کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۶۳۱۷۱۶
تاریخ خبر:
درباره فشار تورم که سفر، تفریح و سرگرمی را از سبد زندگی ایرانیان حذف کرده‌

زندگیِ بدون طعم ایرانی‌ها

زندگیِ بدون طعم ایرانی‌ها

جامعه‌ای که تفریح ندارد، پرخاشگرتر و کم‌تحمل‌تر شده و روابط خانوادگی در آن سست‌تر می‌شود

هفت صبح، مینا هرمزی|  «بابا جان الان وقت نداریم بریم شهربازی... باشه برای یک وقت دیگه...» اینها را پدر جوانی خطاب به فرزند 6-7 ساله‌اش می‌گوید که دم در شهر‌بازی پیروزی ایستاده و با گریه از وی می‌خواهد تا بروند و چند ساعتی را خوش باشند و بازی کنند. مادر پسربچه که گریه‌های فرزندش را می‌بیند، خطاب به شوهرش می‌گوید: «‌خب بریم کمی بچرخیم و برگردیم... این بچه خودش را کشت!»

 

مرد اما لبخند تلخی می‌زند و با لحنی عصبی می‌گوید: «بریم کمی بچرخیم و برگردیم؟ همین چند ساعت چرخیدن چند میلیون برای من آب می‌خورد. مگر من چقدر حقوق می‌گیر‌م که یک‌شبه 30-40 درصد آن را بدهم برای بازی؟ فکر اجاره‌خانه و هزینه تعمیر ماشین اعصابم را به‌هم ریخته؛ حالا بیایم و کلی هزینه کنم برای چند ساعت بازی؟...» مرد اینها را می‌گوید و بچه را بغل می‌کند و همراه همسرش به سمت ماشین‌شان می‌روند. پسربچه اما همچنان ضجه می‌زند و با نگاهی اشک‌آلود به دستگاه‌های بزرگ و چراغ‌های روشن داخل شهر‌بازی نگاه می‌کند!

 

کاهش تفریحات مردم خلاصه‌‌ یک واقعیت تلخ اجتماعی و اقتصادی در شرایط تورمی است. وقتی به خاطر شرایط اقتصادی، تفریحات از زندگی مردم حذف یا خیلی کم‌رنگ می‌شوند، اثرات زیادی در سطح زندگی فردی و اجتماعی دیده می‌شود. 

 

وقتی تورم بالا می‌رود، چند اتفاق پشت سر هم رخ می‌دهد، چون درآمد واقعی (قدرت خرید) مدام کاهش پیدا می‌کند، مردم مجبورند بیشتر کار کنند تا فقط خرج‌های ضروری را پوشش دهند. سفر، تفریح، خریدهای دلخواه، آموزش‌های غیرضروری و حتی ساده‌ترین دورهمی‌ها تبدیل به «کالای لوکس» می‌شوند. زندگی به «کار برای بقا» خلاصه می‌شود؛ نه «زندگی برای رشد و تجربه‌». کار بی‌وقفه بدون نشاط، ذهن و بدن را فرسوده می‌کند و جامعه به سمت افسردگی جمعی می‌رود.

 

همچنین جامعه‌ای که تفریح ندارد، پرخاشگرتر و کم‌تحمل‌تر می‌شود. نسل جوان احساس می‌کند زندگی فقط «زنده ماندن» است، نه «زندگی کردن». خلاقیت، نوآوری و امید به آینده به شدت کاهش پیدا می‌کند. حتی روابط خانوادگی از کیفیت می‌افتد، چون همه خسته و بی‌حوصله‌اند.

 

در چنین شرایطی دیگر نمی‌توان گفت که تورم فقط یک پدیده اقتصادی است، بلکه تجربه‌زدایی از زندگی است. مردمی که فرصت شادی، تجربه، یادگیری و سفر ندارند، به تدریج دچار «فرسودگی جمعی» می‌شوند؛ جامعه‌ خسته است و مردم فقط کار می‌کند تا زنده بمانند، نه اینکه کار کنند تا زندگی کنند.

