از فیروز تا ارشیا
یادداشت رضا فراهانی در باشگاه مشتزنی با موضوع: بانمکها و بذلهگوها
روزنامه هفت صبح| یک: برای فوتبالی که نه کیفیت فنی دارد و نه تولید ستاره دارد و نه در المپیک و جام جهانی و لیگ قهرمانان آسیا و حتی جام ملتها میتواند توفیقی کسب کند سرگرمی بودن رسالت دائمی است. یک سرگرمی برای مردم و یک محل ریخت و پاش پولهای میلیاردی برای چند جوان و چند ده مدیر!
وسط این رئالیتی شو(!!) سرگرمکننده یک «فیروز کریمی» نیاز همیشگی است که با شوخیهای دهه شصتی لذت فوتبال وطنی را تکمیل کند،کردی شوخ طبع و واقعا بامزه که میشود با کنفرانسهایش یک سریال طنز نود شبی ساخت.
تسلط بیاندازهاش موقع شوخی کردن، نخندیدن هنگام ادای بامزهترین جملات، قدرت بسیار زیادش در تولید موقعیتهای کمیک و البته تواناییاش با شوخی گرفتن چیزهای خیلی جدی از او کاراکتری جذاب ساخته که هر روز دلمان برایش تنگ میشود. مردی که هیچکس نمیداند با این روحیه چطور میتوانسته یک نظامی باشد و چطور میتوانسته قهرمان آسیا شده باشد و چطور سالها روی نیمکت تیمهای لیگ برتری چرخیده و بازیکنان را به خط کرده؟
چطور بازیکنان از چنین موجود بامزهای حساب میبردند و چطور دستورات تاکتیکیاش را اجرا میکردند؟؟ هیچکس نمیداند آن روی این شخصیت بامزه چه فیروز کریمی وجود دارد که در بزنگاههای حساس دستورات تاکتیکی میدهد و کوچ میکند و تعویض میکند و…کریمی در فوتبال مربی خوبی بود، اما فوقالعاده نبود و حالا هم که دیگر نیست اما در طنز بینقص و عالی بود و حالا هنوز هم هست.
دو: میان سر و کله زدن با دانشآموزان کنکوری که حساسترین سال زندگیشان را میگذرانند (لااقل در نگاه خودشان) سخت میشود دانشآموزی را پیدا کرد که از زیر بار فشار درسها بیرون زده باشد، بامزه باشد، بگوید و بخندد و دیگران را بخنداند.
اساسا سیستم بیرحم آموزشی ایران که انتهایش چرخ گوشت کنکور وجود دارد فرصت خندیدن و شاد بودن و زندگی کردن را از بسیاری از بچهها سلب کرده اما هیچ قاعدهای در جهان بیاستثنا نیست. هنوز میشود در میان جماعت مظلوم و بیدفاع دانشآموزانی را پیدا کرد که وجه شیرین شخصیتشان را در گنجه قایم نکردهاند و در موقعیتهای مختلف میتوانند سری به آن بزنند، جمعی را بخندانند، لحظهای را شیرین کنند و ساعتی را بهتر بگذرانند.
ارشیا دانشآموز دو سال پیش من یکی از آنها بود، پسری با نمک که همزمان میتوانست جومونگ تیم باشد و ثانیهای بعد در مسیر رسیدن به دانشگاه شریف غرق در حل یک تست سنگین شود، پسری سر زنده که یکسال در کلاسها با هر بار حرف زدن جماعتی را به ریسه رفتن وا داشت و لحظات بینظیری خلق کرد و اتفاقا در پایان همان سال در دانشگاه شریف پذیرفته شد و حالا لابد بچههای کوی دانشگاه یا اساتید شریف میتوانند در مجاورتش با شوخیهای کنترل شده و به اندازهاش بخندند و کیف کنند.