مدیران بدهیها را فراموش کردند؛ یونسکو ایران را!

نادیده گرفتن هشدارهای کارشناسان، ایران را از حق رأی و اظهارنظر در نشستهای یونسکو محروم کرد
هفت صبح، محمد عبدالعلیپور| در یکی از سالنهای بزرگ یونسکو در پاریس، جایی که نمایندگان کشورها پشت میزهای بلند و منظم نشستهاند و درباره سرنوشت میراث بشری تصمیم میگیرند، صندلی ایران مدتی است که نه صدایی از آن برمیخیزد و نه دستی برای رأی بالا میرود.
تنها یک پلاک کوچک با نام «ایران» باقی مانده؛ نشانی از کشوری که با بیش از هفتهزار سال تاریخ و تمدن، امروز در سکوتی ناخواسته فرو رفته است. این سکوت اما حاصل یک نزاع دیپلماتیک یا اختلاف فرهنگی نیست؛ ریشه آن در جایی سادهتر و البته دردناکتر نهفته است و آن پنج سال بیتوجهی به پرداخت حق عضویت ایران در یونسکوست! اما چرا؟ پاسخ در یک واژه خلاصه میشود: غفلت!
غفلتی که نه از فقر مالی، بلکه از مشغولیت مدیران وزارت میراث فرهنگی به کارهای نمایشی و حاشیهای ناشی شده است؛ تا جایی که سادهترین و بدیهیترین وظیفه یعنی پرداخت حق عضویت یونسکو پنج سال به فراموشی سپرده شد. سالها بود که ایران یکی از چهرههای فعال نشستهای میراث جهانی بود.
از ثبت باغهای ایرانی گرفته تا قناتهای باستانی و کاروانسراهای جاده ابریشم. پروندههایی که کارشناسان کشور با ساعتها کار شبانهروزی آماده کرده بودند یک به یک در یونسکو مطرح میشد و با رأی اعضا در فهرست میراث بشری ثبت میشد. ایران با ۲۵ پرونده و نزدیک به صد اثر تاریخی، در جایگاه دهم جهان قرار گرفت؛ رتبهای که برای بسیاری از کشورهای منطقه دستنیافتنی بود.
اما این مسیر پرشکوه ناگهان با یک غفلت ساده گره خورد و آن پرداخت نکردن حق عضویت ایران در این سازمان بینالمللی بود. بدهیای که هر سال باید تسویه میشد، بهتدریج به کوهی از بدهی بدل شد. نتیجه آن، سقوط جایگاه ایران از ردیفهای نخست به ردیف آخر نشستها و در نهایت، سلب حق رأی و حتی حق اظهارنظر بود.
وقتی نمایش جای وظیفه را گرفت
مدیران وزارت میراث فرهنگی در سال اخیر بیش از آنکه دغدغه پروندههای جهانی یا پرداختهای بینالمللی داشته باشند، وقت خود را صرف برنامههای پر زرقوبرق، افتتاحیههای پر سر و صدا و سفرهای تبلیغاتی کردهاند. در رسانهها حضور پررنگ داشتند، از «دستاوردها» سخن میگفتند و با عکسهای یادگاری در کنار بناهای تاریخی، خود را حامی میراث نشان میدادند. اما پشت پرده، کارهای اساسی فراموش میشد.
پرداخت حق عضویت یونسکو، که هر سال مانند قبض آب و برق باید تسویه میشد، در میان این هیاهوی نمایشی از دستور کار مدیران خارج شد. نتیجه روشن است و ایران امروز نه حق رأی دارد و نه حق اظهارنظر. حتی صندلی کشورمان از ردیفهای نخست به انتهای سالن نشستها منتقل شده است که تصویری نمادین از سقوط جایگاه فرهنگی ایران است.
کارشناسان بارها هشدار داده بودند که اگر ایران در نشستها غایب باشد، کشورهای همسایه ممکن است فرصت را غنیمت بشمارند. آنها میتوانند آیینها، غذاها یا موسیقیهایی که ریشهای مشترک با ایران دارند را به نام خود ثبت کنند، بیآنکه ایران حتی حق اعتراض داشته باشد.
تصور کنید در نشست جهانی، پروندهای درباره موسیقی مقامی خراسان یا آیین نوروز روی میز قرار گیرد. نمایندگان کشورهای همسایه استدلالهای خود را ارائه دهند و ایران بهرغم آنکه خاستگاه اصلی بسیاری از این میراث است فقط باید نظارهگر باشد. نه امکان دفاع، نه حق اعتراض و نه حتی حق مشارکت دارد. این همان سکوتی است که امروز در پاریس به چشم میآید؛ سکوتی که از دل تهران برآمده است.
کارشناسان با نگرانی به آینده مینگرند. ثبت جهانی فقط یک عنوان تشریفاتی نیست؛ این عنوان میتواند به جذب گردشگر، رونق اقتصاد محلی و حتی حفاظت بهتر از آثار تاریخی کمک کند. اگر ایران در این میدان غایب باشد، نهتنها فرصتهای اقتصادی و فرهنگی از دست میرود، بلکه هویت تاریخی کشور نیز در معرض مصادره قرار میگیرد. محسن شکری از پژوهشگران حوزه میراث به هفتصبح میگوید: «وقتی کشوری از صحنه جهانی کنار میرود، دیگران روایت خود را جایگزین میکنند. و این یعنی تاریخ ما با صدای دیگران بازنویسی میشود.»
روایت دولت؛ تحریمها و تنگناها
مسئولان وزارت میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری میگویند ماجرا فقط سهلانگاری نیست و تلاشهایی برای پرداخت حق عضویت در اولویت بوده، اما تحریمها و محدودیتهای مالی، راه پرداخت را دشوار کرده است. این در حالی است که تحریمهای مالی صرفا بخشهای مشخصی را تحت تاثیر قرار داده و به نظر میرسد اولویتبندی اقدامات نمایشی و رسانهای بر کلیه ماموریتهای اصلی وزارت میراث باعث این وضعیت شده است. اکنون پرسش اصلی این است: آیا دولت میتواند با یک اقدام فوری بدهیها را بپردازد و ایران را دوباره به جمع کشورهای رأیدهنده بازگرداند؟ یا این سکوت به انزوای بیشتر و تضعیف جایگاه فرهنگی کشور خواهد انجامید؟
پاسخ روشن نیست، اما آنچه مسلم است اینکه هر روز تأخیر، هزینهای بیشتر به بار میآورد. هزینهای که نهتنها به بودجه دولتی، بلکه به میراث مشترک همه ایرانیان مربوط است؛ از بناهای باستانی گرفته تا موسیقیهای بومی و آیینهای کهن.قصه امروز ایران در یونسکو، قصهای است درباره بیتوجهی به اولویتها. کشوری با تمدنی کهن و آثار بیبدیل، نباید قربانی بیعملی و تعلل اداری شود.
صندلی ایران در یونسکو خالی مانده، اما هنوز فرصت برای پر کردن آن وجود دارد. اگر دولت بدهیها را تسویه کند و دیپلماسی فرهنگی را جدی بگیرد، صدای ایران بار دیگر میتواند در پاریس طنینانداز شود. در غیر این صورت، شاید روزی برسد که بسیاری از میراثمان را در فهرست جهانی با نام دیگری ببینیم؛ و آن روز، سکوت ایران دیگر جبرانپذیر نخواهد بود.