 

حالا تورم دقیقا چطور ‌زندگی‌ را از مردم می‌دزدد؟

زندگی یک انسان عادی معمولا 4 بخش دارد؛ یک بخش کار و تلاش روزانه، بخش دوم تفریح و شادی، بخش سوم‌ یادگیری و رشد شخصی و بخش چهارم، ارتباطات و خانواده.در شرایط عادی، آدم‌ها سعی می‌کنند بین این بخش‌ها تعادل ایجاد کنند، یعنی هم کار کنند، هم لذت ببرند، هم یاد بگیرند و هم کنار عزیزان‌شان باشند. این تعادل دقیقا همان چیزیی است که به زندگی ‌طعم‌ می‌دهد و باعث می‌شود تا اعضای یک خانواده در کنار هم و در جوی صمیمی و گرم، زندگی خوبی را تجربه کنند‌ اما وقتی تورم به‌طور افسار گسیخته، همه‌‌ بخش‌ها را یکی پس از دیگری به دلیل هزینه‌ سنگین می‌بند‌د، یادگیری و رشد شخصی، روابط خانوادگی کم‌رنگ می‌شود‌.

 

در چنین شرایطی در نهایت فقط یک قسمت است که باقی می‌ماند؛ «کار برای زنده ماندن». صبح تا شب کار، شب خستگی، دوباره فردا کار. دیگر خبری از تجربه‌های تازه، خاطره‌سازی، سفر، یا حتی یک خنده‌‌ واقعی نیست. بنابراین تورم فقط جیب‌ها را خالی نمی‌کند بلکه همه رنگ‌های زندگی را هم می‌دزدد.

 

  حذف تدریجی تفریح و گسست خانواده‌ها 

محمد‌رضا ایمانی روانشناس و متخصص علوم رفتاری با بیان اینکه ‌وقتی انسان از چارچوب‌های نرمال خود خارج ‌و زیست انسانی دچار گسست می‌شود به «هفت‌صبح» می‌گوید: در این شرایط، اولین عارضه آن است که به لحاظ طبیعی فرد نمی‌تواند فکر کند و تصمیم بگیرد. وقتی انسان تحت فشار است اختلال بی‌خوابی، بی‌اشتهایی، فشار عصبی، مشکلات قلبی و‌... پیدا می‌کند که همه این موارد باعث می‌شود انسان حتی نتواند درست فکر کند. مثلا در یک مذاکره، انسان‌ها رفتارهایی از خود بروز می‌دهند که رفتار طبیعی نیست و مذاکره موفقی نخواهند داشت. بنابراین در چنین شرایطی‌، حتی ارتباطات بین فردی هم ‌ دچار مشکل می‌شوند. 

 

وی با ذکر اینکه فشارهای روحی و روانی باعث می‌شود تا انسان‌ها چه از لحاظ درون فردی و چه از لحاظ‌ برون فردی – اجتماعی- دچار مشکل ‌‌شوند، ضمن تایید حذف تدریجی تفریح و سرگرمی از سبد خانواده‌های ایرانی، در مورد تبعات روانی و اجتماعی آن می‌گوید: حذف تدریجی سرگرمی کم‌کم باعث می شود تا شهروندان یک جامعه به سمت افسردگی و از هم گسیختگی ارتباطات اجتماعی سوق پیدا کنند.

 

به عنوان مثالی ساده، همانطور که می‌دانید در مواجهه با مشکلات خانوادگی وقتی  زوجین  با همسر یا فرزندان خود صحبت می‌کنند، به خاطر همین فشارهای روحی و روانی مختلفی که دائم به آنها وارد می‌شود، نمی‌توانند به درستی خواست‌ها و حرف‌های یکدیگر را تجزیه و تحلیل کنند و به قول معروف حرف‌ همدیگر را بفهمند.

 

در نتیجه واکنش‌های غیرطبیعی نشان می‌دهند و حتی ممکن است داد و فریاد راه بیندازند. این فشارهای روحی و روانی که ما هر روز با آن مواجه هستیم شامل موارد مختلفی است که بخش اعظمی از آن ناشی از فشارهای اقتصادی، تورم و بیکاری است که حتی می‌تواند باعث گسست خانواده‌ها و فروریختن روحی و روانی شهروندا‌ن یک جامعه و فرسودگی آنها شود. 

