۱۰۰قصه دیگر از لابهلای تاریخ| محفل کینهجوهای مقیم پاریس
درباره شاپور بختیار، شهریار شفیق، غلامعلی اویسی، بهرام آریانا و علی امینی
روزنامه هفت صبح، آرش خوشخو | یکی دو ماه پس از 22 بهمن 57، چهرههایی از حکومت پهلوی به تدریج گرد هم آمدند تا برای مقابله با انقلاب ایران تجدید قوا کنند. اگر دورهای با حضور آیتالله خمینی در نوفل لوشاتو، فرانسه پایگاه اصلی انقلاب ایران بود، به شکلی متناقض پاریس به محل تجمع نیروهای ضد انقلاب ایران بدل شده بود.
شاپور بختیار، شهریار شفیق، غلامعلی اویسی، بهرام آریانا و علی امینی مهمترین نیروهای این جمع بودند و به شکلی عجیب همه آنها در همین پاریس این دنیا را ترک میکنند. برای شروع کارشان هم اسامی پرطنینی انتخاب کرده بودند: ارتش آزادیبخش ایران و یا نهضت مقاومت ملی ایران.
تکاپوی اصلی به شاپور بختیار تعلق داشت که از نادیده گرفته شدنش در جریان تحولات 57 بهرغم سخنرانیها و ژستها و تحرک بیش از اندازهاش هنوز احساس بدی داشت. در بهمن 57 انگار کسی او را به عنوان نخستوزیر کشور نمیدید و مخالفت یا موافقت او با اتفاقات سیاسی برای کسی ارزشی نداشت.
تاسیس دولت موقت این خشم او را دو چندان ساخته بود. او چند ماه پس از پیروزی انقلاب مخفیانه از ایران گریخته بود و برای ضربه زدن به حکومت ایران عطش حیرتانگیزی داشت. بیماری محمدرضا و انزوای او و سپس مرگش در مرداد 59، موجب شد تا بختیار نقش اصلی در تحرکات علیه حاکمیت ایران را برای خود در نظر بگیرد.
بختیار ارتباطات مناسبی با سازمانهای اطلاعاتی اروپایی گرفته بود، با حکومت عراق در ارتباط بود و روایتی هست (به نقل از سندی که وزارت امور خارجه انگلیس منتشر کرده است) که در بهار و تابستان 59، در خیانتی آشکار و به شکلی ناجوانمردانه صدام حسین را برای حمله به ایران تهییج میکرده و به او نوید پیروزی مطلق و راحت را میداده است.
به عنوان یک مثلا ملیگرا و عضو جبهه ملی این همکاریاش با دشمن قدیمی تمامیت ارضی ایران را میتوان نشان از خشم و کینهای دانست که از تحقیر باورنکردنی شخصیت و جایگاهش در بهمن 57 تحمل کرده بود.
شهریار شفیق پسر 35 ساله اشرف از شوهر دومش هم دیگر نیروی مهمی بود که در پاریس حضور داشت. او نظامی بود و منضبط و از فرماندهان نیروی دریایی و شکل و شمایلی داشت که همان ابتدا توجه سازمانهای اطلاعاتی غرب را بهعنوان یک نیروی بالقوه برای آینده جلب کرده بود.
غلامعلی اویسی فرماندار نظامی تهران در فاجعه 17 شهریور هم که تا مرز انتخاب بهعنوان نخستوزیر پیش رفته بود و فقط بهخاطر مخالفت فرح این پست را به ازهاری باخته بود، دیگر چهره کینهجوی حاضر در پاریس بود. او دی ماه 57 از ایران گریخته بود در حالی که حدود 40میلیون دلار معادل 280میلیون تومان پول نقد را همراه خود خارج ساخته بود.
علی امینی کهنسال هم در پاریس به این جمع پیوست اما طبق معمول بیش از حد محافظهکار بود و تصمیم گرفت خیلی خود را قاطی این ماجراها نکند و بالاخره از حسین ناپلئون باید یاد کنیم. حسین منوچهری تنکابنی که در دهه چهل نام خود را به بهرام آریانا تغییر داده بود و قبل از فریدون جم، فرمانده کل ارتش ایران بود.
او هم به پاریس آمده بود و با کمک پولهای در اختیار اویسی و بختیار و همینطور خانواده پهلوی، یک ارتش شبه نظامی چند صد نفره در شهر وان ترکیه راه انداخته بود و لاف حمله قریبالوقوع به ایران را میزد...
اما بقیه داستان:
شهریار شفیق در مرداد 1358 هنگام خروج از منزل خواهرش در پاریس توسط یک موتورسوارکاسکت به سر از فاصلهای بسیار نزدیک مورد هدف قرار میگیرد و ترور میشود. نام ضارب بعدها مشخص میشود: عبدالله برقعی.
برقعی قبل از انقلاب یک گروه مسلحانه کوچک در قم راهاندازی کرده بود و چند عملیات مسلحانه علیه پادگان نظامی زهک و ترور یک عضو گارد شاهنشاهی را در کارنامه داشت. برقعی بعدها در عملیات فتحالمبین شهید شد. خلخالی این عملیات را به اسم خود زد و اینکه فداییان اسلام را احیا کرده است اما عبد خدایی ارتباط این ترور را با فداییان اسلام مردود دانست.
در تابستان 59 تشکیلات بختیار و اویسی حمایت لجستیکی گستردهای از کودتای نوژه به عمل آوردند که خب به شکلی غیرمنتظره این کودتا چند ساعت قبل از شروع عملیات لو میرود و شکست میخورد. چند ماه بعد یک چریک لبنانی (انیس نقاش) به خانه شاپور بختیار در پاریس حمله کرد اما به جایی نرسید و خودش مجروح و دستگیر شد.
با تحولات دوره جنگ و آزادی خرمشهر رابطه بختیار و صدام هم قطع شد. با بهبود رابطه دیپلماتیک ایران و ترکیه، اردوگاه نظامی شهر وان هم برچیده شد و آریانا به پاریس رفت و با اویسی وارد یک مشاجره طولانی شد و در نهایت کنارهگیری کرد. آریانا در سال 1364 بر اثر کهولت سن در پاریس درگذشت.
غلامعلی اویسی در بهمن سال 1362 در حالی که به همراه برادرش در حال قدم زدن در پاریس بود با شلیک چند گلوله به سرش ترور شد. روایت است که چریکهای شیعی لبنانی پشت این ترور قرار داشتهاند.
شاپور بختیار در سال 1370 در حالی که به شدت تحت محافظت پلیس فرانسه قرار داشت توسط یک گروه سه نفره ایرانی در داخل خانهاش با ضربات چاقو کشته شد و بالاخره علی امینی هم در آذر 1371 در سن 87سالگی در پاریس فوت میکند و پرونده نهضت مقاومت ملی برای همیشه بسته میشود.