کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۵۲۵۰۷
تاریخ خبر:

۱۰۰قصه دیگر از لابه‌لای تاریخ| ساکن جنجالی پلاک ۱۷ کامرانیه

100قصه دیگر از لابه‌لای تاریخ| ساکن جنجالی پلاک 17 کامرانیه

این داستان: شاپور بختیار

روزنامه هفت صبح، آرش خوشخو | شاپور بختیار از معماهای غیرقابل حل تاریخ معاصر ایران است. یکی از آن بختیاری‌های معروف که در بین عموزاده‌هایش نام‌هایی مثل ثریا اسفندیاری و تیمور بختیار به چشم می‌خورند. لوییزصمصام بختیاری که همسر محمدعلی قطبی بود(یعنی زن‌دایی فرح دیبا) دخترخاله شاپور بوده است.

 

پدرش فاتح بختیاری بوده و مادرش نازبیگم صمصام بختیاری‌. شاپوربختیار در سال 1313 پدر و برادرش را در سرکوب شورش‌خان‌های بختیاری از دست داد و نتوانست به پسرعمویش تیمور که راهی پاریس شده بود بپیوندد. در نهایت دو سال بعد و در سال 1315 راهی فرانسه شد. در سن 22‌سالگی. اول سر از جنگ‌های داخلی اسپانیا درآورد و بعد در فرانسه آن‌طور که خودش روایت کرده به نیروهای مقاومت در مقابل هجوم ارتش آلمان پیوست.

 

دکترایش را در سوربن و در سال 1324 گرفت و در حالی‌که همسری فرانسوی داشت و 4 فرزند که همگی نام‌های اصل فرانسه داشتند (گیوم و پاتریک و گای و ویویان) در سال 1325 به تهران بازگشت. پس از ده سال زندگی و ماجراجویی در فرانسه. تازه 32 سالش بود و بلافاصله در بوروکراسی دولتی ایران آشفته دهه بیست، از نردبان ترقی بالا رفت و در کابینه دکتر مصدق معاون وزیر کار شد‌.

 

بعد از کودتا اما حاشیه امنیت داشت. دختر عمویش زن شاه بود و پسر عمویش رئیس ساواک! با این حال در اواخر دهه سی این بوروکرات هرج و مرج‌طلب، ‌ناگهان به بدنه باقیمانده جبهه ملی وصل شد و با مهدی بازرگان و آیت‌الله طالقانی حشر و نشر داشت و یکی از اعضا و پیشگامان نهضت مقاومت ملی ایران شد که در دهه سی تحرکات اجتماعی مداومی داشت.

 

شاه‌حسینی، ‌آیت‌الله زنجانی و یدالله سحابی هم از دیگر چهره‌های نهضت مقاومت ملی بودند که بعدها با چند حرکت به نهضت آزادی ختم شدند. در دهه چهل بختیار چند زندان کوتاه مدت را تجربه می‌کند. ثریا رفته بود و تیمور بختیار هم طرد شده بود و خویشاوندی شاپور با فرح هم خیلی دور بود.

 

پس کم‌کم از فعالیت سیاسی کناره گرفت و مشاور کارخانه‌دارهای مشهور ایرانی شد و در چند هیات مدیره هم سروکله‌اش پیدا شده بود. با این حال اسم او به‌عنوان یکی از سه امضا‌کننده نامه مشهور و تاریخی 22 خرداد 1356 خطاب به محمدرضا پهلوی ثبت شده است.

 

در کنار کریم سنجابی و داریوش فروهر. بختیار در آن دوره 63 ساله است و در پلاک 17 محله کامرانیه زندگی پرناز و نعمتی را همراه با همسر ایرانی‌اش شهین می‌گذراند. این نامه هشداری است به محمدرضا که در آن از او خواستند برای نجات کشور به حکومت استبدادی پایان دهد و اصول مشروطیت را تمکین کند.

 

به‌واقع آن‌ها عامل بحران در ایران را شاه دانسته و او را متهم کردند که به واسطه تورم و بی‌توجهی به کشاورزی اقتصاد ایران را به نابودی کشانده‌است. روایت است که متن این نامه توسط مهندس بازرگان نوشته شده بود.آن هم در شرایطی که هیچ‌کس تصور وقوع ناآرامی در ایران را به شکل فراگیر نداشت. حرکت بعدی شاپور بختیار باز هم عجیب‌تر بود.

