وقتی طومار شیخبهایی پشت سد و سیاست میماند

گزارشی تحلیلی تاریخی درباره علل خشکی و نابودی تدریجی رودخانهای که زمانی مایه حیات نصفجهان بود
هفت صبح| پس از ماهها چشمانتظاری کشاورزان و باغداران، سرانجام بامداد سهشنبه، جریان آب از خروجی سد زایندهرود رها شد و پس از عبور از بستر خشک و ترکخورده رودخانه، به شهر اصفهان رسید؛ جانی موقت در تن بیرمق زایندهرود. این رهاسازی محدود، بنابر مصوبه کارگروه سازگاری با کمآبی و با هدف تأمین نیاز اضطراری باغات شرق و غرب حوضه انجام شده و تنها برای چند روز، طراوتی گذرا به شهر و زمینهای تشنه بخشیده است.
با این حال، حجم سد زایندهرود همچنان در پایینترین سطح خود در دهههای اخیر قرار دارد و تنها ۳۱ درصد آن پر است؛ نشانی روشن از آنکه لبان زایندهرود هنوز تشنهاند. آب رسید؛ اما نه بهقدر رفع عطش. زایندهرود، شاهرگ تپنده فلات مرکزی ایران صدای شرشر آب را شنید اما هنوز بوی خشکی از آن به مشام میرسد. در پس این تصویر دلفریب، حقیقتی تلخ نهفته است: زایندهرود هنوز زنده نشده، بلکه فقط برای لحظهای پلک زده است.
شاهرگ حیاتی فلات مرکزی ایران
زایندهرود شاهرگ حیاتی اصفهان و قلب فلات مرکزی ایران است که از کوههای زاگرس در چهارمحال و بختیاری سرچشمه میگیرد و پس از سفری پرماجرا، به تالاب گاوخونی در شرق اصفهان میرسد. منابع آب این حوضه از جریان طبیعی رودخانه، تونلهای کوهرنگ و چشمه لنگان و دیمه تأمین میشود. زایندهرود حوضه بستهای است و به دریا راه ندارد. این رودخانه نه فقط برای کشاورزی و اقتصاد اصفهان حیاتی است، بلکه خشک شدن آن تأثیرات عمیق زیستمحیطی، روانی و حتی سیاسی بر منطقه و کشور دارد و از هزاران سال پیش زمینهای حاصلخیز اصفهان را سیراب کرده و پایههای تمدن را در این جلگه بنا نهاده است.
نام زایندهرود در تاریخ
در قرن سوم هجری آن را «زرینرود» نامیدند اما ابن حوقل در قرن چهارم از «زرندرود» و «زرنرود» سخن گفت و حمزه اصفهانی آن را «زیرنرود» خواند. در متون قرن پنجم و هشتم، مانند «محاسن اصفهان»، نامهای «زرینرود» و «زندهرود» دیده میشود. یاقوت حموی نیز در قرن هفتم از «زندهرود» یاد کرد و گفت که شهر جی (اصفهان) بر کرانه این رود قرار دارد. یک سیاح آمریکایی در سال ۱۹۲۸، زندهرود را به معنای «رود زنده» تفسیر کرد، نامی که به دلیل جریان دائمیاش حتی در خشکسالیها، به آن اطلاق شده است. میرزا حسینخان تحویلدار در «جغرافیای اصفهان» توضیح میدهدکه بستر سنگی رود مانع خشک شدن کامل آن میشود.
زایندهرود از هزاره چهارم پیش از میلاد، کشاورزی و تمدن را در اصفهان شکوفا و هنر، معماری و زندگی را در این سرزمین غنی کرد. از جشنهای سنتی مانند آبریزان و گلریزان تا شاهکارهای معماری صفوی مثل میدان نقش جهان و پلهای تاریخی، همه در کنار زایندهرود شکل گرفتند. اما امروز، مدیریت ناصحیح آب، آلودگی پسابهای صنعتی و شهری و توسعه ناپایدار، زایندهرود را تهدید میکند. این رود، که روزگاری باغشهر اصفهان را سیراب میکرد، حالا با کاهش فضای سبز و آلودگی دستوپنجه نرم میکند اما همچنان نماد زندگی و هویت اصفهان است.
