کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۵۴۰۸۱
تاریخ خبر:

ضدخاطراتی از تقابل ستاره‌‌های عربده‌‌کش و رسانه‌‌های کتک‌‌خور

ضدخاطراتی از تقابل ستاره‌‌های عربده‌‌کش و رسانه‌‌های کتک‌‌خور

تقابل ستاره ها و رسانه‌ها به بهانه دعوای شجاع خلیل زاده با خبرنگاران

روزنامه هفت صبح|  یک: با شنیدن عربده‌‌های شجاع خلیل‌‌زاده در میکسدزون ورزشگاه آزادی علیه رسانه‌‌ها، خاطرات 98 سال پیش در دلم زنده شده است؛ سال 1305 که بازیکنان تیم ملی فوتبال با چوبدستی زیربغل‌‌شان، روزنامه ناهید را با خاک یکسان کرده‌‌ و شب را در کمیسریا خوابیده‌‌اند. سیلی مردافکن مایلی‌‌کهن در گوش یکی از خبرنگاران ورزشی در دلم زنده شده است.

 

یا چشم‌‌های هراسان آن عکاس ورزشی که چند سال پیش در صندلی پشت پراید سفیدش کمین کرده بود تا از دعوای علی دایی (مربی وقت پرسپولیس) با شیپورچی گنده‌‌بک این باشگاه، عکس جلدی بیاندازد و بعدها به مغازه‌‌اش رفت و عذرخواهی کرد. تهدیدهای کاپیتان پرسپولیسی تیم ملی فوتبال در دهه 60 در دلم زنده شده که یک روز پیام داده یا باید عکس‌‌های بنده در جام‌‌جهانی آرژانتین (1978) که هنگام پیاده شدن از هواپیما با دخترکان استقبال‌‌کننده میزبان، باباکرم رقصیده‌‌ام را به خودم بدهید یا می‌‌آیم آرشیو کیهان ورزشی را جلوی چشم‌‌تان آتش می‌‌زنم که اثری از گذشته من نباشد.

 

خاطرات کدرکننده شکایت بک چپ بزن‌‌بهادر استقلال از من زنده شده است که یکهو دیدم پنج نفر آدم دومتری با برگه جلب ریخته‌‌اند توی تحریریه که مرا ببرند و نمی‌‌دانم چگونه از دست‌‌شان فرار کرده و پنهان شدم و بعدها با وساطت کمالوند به خانه پدری‌‌اش رفتم تا درباره نوشته تندم توضیحاتی بدهم و عذرخواهی کنم.

 

ضدخاطرات دو نبرد جنجالی «ستاره- رسانه» در دهه 50 در دلم زنده شده که سندیکای خبرنگاران، هر دو ستاره فوتبال و سینما را وادار به پوزش کرده است. برخلاف امروز که اساسا رسانه در بی‌کسی مطلق به سر می‌‌برد آن روزها رابطه دوطرفه «ستاره و رسانه» چنان محترمانه بود که هیچ قهرمانی در هیچ زمانی به خود اجازه نمی‌‌داد که به اسب خبرنگاری یابو بگوید و تنها کسی که شاید گفت، پرویز قلیچ‌‌خانی کاپیتان تیم ملی بود که او نیز با تحریم یکدست تمام روزنامه‌‌ها مواجه شد.

 

دو:  فارغ از اینکه پرویز قلیچ، در نظر بسیاری از اهالی فوتبال ایران، کامل‌‌ترین و بهترین بازیکن تاریخ فوتبال ایران باشد یا نباشد او به غیر از مهدی دُری سردبیر کیهان ورزشی در دهه چهل، هرگز میانه خوشی با قشر ورزشی‌‌نویس نداشت. (شاید دلیل آنهمه نزدیکی‌‌اش با آقادّری هم در جهان‌‌بینی چپگرایانه‌‌ مشترک‌‌شان نهفته بود.)

 

حالایش را نگاه نکن که تماشای عکسی از پیری و از کارافتادگی او، اشک به چشم آدم می‌‌آورد اما او زمانی برای خودش در فوتبال ایران برو و بیایی داشت. در حالی که تمام ستاره‌‌ها برای رسوخ به تحریریه‌‌ها نهایت تلاش خود را می‌‌کردند او نه تنها از مطبوعات نمی‌‌ترسید بلکه خود را به آنها بی‌‌نیاز نشان می‌‌داد چون می‌‌دانست که با قدرتی که در فوتبال دارد رسانه‌‌ها مجبور به ستایش او هستند.