 

حذف تدریجی سوپاپ‌های اطمینان خانواده‌ها

محمد‌رضا ایمانی با تاکید براینکه این فشارهای اقتصادی و حذف تدریجی سرگرمی‌هایی که می‌توانند باعث آرامش روان انسان شود، ‌حتی موجب تشدید بیماری‌های جسمی نیز می‌شود. او می‌گوید: مثلا شاید از خودتان سوال کرده باشید که چرا انسان‌ها در سال‌های اخیر وقتی مثلا دچار سرماخوردگی می‌شوند، سیکل درمانی‌شان مدت‌ها به طول می‌کشد در حالیکه قبلا این روند درمانی تنها 2-3 روز طول می‌کشید؟‌

 

اتفاقا چندی قبل با یکی از همکاران پزشکم در این مورد صحبت می‌کردم. وی معتقد بود که دلیل این امر به خاطر همان عوامل روانی درونی و فشارهای عصبی ناشی از مشکلات اقتصادی و تورم است که خارج از توان آنهاست و باعث می‌شود تا بدن‌شان ضعیف شده و در نتیجه بیماری آنها نیز به سختی خوب شود؛ ضمن آنکه در سال‌های اخیر شاهد هستیم که بیماری‌های خطرناک و سخت، به شدت در کشور افزایش پیدا کرده که نتیجه همین فشارهای روانی است که جایی هم تخلیه نمی‌شود و زنجیره این اتفاقات، زندگی طبیعی مردم را با اختلال مواجه کرده است.

 

این روانشناس خاطر‌نشان می‌کند: در واقع مسئله اینجاست که وقتی فرد، آینده شفاف و واضحی را پیش روی خود نمی‌بیند و حتی از یک تفریح ساده مثل سینما رفتن یا ‌‌شهربازی یا مسافرت و حتی باشگاه‌های ورزشی بازمی‌ماند، آن وقت است که کم‌کم ‌درون خودش گم ‌‌و به همه نداشته‌های خودش فکر می‌کند و دچار نوشخوار فکری می‌شود. اینها مواردی هستند که باعث اختلال در زندگی و افزایش نگرانی‌ها نسبت به آینده می‌شوند. 

‌‌

  نشاط اجتماعی، پیش‌نیاز رونق اقتصادی

در حقیقت، نبود تفریح، جامعه را خسته، عصبانی و کم‌انرژی می‌کند؛ چیزی که در بلندمدت حتی به اقتصاد هم ضربه می‌زند. بنابراین تورم فقط سفره‌‌ مردم را کوچک نکرده، بلکه نشاط اجتماعی را هم از بین برده است. تجربه‌‌ کشورهای مختلف نشان می‌دهد نشاط اجتماعی نه یک نتیجه، بلکه یک مقدمه برای توسعه‌‌ اقتصادی است.

 

در واقع، سرمایه انسانی شاد، بهره‌ورتر است. ‌ بسیاری از جامعه‌شناسان معتقدند که نبود نشاط اجتماعی به افزایش اضطراب، خشونت، بیماری‌های روان‌تنی و آسیب‌های اجتماعی می‌انجامد. هر یک از این عوامل هزینه‌های هنگفتی به نظام سلامت و امنیت تحمیل می‌کنند. شادی عمومی در حقیقت یک سرمایه‌گذاری اقتصادی برای کاهش هزینه‌هاست.

‌‌

  چه راهکاری؟

اما در این میان راهکار برون رفت از این بن‌بست و ‌بازگشت تفریح و سرگرمی از زندگی شهروندان‌ چیست؟ سوالی که ایمانی در پاسخ به آن می‌گوید: ‌راهکار مشکلات و چالش‌های یاد شده اتفاقا مشخص است! اینکه مدیران و دولتمردان و حاکمان باید هرچه سریع‌تر کشور را از این وضعیت بی‌ثبات اقتصادی خارج کنند و طرحی برای خروج از این شرایط اعلام کنند و آن را به مردم نیز اعلام کنند تا آنها هم خود را با آن شرایط وفق دهند‌.

 

در یک جمع‌بندی باید گفت، نشاط اجتماعی، نه یک هزینه اضافی بلکه یک زیرساخت توسعه اقتصادی است. کشوری که می‌خواهد از چرخه رکود و تورم رها شود، باید شادی و امید را به زندگی مردم بازگرداند. جامعه‌ای که لبخند داشته باشد، آینده‌ای روشن‌تر نیز خواهد ساخت.                                                 


 

تازه‌ترین تحولاتاجتماعیرا اینجا بخوانید.
کدخبر: ۶۳۱۷۱۶
تاریخ خبر:
ارسال نظر