دلهره بیپایان دروازهبان
10 دروازهبان برترتاریخ فوتبال ایران
روزنامه هفت صبح| هفته گذشته آرای برخی از ملیپوشان سابق درباره بهترین دروازهبان تاریخ فوتبال ایران در یک برنامه پربیننده اینترنتی خبرساز شد و در جاهای مختلف در مورد بهترین دروازهبانها اظهار نظر شد. پس وارد معرکه میشویم و ده دروازهبان برتر تاریخ فوتبال ایران را اینجا معرفی میکنیم.
احمدرضا عابدزاده. هیچکس شاید یادش نیاید که ظهور این دروازهبان جوان آبادانی در لباس تیم منتخب اصفهان و درخشش مقابل تیمهای تهرانی(دوتا تیم تهران الف و ب در لیگ قدس) در میانه دهه شصت، چقدر برای سکونشینان امجدیه و آزادی حیرتانگیز و شوق برانگیز بود.
شاید بسیاری درخشش او در تیم ملی مرحوم دهداری مقابل کویت و ژاپن و چین و امارات را فراموش کردهاند و هنرنمایی خیرهکنندهاش مقابل الجزایر در تهران و الجزیره و یا نقش بزرگش در قهرمانی ایران در بازیهای آسیایی 1990 و تاثیرش در قهرمانی استقلال در مسابقات باشگاههای آسیا در سال 1370.
شجاعتش در ماراتن بدفرجام کوالالامپور مقابل ژاپن و تهور و خونسردیاش در بازی مشهور آذر 1376 در استرالیا. آری گلهای بد هم میخورد. مثل دو گل معروفی که از یوسف الثنایان خورد و آن هم از زوایای فوق بسته و یا گلی که از چین در تهران دریافت کرد و گلی که از کازویوشی میورا در جام ملتهای 1992 خورد.
همه میدانیم که آن آسیب دیدگی مشهور در سال 1373 و اشتباه پزشکی در درمان آن چطور دوره فعالیت او را تحتالشعاع خود قرار داد و مجبور شد نگهبانی از دروازه تیم ملی را با بهزاد غلامپور و نیما نکیسا قسمت کند. عابدزاده را با روحیهاش، تخصصش در مهار ضربات پنالتی، در جسارت و شجاعتش در بازیهای بزرگ میستاییم و جایی در گوشه قلبمان به او اختصاص میدهیم. او مرد بازیهای بزرگ بود.
ناصر حجازی. خوش استایل، تیزبین، باکلاس. نام او با موفقیتهای بزرگ فوتبال ایران در دهه پنجاه گره خورده است و عکسهای بزرگش در روی جلد مجلات جوان پسند که جلوه ستارگان سینما را داشت. بیتردید او تکنیکیترین و کاملترین دروازهبان تاریخ فوتبال ماست.
با یک قهرمانی در جام ملتهای آسیا در سال 1351 در تایلند و یک حضور در المپیک مونترآل و یک حضور در جام جهانی 1978 و یک قهرمانی آسیا با تاج در سال 1349. با اینحال در کارنامه او دریافت گلهای بد بسیار پرشمارتر از عابدزاده است.
هر سه گلی که از استرالیا در تابستان 1352 دریافت کردیم، یا گلهایی که از شوروی در المپیک مونترآل خورد و گلهای پرشماری که در جام جهانی 1978 دریافت کرد و اینکه هیچ سابقهای از مهار ضربات پنالتی در ذهن من از او وجود ندارد. حتی درآخرین حضورش در دروازه تیم ملی در جام ملتهای آسیا در 1980 در شش بازی شش گل دریافت کرد. حجازی کامل بود اما آن روحیه و شجاعت عابدزاده در بازیهای بزرگ را نداشت.