 

نبرد اصلی رسانه و قلیچ اما در یازده مرداد 1354 اَلو گرفت و منجر به شکرآب شدن رابطه کاپیتان با سندیکای خبرنگاران و نویسندگان مطبوعات کشور شد. قلیچ که نویسندگان مطبوعات ورزشی را نوعی رنگین‌‌نامه‌‌نویس اتلاق می‌‌کرد معتقد بود که خبرهای آنها، غیرواقعی و فاقد اصالت است. او چنان رسانه‌‌گریز شده بود که گاهی حتی در بازی‌‌های حساس ملی و باشگاهی نیز از ایستادن در عکس دسته‌‌جمعی طفره می‌‌رفت و فریاد عکاسان مطبوعاتی امجدیه را به آسمان هفتم می‌‌برد!

 

شاید در چنین شرایطی فقط اسمال‌‌آقا زرافشان بود که با یک دست به چانه بردن به نشانه «من بمیرم»، او را به دیدرس دوربین‌‌ها می‌‌کشاند تا تصاویر ابتدای بازی را از دست نداده و با تنبیه سردبیران خود مواجه نشوند. داستان تقابل کاپیتان تیم ملی با سندیکای خبرنگاران، از پرخاش او به خبرنگاران در حین برگزاری جام بین‌‌المللی تهران (1354) و به ویژه حمله شدید او به خبرنگار ورزشی روزنامه آیندگان در ورزشگاه داودیه آغاز شد و کار به شکایت سندیکای مطبوعات از او رسید.

 

محمدطاهر طاهریان دبیر سندیکای مطبوعات ایران طی نامه‌‌ای خطاب به رئیس تربیت‌‌بدنی کشور (که همزمان معاون نخست‌‌وزیر وقت هم بود) درباره رفتار «غیراصولی» کاپیتان تیم ملی فوتبال ایران شکایت کرد: «روز سوم تیر ماه 1354، خبرنگار روزنامه آیندگان جهت تهیه گزارش از وضع اردوی فوتبالیست‌‌های تیم ملی به ورزشگاه داودیه می‌‌رود.

 

در حالی که با آقایان عزت جانملکی، غلامحسین مظلومی، گارنیک شهبندری،محمدرضا عادلخانی، جاوید جهانگیری، ابراهیم آشتیانی و حسن نگارش سرگرم صحبت بوده است آقای پرویز قلیچ‌‌خانی از راه می‌‌رسد و بی‌‌آنکه مورد پرسش قرار گیرد، بی‌‌مقدمه با جملات اهانت‌‌بار به نویسندگان و خبرنگاران دستگاه‌‌های ارتباط جمعی می‌‌تازد و در نهایت گستاخی می‌‌گوید «من از خبرنگاران خوشم نمی‌‌آید...

 

خبرنگاران از یک طبقه بخصوص حرف می‌‌زنند و از یک گروه خاص طرفداری می‌‌کنند. خبرنگار ایرانی اصالت ندارد. خبرهای هنری اصلا اصالت ندارد و خبرهای سیاسی اصلا دروغ است. نسل جوان می‌‌خواهد خبرهای درست را بخواند، نه این اراجیف را.» آقای قلیچ‌‌خانی که  قسمت اعظم شهرت و موفقیتش را مرهون و مدیون وسایل ارتباط‌‌جمعی‌ست متاسفانه برای چندمین بار به روی کسانی که باعث شهرتش شده‌‌اند پنجه می‌‌گشاید.

 

این شخص دو سال پیش در جریان برگزاری مقدماتی جام‌‌جهانی در حالی که بازوبند کاپیتانی تیم ملی را به بازو داشت مانع کار عکاسان شد و به جماعت زحمتکشی که در سوز سرما و تب گرما برای ادای وظیفه -که به شهرت و موفقیت افرادی چون او منجر می‌‌شود- در تلاش هستند اهانت کرد که خوشبختانه اقدام بموقع سندیکای نویسندگان و خبرنگاران و بازتاب شدید نویسندگان ورزشی مطبوعات موجب عذرخواهی نامبرده از عکاسان شد.

 

سندیکای نویسندگان و خبرنگاران این بار نیز ضمن طرح شکایت علیه آقای قلیچ‌‌خانی، رفتار دور از نزاکت او را با یک خبرنگار ورزشی به شدت محکوم می‌‌کند و از آن جناب انتظار دارد ضمن رسیدگی به این مسئله و دستور رفع اهانت از این خبرنگار، به مسئولان مربوطه تاکید فرمایند که از تکرار چنین حوادثی پیشگیری شود.

 

سندیکای نویسندگان و خبرنگاران با احساس مسئولیت ملی و میهنی خود به منظور حفظ شئون تیم ملی فوتبال ایران در نزد بازیکنان، مربیان و خبرنگاران خارجی حاضر در«جام ایران»، تصمیم گرفت طرح این شکایت را تا پایان مسابقات به تعویق اندازد. قبلا از  اقداماتی که مقرر می‌‌فرمایید در این زمینه صورت گیرد سپاسگذاری می‌‌شود.»

