام از رقابتهای جام حذفی لیگ قهرمانان آسیا برای همیشه با نفر اول بودن خداحافظی کرده و به همان دستیاری قناعت کند.