منصور رشیدی. رقیب نجیب و جنتلمن ناصر حجازی در دهه پنجاه که از آن جلوه ستارهوار حجازی محروم بود. دروازهبان بسیار کاملی بود اما در چهرهاش آن حس سرزنش کردن خود موج میزد و همین مسئله کار تماشاگران را برای متهم ساختن او در هر شکستی آسان میکرد. رشیدی در جام ملتهای آسیا در سال 1355 دروازهبان تیم ملی بود و در چهار مسابقه هیچ گلی دریافت نکرد. مقابل یمن و عراق و چین و کویت.
در بازیهای آسیایی تهران در سال 1353 دروازهبان اول تیم ملی بود و در هفت بازی تا رسیدن به فینال فقط یک گل خورد اما به رغم این آمار خیره کننده در بازی فینال مقابل اسرائیل، با فشار طرفدارها، نجیبانه جای خود را به حجازی داد تا جشن قهرمانی با حضور ناصرخان گرفته شود، در بازی برگشت با استرالیا در تابستان 52 که ایران برای جبران شکست سه بر صفر بازی رفت به میدان آمده بود او جانشین حجازی شد و باز هم دروازهاش را بسته نگه داشت. او یکی از بهترین و نجیبترین دروازهبانهای تاریخ فوتبال ماست و خب کسی مثل مجتبی محرمی پیدا میشود که با جسارت رشیدی را از همه دروازهبانها بهتر بداند.
علیرضا بیرانوند. هشت سال است که درون دروازه تیم ملی قرار دارد و در یک حرکت سینوسی محبوبیت دیوانهوار و نفرت بیمهار را تجربه میکند. کسی که پنالتی کریستیانو رونالدو را با جسارت مهار میکند و یا واکنش خارقالعادهاش مقابل ضربه سر ژاوی آن هم از دو قدمی و یا آن سوپر واکنش شگفتانگیزش مقابل ضربه حکیم زیش در جام جهانی 2018. مقابل مراکش.
با این حال وا دادنهای ناگهانیاش، حواس پرتیهایش و حرفها وحرکاتش در بیرون زمین چمن و بیحساب حرف زدنهایش جای او را در قلوب مردم خیلی محکم نساخته است. به هرحال در سه چهارسال آینده این جوان لرستانی که در نفت چهره شد و در پرسپولیس به ثروت و شهرت رسید و دو جام جهانی و دو جام ملتها را تجربه کرده است، همچنان نگهبان اصلی دروازه تیم ملی خواهد بود.
مهدی رحمتی. در یک دورهای محبوبترین بازیکن استقلال بود. طرفداران استقلال ایمان داشتند که با وجود رحمتی هر هدفی قابل دسترسی است. یک شوتگیر درجه یک که با اتکا بر دیوار بتُنی تیمهایی که معمولا قلعهنویی(چه در استقلال و چه در سپاهان) در پیش روی او مهیا میکرد (شامل یکی دو هافبک دفاعی خشن و سه مدافع بلند قد) دروازهاش فقط با شوتهای از راه دور تهدید میشد.
او انتخابی منحصر به فرد برای تیم ملی محسوب میشد تا این که کیروش سریع با خصوصیات منفی رحمتی روبهرو شد. قد کوتاهش برای دروازهبانی، تعللش در روی سانترهای هوایی و پنهان ساختن خود در پشت وظایف مدافعان. این بزرگترین جدایی تاریخ سه دهه گذشته فوتبال ما بود.
رحمتی مفت و مسلم پیرهن تیم ملی را از دست داد تا این پیرهن در گردش روزگار از دانیال داوری به رحمان احمدی و سپس علیرضا حقیقی منتقل شود و افتخار گل خوردن از مسی و مهار توپ آگوئرو به او برسد. رحمتی به عنوان یکی از پرافتخارترین دروازهبانهای باشگاهی ایران نامش ثبت خواهد شد.
بهزاد غلامپور. در اوایل دهه هفتاد همه معتقد بودند که غلامپور حتی از عابدزاده هم بهتر است. قد بلند، تیزهوشیاش در بازی به نقش لیبرو، مهارتش در گرفتن پنالتی و نقش بزرگش در قهرمانی پاس در جام باشگاههای آسیا و درخشش خیره کنندهاش در پیروزی استقلال مقابل پرسپولیس آن هم با سه گل.