طومار شیخ بهایی
طومار شیخ بهایی، سندی تاریخی از دوران صفویه، نمونهای درخشان از مدیریت هوشمند و عادلانه آب این رودخانه است. این طومار، که به دوران شاهاسماعیل و شاه طهماسب نسبت داده میشود، با تکیه بر تجربه و خرد جمعی پیشینیان، نظام دقیقی برای تقسیم آب زایندهرود طراحی کرده است.
این سند، حوضه زایندهرود را از پل کله تا رودشت به هفت بلوک (لنجان، النجان، ماربین، جی، برزرود، کرارج و براآن) تقسیم و برای هر بلوک، سهمی از آب مشخص کرده است. این تقسیمبندی بر اساس نیاز زمینهای کشاورزی طراحی شده بود. طومار هوشمندانه سال را به دو دوره تقسیم میکند؛ دوره محدود که از اواسط بهار تا پایان آبان است و هر بلوک به نوبت، بر اساس سهم خود (هر سهم ۵ روز)، آب دریافت میکرد. در سالهای کمآبی، این دوره به ۱۹۵ روز افزایش مییافت و دوره آزاد که در زمستان و اوایل بهار برقرار بود و به علت وفور آب رودخانه همه میتوانستند آزادانه آب بردارند.
از میراب کل تا سرجویها
طومار فقط یک سند فنی نبود. بلکه نمونهای از همکاری مردم در مدیریت آب بود. میراب کل، مسئول اصلی توزیع آب، توسط نمایندگان سهامداران در روز هفتاد و پنجم نوروز برای یک دوره ۱۶۵ روزه انتخاب میشد. در روستاها، سرجویها و مادیسالارها بر توزیع آب نظارت داشتند و مردان قاصد، که از بلوکهای پاییندست بودند، رعایت قوانین را در بالادست کنترل میکردند.
این ساختار، مشارکت همه بهرهبرداران را تضمین میکرد. متاسفانه به دلیل ساخت سد زایندهرود و تغییرات در جریان طبیعی رودخانه، اجرای دقیق طومار مثل گذشته ممکن نیست. این سند نشان میدهد که چگونه میتوان با مدیریت هوشمند، منبعی حیاتی مثل آب را عادلانه تقسیم کرد. با الهام از طومار، میتوانیم راههایی برای حفظ زایندهرود و تأمین نیازهای امروز پیدا کنیم، تا این رودخانه همچنان قلب تپنده ایران باقی بماند.
چرا زایندهرود خشک شد؟
زایندهرود از حدود سال ۱۳۸۶ جریان دائمی خود را در مسیر کامل از دست داد. این رودخانه اگرچه گاهی تا زرینشهر همچنان جریان دارد، اما خشکی آن در بخشهای پاییندست مشکلات زیادی بهوجود آورده است. خشکسالی چند دههای در بالادست زایندهرود، بهویژه در کوههای زاگرس یکی از عوامل است. ارتفاع برف در سرچشمههایی مثل زردکوه و چلگرد، که در گذشته حتی در تابستان بیش از ۲ متر بود، در بهار ۱۳۹۶ به کمتر از یک متر رسید. با این حال، تأثیر خشکسالی کمتر از خطاهای انسانی است.
از دهه ۷۰، با آغاز طرح انتقال آب به یزد در سال ۱۳۷۸ بخش قابلتوجهی از آب زایندهرود به مناطق دیگر مثل یزد، کاشان و طرح بن-بروجن منتقل شد. حدود ۱۴۰ میلیون مترمکعب آب سالانه به این مناطق اختصاص یافته که فشار زیادی به منابع زایندهرود وارد کرده است. این انتقالها حتی در بودجههای سالانه ادامه دارد، در حالی که ایران طبق کنوانسیون رامسر متعهد به حفظ تالابهاست و خشک شدن تالاب گاوخونی نقض این تعهد است. برداشت بیرویه آب از سد زایندهرود تا پل کله، بهویژه از طریق پمپاژ، بیش از ۲۹۰ میلیون مترمکعب در سال است که از کل آب ورودی تونلهای دوم کوهرنگ و چشمه لنگان بیشتر است. این برداشتها که سالانه افزایش مییابد، جریان رودخانه را به شدت کاهش داده است.
