کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۵۴۵۶۵
تاریخ خبر:

یاشار، تهمتن و هوندا ۱۲۵

یاشار، تهمتن و هوندا 125

یادداشت مهدی افخمی در باشگاه مشتزنی با موضوع: شادی بی‌سبب

روزنامه هفت صبح، مهدی افخمی|   یک: یاشار تار می‌زند از همین‌ها که دست محمدرضا لطفی می‌دیدید و اسمش تهمتن بود. توی مترو و گهگاهی هم باغ فردوس و بعضی‌وقت‌ها استوری‌های نواختنش را ریپست می‌کند. آدم‌ها که از نواختن سازش و زیبایی تصنیف‌های کلاسیک ایرانی به ذوق و شوق آمده‌اند و گوشی‌شان را درآورده‌اند و فیلم گرفته‌اند و آن لحظه خوش و طرب را با دوستانشان به اشتراک گذاشته‌اند.

 

نوازنده‌های خیابانی زیادی دیده‌ام که «یا مولا دلم تنگ اومده...» و یا « بریم به مزار...» خوانده‌اند و همه هم بیشتر با این آمپ‌های کوچک آویزان از شانه! اما یاشار و بقیه که آکادمیک، موسیقی را فراگرفته‌اند و هر کدام ساز تخصصی خود را دارند، بیشتر در شهر می‌بینم. شبی از شب‌های زمستان وقتی شال بافتنی درازم را دور گلویم پیچانده و سوار بر موتور، ایرانشهر را پایین می‌آمدم صدای ترومپتی زیبا مرا به خودم آورد.

 

زیر پل کریمخان، بغل بانک که کرکره‌هایش از ظهر پایین کشیده شده، یک بالابلندی چنان طوفانی با همان تک‌سازش برپا کرده بود که کل کریمخان را از خود بی‌خود کرده بود و حس شرکت در کنسرت جز را به من داد. نشستم،  گوش کردم و از دور فیلم گرفتم و استوری کردم.

 

رو به روی شمس‌العماره، کوچه مروی چند خانم دیدم که با هنگ درام‌شان بی‌محابا و لاینقطع می‌نوازند و مردمی که حظش را می‌برند. اما خوب که فکر می‌کنی، می‌بینی یک جای کار ایراد دارد. اینها همه از سر انتخاب نیست... بله! حالا نوازنده‌های خیابانی ما به راحتی می‌توانند عضو ارکستر ملی ایران باشند. راستی کسی می‌داند ما در ایران چقدر نوازنده چیره دست و جوان داریم؟! 

 

 دو: زندگی در تهران راستش کم‌کم دارد جوری می‌شود که بدون موتور نمی‌شود صبح را به شب ‌رساند وگرنه تمام عمر در ماشین باید در حال نیم کلاچ و دنده یک و مشغول گوش دادن به پادکست رختکن بازنده‌ها باشی و به مقصد نرسی! اخیراً هنگام موتورسواری، موتورهای نویی را می‌بینی که عینهو رانندگان اتومبیل‌های شخصی رفتار می‌کنند. پشت چراغ قرمز می‌ایستند. از لابه‌لای ماشین‌های راه خودشان را پیدا نمی‌کنند.

 

  از سمت راست نمی‌توانند حرکت کنند و همیشه پایشان روی زمین است. با تجهیزات کامل سوار موتور می‌شوند. کاپشن موتورسواری تنشان است. تازه به این قشر مردان پا به رکاب نو رسیده، خانم‌های سر نترس را باید اضافه کنی که حقاً و انصافاً اسکوترهای شهری برای آنها طراحی شده است. آنها که از ترافیک سرسام‌آور تهران و شلوغی بی‌حد و حصر مترو و بی‌آرتی خسته شده‌اند و حالا می‌روند که زود به مقصد برسند و خب!

 

ما قدیمی‌ها باید انگار فرهنگ موتورسواری‌مان را با این جدیدالورود‌ها آپدیت کنیم! خوشبختانه تعداد موتورسوارهایی که کلاه ایمنی استاندارد می‌گذارند، دیده‌ام که زیاد شده‌اند. آن روز که با موتور از تونل توحید رد می‌شدم، آدم‌هایی را دیدم که روی موتور‌های طرح هوندا قدیمی قوز کرده‌اند و سال‌های پیری‌شان را به ذهنم  آمد که عین بی‌بی حاج‌ بی‌بی مادر مادربزرگم همه تا کمر  خم شده‌اند. گوژی پشت خود دارند.

 

مردمان تهران همه گوژپشت می‌شوند... راستش روزهای زوج به استخر اداره می‌روم تا کمردرد ناشی از موتورسواری را در جکوزی بهبود ببخشم اما هر صبح هنگام بلند شدن از رختخواب دوباره درد توی کمرم می‌پیچد. احتمالات تصادف با موتور که تا دلتان بخواهد بالا می‌رود. گمانم کسی نیست دو دو تا چهارتا کند و فکری به حال حمل و نقل عمومی شهر بکند...

 

کدخبر: ۵۵۴۵۶۵
تاریخ خبر:
ارسال نظر