۱۰۰قصه دیگر از لابهلای تاریخ| پرونده سه رفیق در آمریکا
خلاصهای از گزارشی درباره فعالیتهای قطب زاده و چمران و یزدی در دوران اقامت در آمریکا
روزنامه هفت صبح| دو شماره پیاپی درباره ابراهیم یزدی نوشتیم. مطمئنا حضور طولانی مدت او درآمریکا و در عین حال فعالیتهای انقلابیاش و در کنار آن اخذ شهروندی آمریکا! اف بی آی چند سال پیش اسنادی را منتشر کرد که شامل گزارشی از فعالیتهای قطب زاده و چمران و یزدی در دوران اقامت در آمریکا بود. امروز خلاصهای از این اسناد را نقل میکنیم:
* هنگامی که قطبزاده در دهه ۱۹۶۰ در دانشگاه جورج تاون مشغول تحصیل بود انجمن دانشجویان ایرانی آنجا را به محل اعتراض علیه حکومت پهلوی تبدیل کرد و در بسیاری از مراسمی که سفارت ایران تدارک میدید اخلال ایجاد کرد. ماه آوریل ۱۹۶۲ ماموران پلیس فدرال در ارتباط با ادعاهایی مبنی بر اینکه قطبزاده شاه را به قتل تهدید کرده از او بازجویی کردند. (یک خبرچین به ماموران پلیس فدرال گفته بود واضح است که قطبزاده شوخی کرده است.) بنا به اسناد پلیس فدرال قطبزاده اعلام کرده بود که با «توسل به خشونت برای ایجاد اصلاحات در حکومت ایران مخالف است» و اضافه کرده بود که «شخصا هیچ نفرتی از شاه ندارد اما از اقدامات او و کارهایی که اجازه میدهد به نامش انجام شود خوشش نمیآید.»
پلیس فدرال با شدت بیشتری قطبزاده را زیر نظر گرفت. مقامات متوجه شدند او شغلی ندارد که مخارج زندگیاش را تامین کند بلکه از خارج پول دریافت میکند. خبرچینها به ماموران پلیس فدرال اطلاع دادند که گفته میشود قطبزاده با اعضا حزب توده و هواداران حزب کمونیست در آمریکا ارتباط دارد. یکی از آنها تلویحا گفته بود که قطبزاده از کمونیستها پول دریافت میکند.
قطبزاده فهمید که پلیس فدرال درباره او با دوستانش گفتوگو میکند بنابراین داوطلب شد که در نوامبر ۱۹۶۲ دوباره بازجویی شود. طبق یادداشتهای آن بازجویی قطبزاده به ماموران گفت که او کمونیست نیست بلکه «شدیدا ملیگرا» است چون به گفته او «اسلام اعتقاد به کمونیسم را منع کرده است». او همچنین ادعا کرد که طرفدار الگوی دموکراسی توماس جفرسون، نویسنده بیانیه استقلال آمریکا از بریتانیاست. شهین ملکی کوپلند، از دوستدخترهای سابق قطبزاده و از هواداران پروپاقرص سلطنت، هم با ماموران پلیس فدرال صحبت کرد.
ملکی کوپلند به پلیس فدرال گفت که قطبزاده «بسیار ضد شاه بود و شعارهایی درباره «دموکراسی جفرسونی» میداد اما نه «دموکراسی جفرسونی» را میفهمید و نه ....او اضافه کرد که نمیتوانست «نظرات قطبزاده را درباره ایران جدی بگیرد چون او قادر نبود برای هیچ چیزی درستوحسابی برنامهریزی کند.»آنها همچنین دریافتند پولی که از ایران به دست قطبزاده میرسد، خانواده بسیار ثروتمندش برای او میفرستند. به این ترتیب نگرانیهای پلیس فدرال برطرف شد.
قطبزاده سرانجام بهخاطر مشکلات گذرنامهاش مجبور شد آمریکا را ترک کند. او مجددا با گذرنامه سوری و با نام «صادق اصفهانی» وارد آمریکا شد اما دوباره او را برگرداندند. بعد از اینکه انقلاب پیروز شد و قطبزاده وارد حکومت تازه تاسیس شد، ماموران پلیس فدرال درباره گزارشهایی که ادعا میکرد قطبزاده به اتهام آزار جنسی کودکان در واشنگتن دستگیر شده است، تحقیق کردند. معلوم شد که این خبر شایعه ساختهوپرداخته دشمنان قطبزاده بوده است.