 

سه: ابوالفضل جلالی خبرنگاری که با برخورد قلیچ مواجه شده بود بعدها برایم تعریف کرد که همبستگی تمام رسانه‌‌های ورزشی در مواجهه با تحریم کاپیتان تیم ملی، باعث عذرخواهی این بازیکن شد؛ «در روز ماجرا، آقای قلیچ‌خانی گفت این چه بود نوشته بودی؟ هر کی گفته فلان کرده و اینها و یک مشتی هم طرف ما پرت کرد.

 

خبر به گوش آقای رفیعی (سردبیر دنیای‌‌ورزش) رسید ایشان تا چند وقت اسم بازیکنان تیم پاس- آن موقع قلیچ‌خانی در پاس بود-  را 10 نفره می‌نوشت و اسم این بازیکن را در نشریه  نمی‌‌آورد. تا اینکه آقای قلیچ‌خانی را مجبور کرد که یک سبد گل گرفت و آمد توی دنیا‌‌ی‌‌ورزش و از ما عذرخواهی کند. او هم آمد و گفت که اشتباه شده، عصبانی بودم و فلان و اینها... و این کدورت رفع شد.»

 

با اینهمه اما مردی که سه قهرمانی جام آسیا را در کارنامه داشت و گل‌‌های تاریخی‌‌اش به ویژه به تیم رژیم صهیونیستی (اسرائیل 1347 در فینال) و استرالیا، در حافظه ابدی فوتبال ایران ماندگار است هرگز دلش با مطبوعات ورزشی صاف نشد.

 

چهار: نه تنها قلیچ که بهروز وثوقی نیز یکبار مجبور به پوزش از یک عکاس مطبوعاتی شد. او در حالی که بازی در فیلم همسفر را در شمال به پایان رسانده بود با شکایت آقای خاکی (عکاس اطلاعات) پایش به کلانتری کشیده شد. در آن شب بارانی و لغزنده، بهروز و جمشید مشایخی در حالی که با اتومبیل علی ثابت، از مسیر جاده هراز به تهران برمی‌‌گشتند ناگهان واژگونی اتومبیل جلویی‌‌شان (ژیان مهاری) را به چشم دیدند که حامل دستیار کارگردان و دستیار فیلمبردار (جمشید فرحی) بود.

 

اتومبیل آنها در حالی که وسایل فیلمبرداری را تا خرخره در پشت آن چپانده بودند در نزدیکی‌‌‌های آبعلی لیز ‌خورد و چپ کرد و کنار جاده دمر شد. بهروز و جمشید و بقیه دست به دست هم دادند تا ژیان  چپ‌‌شده را بلند کنند و همکارشان فرحی را از زیر ماشین بیرون بکشند که در این هنگام، مرد دوربین به دستی را دیدند که از یک جیپ در حال گذر در جاده پیاده ‌شده و سمت آنها آمد.

 

او چیلیک‌‌چیلیک شروع کرد به عکس گرفتن و جالب اینکه در همان هنگامه، رو به بهروز گفت «آقا می‌‌‌شه یه کمی سر این آقا را بالاتر بگیری که خون تو صورتش بهتر معلوم بشه و من عکس‌‌مو بگیرم؟» بهروز در حالی که از دیدن عکاسی که در بزنگاه مرگ و زندگی یک هنرمند، به فکر خوب افتادن عکسش است کفرش درآمده بود همکارش را که تازه از زیر اتومبیل واژگون‌‌شده بیرون کشیده بود رها کرده و به سمت او رفت.

 

دوربین را از دست عکاس گرفت و جوری محکم بر زمین کوبید که تکه‌‌تکه شد و فیلمش از داخل دوربین، افتاد بیرون و غلتید و غلتید و غلتید و رفت ولو شد وسط جاده! بعدها او فاش کرد که در آن اوضاع بلبشو و خطرناک، وقتی دشنامی نیز از عکاس شنیده، زارپ زده توی گوشش. آن شب اما کار به آنجا رسید که عکاس خونین و مالین را به درمانگاه بردند تا بستری کنند و بازیگر را به پاسگاه انتقال دادند. غائله‌‌ای که چند روز بعد با دسته‌‌گلی که بهروز به روزنامه اطلاعات برد و با پوزشخواهی آقای بازیگر از عکاس، به خوبی و خوشی پایان یافت.

 

کدخبر: ۵۵۴۰۸۱
تاریخ خبر:
ارسال نظر