قاتل سادیستیک قلعه
روزنامه خوانی در شصت سال پیش- ۱۲
هفت صبح| دوشنبه 31 فروردین 1343. صفحه اول طبق معمول در تصرف خبرهای دیپلماسی و بلایای طبیعی است. تیتری درباره مرگ 1000 نفر در زدوخوردهای سوریه، شکست کودتای لائوس و طغیان 4 رودخانه بزرگ کشور.
در پایینترین قسمت صفحه اول عکسی کار شده از حسنعلی منصور نخست وزیر وقت در حال بازدید از یک کارخانه پودرلباسشویی برف که گزارشگر از افتتاح آن به عنوان یک رستاخیز ملی یاد کرده بود.
مدیر کارخانه حبیب لاجوردیان است که سخنرانی هم کرده و گفته که این کارخانه وابسته به کارخانههای شاهپسند است که در زمینه روغن نباتی و صابون هم فعال هستند.
خانواده لاجوردیان در دهه پنجاه به ثروتمندترین سرمایهگذاران کشور بدل میشوند (بهخصوص در هلدینگ صنایع بهشهر) که پس از انقلاب ثروتشان مصادره شد.
فیلم قانون زندگی با بازی آذر شیوا و ولی شیراندامی هم اکران شده است با پوستری به غایت معصومانه از خانم شیوا که یک روسری هم بر سر دارد. فیلم ضربت از ساموئل خاچیکیان، انسانها (با بازی فردین و فروزان و آرمان) و مسیر رودخانه از دیگر فیلمهای ایرانی روی پرده هستند. فیلمهای معتبری مثل وست ساید استوری، شکوه علفزار، یک دو سه و 55 روز در پکن هم به اکران خود ادامه میدهند. کلی هم فیلم حماسی و پهلوانی و این طور چیزها اکران هستند: ماسیست در جهنم، انتقام هرکول، گلادیاتورها در رم، خرقه و ...
در صفحه 4 آگهی بزرگی از تیغ ناست سوسمار نشان منتشر شده است و در صفحه 5 هم جاروبرقی الکترولوکس و خمیر دندان نیکوتا.
خبرنگار حوادث روزنامه پرونده قتل دو روسپی در محله قلعه را دوباره باز کرده است و پرسیده که چرا پلیس در پیدا کردن مسببین این قتلها کوتاهی کرده است. یکی قتل نصرت احمدیان روسپی منزوی و الکلی که در کوچه منصورسیاه با ضربات قندشکن و فشار روی گردن کشته شده است و بعد معلوم شد که یکی از ساکنین خانه نصرت یعنی علی رضایینسب قاتل بوده که هدفش هم سرقت اموال نصرت بوده است. هرچند رضایینسب فعلا به این قتل اقرار نکرده است.
مورد دیگرمرگ پری حبیبی بوده که با پیچیده شدن یک شلوار نایلونی دور گردنش به قتل رسیده. یک فرضیه هم با توجه به شکل پیدا شدن مقتولین این است که قاتل هردو نفر یکی بوده که خصوصیات سادیستیک شدید داشته است.
چند شب قبل هم ایرج کارمند گمرک بندرعباس در حال قدم زدن با خانمش در پل تجریش بوده که ناگهان مرد مستی به نام حسین که شاگرد قصاب بوده به زور دست همسر ایرج را میگیرد تا با او در خیابان برقصد. ایرج با حسین گلاویز میشود. در این ماجرا حسین با چاقو به ایرج حمله و او را مجروح میکند. حسین در نهایت و پس از چند درگیری دیگر توسط پلیس بازداشت میشود.
در منطقه چاله هرز در حوالی شمیران یک دوچرخه سوار ناشناس دوتا پسر بچه 10 -12 ساله را فریب میدهد و با دوچرخه خود به سمت یک باغ میبرد و آنها را به باغبانی به نام ذبیحالله میسپارد. ذبیحالله دست و پای دوتا پسرک را میبندد و آنها را شکنجه میدهد و منتظر همکار دوچرخهسوارش میشود تا به کودکان تجاوز کنند. از فریادهای کودکان، مردم عبوری ماجرا را به کلانتری قلهک خبر میدهند و پلیس به داد بچهها میرسد و ذبیحالله که 25 سال سن دارد، دستگیر میشود. تهران سال 43 این طور جایی بوده است!
در صفحه یازده مطلبی چاپ شده که اشاره دارد از سال 1321 شهرداریهای مختلف میخواستهاند زاغهها و گودهای جنوب تهران را از بین ببرند و به جای آنها ساختمانهای جدید بسازند اما همیشه در زدوخورد با اهالی این زاغهها و گودها عقبنشینی کردهاند!
در صفحه آخر آگهی پودر لباسشویی برف درج شده و همین طور آگهی کاشی و سرامیک سعدی که از قرار مراحل آزمایشی تولید محصولش تمام شده و آماده عرضه به بازار هستند. این دو تبلیغ اولین تبلیغ کالاهای ایرانی است که در مرور روزنامههای سال 1343 تا امروز به چشمم خورده است.
و بالاخره عکسی هم از شمس پهلوی در فرودگاه مهرآباد که از سفر اروپا به تهران بازگشته است و در حال گفتوگو با آقای آرام وزیر امورخارجه است.
خداحافظ.