زندگی قسطی| مصرفگرایی نوین با شعار «الان بخر، بعدا پرداخت کن» به ایران رسید

مدل «الان بخر، بعدا پرداخت کن» به سرعت در حال گسترش است. این ساختار رشد فروش شرکتها را ممکن کرده اما الگوی پسانداز، ریسک اعتباری و ثبات مالی خانوارها را دچار اختلال کرده است
هفت صبح| در یکی از فروشگاههای بزرگ پایتخت، مردی با چهرهای مصمم روی بستهبندی گوشی آخرین مدل اپل دست میکشد. قیمت گوشی؟ ۹۸ میلیون تومان. پرداخت؟ ماهی سه و نیم میلیون، فقط در اقساط ۳۶ ماهه. فروشنده با لبخند اضافه میکند: «بیدغدغه ببر، تو فقط ماهیانهرو بده!» این صحنه، حالا دیگر عادی است. در پاساژهای لوکس، فروشگاههای لوازم خانگی، حتی در غرفههای کوچک فروش سفر و بلیت، جملهای تکراری مدام شنیده میشود: «اقساطی هم داریم!»
دنیای ما به طرز عجیبی در حال بازتعریف مفهوم مالکیت است. از گوشیهای پرچمدار تا یخچالهای سایدبایساید، از ماشین لباسشوییهای چند ده میلیونی تا تورهای سفر خارجی، همه چیز حالا میتوانند مال شما باشند؛ حتی اگر پولش را نداشته باشید. کافی است یک امضا بزنید و باقیاش با اقساط است. اما پشت این چرخه پر زرقوبرق، چه چیزی نهفته است؟ آیا ما با فرهنگی نوین از «مصرفگرایی اقساطی» روبهرو هستیم، یا این صرفا تلاشی برای فرار از واقعیتی است که هر روز تلختر و تنگتر میشود؟
از یخچال تا استانبول؛ همه چیز قسطی
روزگاری نهچندان دور، خرید اقساطی یک امتیاز بود برای کسانی که واقعا به کالایی نیاز داشتند اما توان پرداخت نقدی نداشتند. مثلا یک خانواده تازهکار، با حقوق کارمندی، یخچال یا اجاقگاز را قسطی میخرید تا زندگی را آغاز کند.اما امروز، ماجرا شکل دیگری به خود گرفته است. حالا دیگر نه فقط لوازم خانگی و کالاهای ضروری، حتی تورهای لوکس، گوشیهای چند ده میلیونی، مبلمان خاص، حتی عملهای زیبایی! هم به صورت اقساطی در دسترساند. جامعهای که درگیر کاهش مداوم قدرت خرید است، راه فراری برای «داشتن» پیدا کرده است: داشتنِ قسطی! یک مدیر فروش فروشگاه لوازم خانگی میگوید:«الان خیلی از مشتریهامون دیگه سراغ مدلهای اقتصادی نمیرن. گوشی هم که باشه، حتما باید مدل پرچمدار باشه. چون میدونن قسط میدن، خودشونرو قانع میکنن که ارزششرو داره»
فشار اجتماعی، یا تلاش برای بقا؟
اما چرا کسی که درآمدش کفاف زندگی روزمره را نمیدهد، حاضر است قسطِ آیفون بدهد یا برای رفتن به سفر خارجی، از شرکتهای اقساطی استفاده کند؟ پاسخ، فقط در اقتصاد نیست؛ ریشههای عمیقی در جامعه و روانشناسی جمعی دارد.یک کارشناس جامعهشناسی اقتصادی در گفتوگو با ما میگوید: «در جامعه ما، حفظ ظاهر – چه در سطح فردی و چه خانوادگی – به یک عنصر هویتی تبدیل شده. وقتی افراد خود را با دیگران مقایسه میکنند، در صورت ناتوانی در «داشتن»، احساس شکست یا بیارزشی میکنند. خرید قسطی برای خیلیها راهی است برای جبران این احساس».
به عبارتی، وقتی شبکههای اجتماعی، رسانهها و حتی گفتوگوهای روزمره، تصویرهایی از رفاه، لذت و تجمل ترسیم میکنند، عقب ماندن از این مسابقه نانوشته، بهشدت سخت و آزاردهنده است. در چنین فضایی، خرید قسطی نه فقط یک انتخاب اقتصادی، بلکه یک «استراتژی بقا» برای حفظ شأن و پرستیژ اجتماعی است.