همچنین در بالادست، ۱۸۰ هزار هکتار مرتع در چهارمحال و بختیاری و فریدن به باغ تبدیل شده و بندهای سازهای و مخزنی به اسم آبخیزداری برای کشاورزی ساخته شده که آب زیادی مصرف میکنند. در پاییندست نیز الگوی کشت نامناسب، مانند کشت برنج در لنجان، زرینشهر و باغبهادران، که با اقلیم خشک منطقه سازگار نیست، به افزایش مصرف آب منجر شده است.در کنار این عوامل استقرار صنایع بزرگ مثل ذوبآهن، فولاد مبارکه (با مصرف ۲۷ میلیون مترمکعب آب در سال، معادل ۶% مصرف شهر)، پالایشگاه نفت، پتروشیمی و نیروگاهها در مسیر رودخانه، فشار مضاعفی بر منابع آب وارد کرده است.
نقض طومار شیخبهایی
طومار شیخ بهایی، سندی تاریخی برای تقسیم عادلانه آب زایندهرود بین ۷ بلوک از غرب تا شرق اصفهان (از پل زمانخان تا گاوخونی)، از سالها پیش نظم بهرهبرداری را مشخص کرده بود. این طومار، آب را به ۳۳ سهم کلی و ۲۷۵ سهم جزئی تقسیم و برای ۱۶۰ روز (از ۷۵ روز پس از نوروز تا پایان آبان) برنامهریزی کرده بود.
اما از دهه ۷۰، بهویژه در دولتهای خاتمی و احمدینژاد، با برداشتهای بیرویه و نادیده گرفتن این طومار، تعادل تقسیم آب به هم خورد و آب کافی به پشت سد نرسید. خشکی زایندهرود نتیجه ترکیبی از خشکسالی، انتقال آب به خارج از حوضه، برداشتهای غیرمجاز، توسعه ناپایدار کشاورزی و استقرار صنایع آببر است. نقض طومار شیخ بهایی و مدیریت نادرست آب، این بحران را تشدید کرده است.
کوهرنگ، از شاه طهماسب صفوی تا سال 1332
با پایتخت شدن اصفهان، نیاز به آب زایندهرود بیشتر شد. از زمان شاه طهماسب، طرحی برای انتقال آب کارون با حفر تونل یا شکافتن کوه در چهارمحال و بختیاری کلید خورد. این پروژه شامل بریدگی بزرگی به طول ۳۰۰ متر، عرض ۶۰ متر و عمق ۵۰ متر بود، اما به دلیل سختی کار، سرمای زمستان و کمبود ابزار مناسب، ناتمام ماند. شاه عباس اول هم به جای تونل، شکافتن کوه را امتحان کرد و حتی گفته میشود تا ۱۰۰ هزار کارگر به کار گرفت، ولی این تلاش هم به نتیجه نرسید. در زمان شاه عباس دوم، یک مهندس فرانسوی به نام «ژنست» مسئولیت ساخت سد و شکافتن کوه را بر عهده گرفت، اما این طرح نیز متوقف شد.
در دوره شاه سلیمان صفوی، نیکولا سانسون، سفیر فرانسه، از طرحی برای پیوند کارون و زایندهرود سخن گفت که توسط مهندس فرانسوی دیگری دنبال میشد. اما این پروژه به دلیل کارشکنی صدراعظم وقت، شیخعلیخان زنگنه، که نگران کاهش فروش محصولاتش در بازار اصفهان بود، متوقف شد. در اوایل مشروطیت نیز مردم سده (لنجان) پیشنهاد ازسرگیری این طرح را با هزینه ۲۰۰ هزار تومان دادند، اما این ایده هم به سرانجام نرسید.
سال ۱۳۲۵ شمسی، ساخت تونل اول کوهرنگ زیر نظر «بنگاه مستقل آبیاری» و با طراحی شرکت انگلیسی «سر الکساندر گیب و همکاران» آغاز و در نهایت با ساخت سدی کوچک و تونلی ۲۸۰۰ متری با هزینه ۱۶ میلیون تومان به اتمام رسید و مهر ۱۳۳۲ افتتاح شد. هدف ساخت تونل انتقال ۳۶۰ میلیون مترمکعب آب در سال برای دو برابر کردن جریان تابستانه زایندهرود بود.