 

در شهریور 1356 در حالیکه هیچ نشانه‌ای ازوقوع یک انقلاب اجتماعی به رهبری آیت‌الله خمینی وجود ندارد نامه‌ای را برای ایشان از طریق ابوالحسن بنی‌صدر فرستاد و از آیت‌الله خمینی درخواست کرد که از حرکت او و دوستانش(سنجابی و فروهر) حمایت کند!

 

این تحرک عجیب و غیرقابل فهم موجب احضار و بازپرسی‌های متوالی از سوی ساواک می‌شود. با این حال شاپور بختیار هنوز هم نام مهمی در ادبیات سیاسی ایران نبود. تا این که در دی ماه 1357 و در سقوط زنجیره‌ای کابینه‌های آموزگار و شریف امامی و ازهاری، ‌ناگهان محمدرضا دست یاری به سمت چهره‌ای ملی و مذهبی دراز می‌کند و بعد از جواب رد شنیدن از سنجابی و صدیقی، ‌شاپور بختیار را آماده تصدی این منصب می‌بیند.

 

سیاستمدار 64 ساله که گویی بالاخره رویای خود را تعبیر شده می‌دید. محمدرضا خودش در این‌باره گفته:‌ با بی‌میلی و اکراه و به خاطر فشار خارجی، با انتصاب بختیار به سمت نخست‌وزیری موافقت کردم. همیشه او را دوستدار انگلیس و جاسوس پترولیوم انگلیس می‌دانستم. 

 

از بقیه ماجرا خبر دارید. سخنرانی‌های پرجوش و خروش بختیار که می‌خواست به سبک قوام دهه بیست، ‌خودرا مصمم و مرغ طوفان نشان دهد و ازآن سو با اعتماد به نفس، ساواک را منحل کرد و ‌ترتیب خروج محمدرضا و فرح را داد و ارتش را از مواجهه خشونت بار با تظاهرات‌کنندگان منع کرد و درصدد مذاکره با آیت‌الله خمینی بود تا کشور را به سمت مسیری ببرد که مصدق 25 سال قبل در سر داشت.

 

سلطنت مشروطه. او حتی قرارداد نظامی ایران با آمریکا به میزان ۱۰ میلیارد دلار که برای خرید صدها موشک و هواپیما اف ۱۶ بود را لغو کرد، خب حساب‌هایش غلط از آب درآمدند. ملاقات او با آیت‌الله خمینی میسر نمی‌شود. به هر دلیلی.

 

ازآن سو با حضور آیت‌الله در تهران و اعلام دولت موقت، ‌شاپور بختیار علنا دوست قدیمی خود یعنی مهدی بازرگان را به‌عنوان رقیب سیاسی در میدان می‌بیند. در نهایت، ‌در ساعت دو بعد از ظهر 22 بهمن، بختیار دقایقی قبل از سقوط نخست وزیری محل کار خود را ترک می‌کند و زندگی مخفی در پیش می‌گیرد و بعد از شش ماه با وساطت دوستانش (خادم و اعتبار و حاج مرزبان و مدیریت دختر ارشدش ویویان) با دریافت یک گذرنامه جعلی از سوی ماموران موساد و در قالب یک شهروند فرانسوی از فرودگاه مهرآباد تهران را ترک می‌کند.

 

و خب قسمت بعدی زندگی او غیرقابل دفاع است. مذاکره با صدام حسین، ‌سفر به بغداد و تشویق صدام به حمله به ایران، ‌جزو سیاه‌ترین نقاط کارنامه سیاسی بختیار است. او یکی از مهره‌های پشت پرده و پشتیبان کودتای نوژه هم بود.

 

در نهایت در سال 1370، ‌او که در پاریس در یک خانه محافظت شده از سوی پلیس فرانسه زندگی می‌کرد توسط سه نفر از ملاقات‌کنندگانش با ضربات چاقو به قتل رسید. در 77 سالگی. پلیس فرانسه و تیم محافظت، 48 ساعت بعد متوجه مرگ بختیار شده بودند!

 

کدخبر: ۵۵۲۵۰۷
تاریخ خبر:
ارسال نظر