کسبوکارها و فرصتهای نوین از اقساط
این موج مصرفگرایی اقساطی، فقط سبک زندگی مردم را تغییر نداده؛ مدل اقتصادی بسیاری از کسبوکارها را هم دگرگون کرده است. شرکتها، فروشگاهها و حتی پلتفرمهای آنلاین، حالا با ارائه طرحهای پرداخت انعطافپذیر، توانستهاند بازار بزرگتری را هدف بگیرند؛ مشتریانی که شاید در حالت عادی قدرت خرید نداشتند، اما حالا با «تقسیط» میتوانند وارد چرخه مصرف شوند.
یکی از مهمترین تحولات، ظهور شیوههای جدید پرداخت مانند «الان بخر، بعدا پرداخت کن» (BNPL) است. این مدل که ابتدا در فروشگاههای آنلاین غربی رایج شد، حالا در ایران هم توسط برخی استارتاپها و فروشگاههای بزرگ مورد استفاده قرار میگیرد و این بازار اینقدر جذاب است که این روزها بانکها نیز یا به عنوان حامی مالی این استارتاپها یا خود نیز به عنوان یک شرکت مستقل وارد این فضا شدند.
در این روش، خریدار بدون نیاز به کارت اعتباری یا ضمانتهای سنتی، کالای خود را تحویل میگیرد و بازپرداخت آن را در چند قسط انجام میدهد. برای فروشنده، فروش قطعی و سریع انجام میشود؛ و برای شرکت تأمینکننده خدمات BNPL، سود از کارمزدها یا مشارکت با فروشگاه تأمین میگردد. در واقع، اقساطی شدن کالاها فقط از سر ناچاری مشتریان نیست، بهعنوان یک استراتژی فروش جذاب برای شرکتها و کسبوکارها نیز شناخته میشود. بسیاری از برندها اکنون میدانند که با دادن امکان پرداخت اقساطی، علاوه بر اینکه فروش خود را افزایش میدهند، مشتری را بهشکل بلندمدت به خود وابسته میکنند. این وابستگی، منبعی پایدار برای جریان نقدی آنهاست.
قسط؛ ابزار رفاه یا چرخه بدهی؟
نمیتوان منکر شد که خرید اقساطی، در بسیاری از موارد به بهبود کیفیت زندگی کمک کرده است. مثلاً برای یک کارمند، امکان داشتن وسایلی که در حالت عادی شاید هیچگاه نمیتوانست بخرد، با این شیوه فراهم شده است. اما مسئله زمانی نگرانکننده میشود که این رفتار به عادت تبدیل شود. بسیاری از خانوادهها، بخش قابلتوجهی از درآمد ماهیانه خود را صرف پرداخت اقساط کالاهایی میکنند که الزاماً ضروری نبودهاند. در واقع، بخشی از آیندهشان را پیشخور میکنند تا امروز «چیزی داشته باشند» که شاید فقط در ظاهر رضایتبخش باشد.
یک اقتصاددان هشدار میدهد:«نرخ بدهی خانوارها در ایران به شکل رسمی محاسبه نمیشود اما شواهد میدانی نشان میدهد که بسیاری از خانوارهای طبقه متوسط، درگیر چندین قسط همزمان هستند؛ از قسط گوشی و لپتاپ گرفته تا اقساط شهریه مدرسه و سفر.»
مصرفگرایی نوین، با طعم تلخی
پدیده «تجملات قسطی» یک نتیجه روشن دارد: وابستگی به کالایی که حتی هنوز کاملا پرداخت نشده. گوشیای که هنوز قسطش تمام نشده، ممکن است در تبلیغات نسل بعدی، «قدیمی» به نظر برسد. مبل یا پردهای که هنوز پولش پرداخت نشده، شاید دیگر مُد روز نباشد.در این چرخه، مصرفگرایی از یک رفتار به یک «زیست» تبدیل شده؛ زیستی که بر پایه «داشتن بدون پرداخت» بنا شده است. این در بلندمدت میتواند منجر به فرسایش روانی، بحران اعتماد به نفس و افزایش نارضایتی در جامعه شود.
خط پایانی یا دور باطل؟
آیا خرید قسطی گوشی ۹۰ میلیونی، واقعا به زندگی ما چیزی اضافه میکند؟ آیا سفر اقساطی برای فرار یکهفتهای از واقعیت، بهایش را دارد؟ اینها سوالهاییاند که نه در سبد خرید که در آینه ذهن باید از خودمان بپرسیم.
همهچیز را میتوان قسطی خرید… جز آرامش.