همه چیز تحت کنترل است
آنچه هفته گذشته بین ایران و پاکستان روی داد...
روزنامه هفت صبح، آرش پورابرهیمی| آنچه هفته گذشته بین ایران و پاکستان روی داد نمونهای غیرمنتظره از مجموعه زد و خوردهای «کنترلشدهای» بود که طی چند ماه اخیر در خاورمیانه شاهد بودهایم. قاعدتا ایران و پاکستان علاقهای به نبرد با یکدیگر ندارند و منفعتی هم در آن نمیبینند.
ایران در حال حاضر حتی علاقهای به یک درگیری تمام عیار با دشمنانش در منطقه هم ندارد چه برسد به پاکستان که روابط نسبتا خوبی با ایران دارد. در واقع بیشتر قدرتهای منطقهای و جهانی طی سه ماه اخیر کوشیدهاند که درگیریهای خاورمیانه صرفا در نوار غزه باقی بماند (جایی که فاجعهای انسانی به وقوع پیوسته) و در دیگر بخشهای منطقه سطح تنشها هرچند بالا رفته اما از کنترل خارج نشده است.
با این حال نمیتوان روند رو به افزایش تنشها را نادیده گرفت و نسبت به آن نگران نبود. تبادل آتش میان حزبالله لبنان و اسرائیل به طور محسوسی افزایش یافته، به خصوص که اسرائیل دامنه عملیاتش را به داخل خاک لبنان و سوریه گسترش داده است، آمریکا و متحدانش به حوثیهای یمن حمله کردند و حالا اخباری درباره گسترش عملیات نظامی علیه حوثیها به گوش میرسد و ایران هم عملیاتی نظامی را در چند کشور منطقه انجام داد که با واکنش نسبتا تند پاکستان همراه شد.
البته هنوز باید امیدوار بود که همه این تنشهای فزاینده تحت کنترل هستند، به خصوص که منافع قدرتهای منطقهای و جهانی در مهار تنش است. به طور مشابه قدرتهای منطقهای هم کموبیش از قدرت بازدارندگی در مقابل یکدیگر برخوردارند و همین شاید از انگیزه آنها برای ورود به جنگی تمام عیار بکاهد.
با همه اینها، تاریخ کوتاهمدت و بلندمدت به ما میگوید که خیلی هم نباید به این حساب و کتابها دل بست. وقتی از بازدارندگی حرف میزنیم، کافی است به یاد بیاوریم که قدرت بازدارندگی اسرائیل در مقابل حماس احتمالا قابل قیاس با هیچکدام از قدرتهای بازدارندگی فعلی در منطقه نبود. تردیدی نبود که عملیاتی وسیع توسط حماس به معنی با خاک یکسان شدن نوار غزه خواهد بود.
رهبران اسرائیل احتمالا به خاطر همین قدرت بازدارندگی بود که هشدارها را درباره حمله قریبالوقوع حماس نادیده گرفتند چراکه تصور میکردند رهبران حماس انگیزهای برای حملهای بزرگ به اسرائیل ندارند. باور اینکه حماس انگیزهای برای زدن چنین ضربهای به اسرائیل داشته باشد آنقدر غریب بود که برخی تحلیلگران حتی پس از عملیات طوفان الاقصی ادعا کردند که شاید حماس هم انتظار چنین موفقیتی را نداشت.
به طور مشابه، کریستوفر کلارک (Christopher Clark)، استاد تاریخ مدرن در دانشگاه کمبریج، در کتاب خوابگردها (The Sleepwalkers) شرح میدهد که در ابتدای قرن بیستم قدرتهای اروپایی با اینکه قصدی برای جنگ نداشتند اما مجموعهای از بیثباتیها در اروپا به آرامی این کشورها را به سوی جنگ جهانی اول سوق داد.
نمونههای تاریخی بسیاری را میتوان یافت که در آنها قدرت بازدارندگی برای جلوگیری از جنگ کافی نبوده و یا مجموعهای از زد و خوردهای کنترلشده در نهایت از کنترل خارج شده و به جنگهایی تمام عیار تبدیل شدهاند. حالا فقط میتوان امیدوار بود که این تنش فزاینده در خاورمیانه یکی از آن موارد نباشد.
در عین حال، به سختی میتوان راهحلی را برای خروج از این چرخه تنش رو به افزایش یافت که در آن همه طرفهای درگیر داوطلبانه از شدت تنش نکاهند. به بیان دیگر، نمیتوان تنها از یک سوی درگیریها انتظار داشت که به تنهایی از شدت تنش بکاهد چرا که چنین رویکردی شاید بر شدت تهاجم طرف مقابل بیفزاید.
در واقع یک توافق نوشته یا نانوشته جمعی تنها راهی است که میتواند جلوی افزایش سطح تنش را بگیرد، چیزی که ایالات متحده آمریکا به وضوح از ابتدای جنگ غزه به دنبال آن بوده اما عملا در تحقق آن ناکام مانده است. اصلا بعید نیست که تداوم زد و خوردهای فزاینده اما همچنان محدود فعلی از کنترل خارج شده و منطقه را در بر بگیرد.