اما در اولین فرصت بزرگ ملی که برایش تدارک دیده شد یعنی در مقدماتی جام جهانی، چنان نمایش بد و ضعیفی داشت که به سرعت از گزینههای تیم ملی برای ابد پاک شد. خوردن یازده گل در پنج بازی که در هفت گل او مقصر صددرصد بود! با این حال خاطره درخشش او بین سالهای 69 تا 72 هنوز ما قدیمیها را به وجد میآورد.
بهروز سلطانی. او میتوانست جایش در این رنکینگ بالاتر باشد اگر فوتبال ملی ما در نیمه اول دهه شصت که دوران درخشش و اوج بهروز سلطانی بود، بازیهای بینالمللی بیشتری داشت و همین که علی پروین او را مجبور نمیکرد که به خاطر وحید قلیچ یک در میان درون دروازه پرسپولیس بایستد. بلند بالا بود و خوش استایل و بسیار شبیه ناصرحجازی.
شوتگیر بود و دقیق و باهوش. جالب این که سلطانی هم مثل ناصرحجازی در بازیهای حساس گهگدار لغزشهایی از خود نشان میداد. درخشش او مقابل کره جنوبی در سال 1982 در بازیهای آسیایی دهلی از یاد نرفتنی است و مهار بیش از هفت شوت در چارچوب. او در جام ملتهای آسیا در سال 1984 هم سنگربان تیم ملی بود و تا مرحله نیمه نهایی فقط یک گل خورده بود و در آستانه ورود به فینال قرارداشت که شاهد گل به خودی عجیب شاهین بیانی بود و این پایان کار سلطانی در تیم ملی محسوب میشد.
رضا قفلساز. دروازهبان احساساتی پاس تهران در دهه پنجاه. بلند قد و ترکهای با رفلکسهای سریع و البته خوش شانس که در پشت سختگیرترین و خشنترین مدافعان آسیا دروازهبانی میکرد(حلوایی و کازرانی و دینورزاده و ...) بدشانس بود که ظهور حجازی و رشیدی و مودت، کار رسیدن به پیرهن تیم ملی را سخت کرده بود. او دوبار با پاس قهرمان جام تخت جمشید شد و یک حضور در المپیک مونیخ را هم در کارنامه ملی خود دارد.
عزیز اصلی. پلنگ دهه چهل. شجاع، مهاجم و بداخلاق. او با تیم ملی قهرمانی جام ملتهای آسیا در سال 1347 را تجربه کرد و با شاهین و پرسپولیس هم افتخارات متعددی را رقم زد. او با تمام کمبودهای تکنیکیاش به یک برند در فوتبال ایران بدل شده بود.
بگذارید رتبه دهم را به یادآوری چند ستاره دیگر این پست دلهرهآور اختصاص دهیم: سعید عزیزیان که بینظیر بود و در بهترین دوران خود مغلوب یک آسیبدیدگی احمقانه در تمرینات شد، بهرام مودت که جایگاه فوتبالش عموما به خاطر سلیقه بدش در مواضع سیاسی نادیده گرفته میشود. او از ارکان درخشش پرسپولیس دهه پنجاه بود.
رحمان احمدی که در بازی نفسگیر بوسان در مقدماتی جام جهانی 2014، به لیو یاشین بدل شده بود، هادی طباطبایی که نامش با یک بازی دوستانه عجیب در دانمارک در حافظه ما ثبت شده است: شیر کپنهاگ، علیرضا حقیقی که در جام جهانی 2014، ارزش پوشیدن لباس تیم ملی در این آوردگاه بزرگ را درک کرده بود و ما را ناامید نکرد و البته به همان سرعت هم این لباس را از دست داد. رضا کربکندی که جام جهانی 1978 را هم تجربه کرد که البته روی نیمکت ذخیرهها.