اما برخلاف قطبزاده نه مصطفی چمران و نه ابراهیم یزدی هیچکدام پیش از انقلاب مورد تحقیق پلیس فدرال قرار نگرفتند. پلیس فدرال آمریکا درواقع گفته که هیچ پروندهای درباره چمران در اختیار نداشته است.«صادق قطبزاده علاقهای به تحصیلات عالی نداشت. واقعا کنشگر بود و کنشگری تاثیرگذار هم بود.» این را مهدی نوربخش، استاد دانشگاه و داماد ابراهیم یزدی میگوید که در آمریکا زندگی میکند. او اضافه میکند: «برای چمران و یزدی تحصیلات عالی خیلی مهم بود و هر دو در رشته خودشان بینظیر بودند.»
* مصطفی چمران فیزیکدان بود و در آزمایشگاه معروف بل در کالیفرنیا کار میکرد. بعضی از زندگینامهنویسها قید کردهاند که چمران همچنین در آزمایشگاه موتور جت ناسا هم کار میکرد، اما کایلی نیل، از مسئولان بایگانی ناسا، نتوانست هیچ پرونده استخدامی از چمران در این بایگانی پیدا کند. او اینطور نتیجهگیری کرد که چمران «به احتمال قوی» از طرف آزمایشگاه بل بهعنوان پیمانکار به آزمایشگاه موتور جت ناسا فرستاده شده بود.
در هر حال عجیب است که پلیس فدرال هرگز بعد از پیروزی انقلاب درباره چمران تحقیق نکرده است. آنهم درباره مردی که قبلا روی پروژه ساخت راکت کار میکرده و حالا یک ارتش انقلابی خارجی را رهبری میکرد. چمران بعد از کار در آزمایشگاه بل به کشورهای عربی سفر کرد تا آموزشهای نظامی ببیند و در کنار چریکهای فلسطینی بجنگد.
جالبترین شخصیت بین این سه نفر، ابراهیم یزدی بود، چون او عمیقا در آمریکا ریشه داشت. یزدی در دانشکده پزشکی بیلور تدریس میکرد؛ در یک بیمارستان دولتی ویژه کهنهسربازهای آمریکایی داروشناس بود؛ و شهروند آمریکا شد. پرونده مهاجرتی یزدی بهوضوح نشان میدهد که او خود را دوست ایالات متحده میدانست و دوست داشت در فرهنگ آمریکایی ادغام شود.
* یزدی وقتی درخواست شهروندی آمریکا را داد در سال 1971 (1350) در جواب به اینکه آیا مایل است «در دفاع از ایالات متحده اسلحه دست بگیرد» پاسخ مثبت داد. اما ماموران متوجه شدند که یزدی ظاهرا زمانی که اولین بار وارد آمریکا شده بود یادش رفته بود برای خدمت سربازی، که در آن زمان اجباری بود، ثبتنام کند. ماموران مهاجرت چون سن او بالا رفته بود و دیگر شرایط خدمت سربازی را نداشت، رهایش کردند.
خانواده یزدی عکسی از نماز جماعت به پیشنمازی ابراهیم یزدی دارند. پشت سر یزدی بازیکن مشهور بسکتبال، دان اسمیت، نماز میخواند. اسمیت مسلمان شد و اسمش را به زید عبدالعزیز تغییر داد. آزاده یزدی میگوید که یزدی برای اسمیت حکم «مرشد» را داشت. ابراهیم یزدی پس از اینکه بعد از پیروزی انقلاب ایران به معاونت نخستوزیر در امور انقلاب منصوب شد شهروندی آمریکا خود را لغو کرد اما خانواده او به زندگی در هیوستن ادامه دادند.
در یکی از یادداشتهای پلیس فدرال آمریکا، مورخ ۳۱ مه ۱۹۷۹، جزئیاتی از طرح توطئه «مزدوران» و «کمونیستها» شرح داده شده که گفته میشده قصد ربودن همسر و فرزندان یزدی را داشتند. یک «پسر جوان یهودی» هم خانواده یزدی را بهخاطر اینکه او دفتر نمایندگی اسرائیل در تهران را به یاسر عرفات رهبر فلسطینیان تحویل داده بود تهدید کرده بود.
یادداشت پلیس فدرال مشخص میکند که انتشار خبر توطئه ربودن خانواده یزدی تخیلات «یک ایرانی ثروتمند بود که علاقه بسیار خاصی به صنعت نفت ایران داشت و میخواست خود را نزد یزدی عزیز کند.» (یوسف این را «رفتار چاپلوسانه معمول ایرانی» توصیف میکند). پلیس فدرال تهدید پسر یهودی را هم شوخی تلقی و رد کرد. اما برای خانواده یزدی خطرات جدی بود و آنها مدتها بعد از انقلاب هم تهدید میشدند.