کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۶۲۷۰۲
تاریخ خبر:

مناقشه در ابعاد زیباترین شهر| ادعای استاد معروف اقتصاد، اصفهانی‌ها را برآشفته کرد

مناقشه در ابعاد زیباترین شهر| ادعای استاد معروف اقتصاد، اصفهانی‌ها را برآشفته کرد

این دردسر از جایی شروع شد که رنانی اصفهان را «روستای نصف‌جهان» نامید. چرا؟

هفت صبح| پنج‌ روز پیش یادداشتی که محسن رنانی، اقتصاددان معروف در کانال تلگرامش نوشت، به دردسری برای این استاد دانشگاه تبدیل شد. این دردسر از جایی شروع شد که رنانی اصفهان را «روستای نصف‌جهان» نامید. چرا؟ چون بنا بر توضیحات او اصفهان، برخلاف مساحت بزرگش از نظر اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی، فرقی با یک روستا ندارد.

 

این ادعای رنانی با استدلال‌هایی هم همراه بود ولی ادله اقتصاددان عارف افاقه نکرد و با واکنش تند همشهری‌هایش روبه‌رو شد. حالا پنج‌شنبه دوباره به این انتقادها واکنش نشان داده و مطلب جدیدی با عنوان «عشق من روستای نصف‌جهان» منتشر کرده که شاید آبی باشد بر داغ دل اصفهانی‌ها. اما در واقع این یادداشت هم تکرار همان حرف‌های قبل اوست، منتها این بار با دلایل و برهان‌هایی بیشتر. بخش‌هایی از این دو متن را می‌خوانید:

 

یادداشت اول: تکان می‌خوری، به در و دیوار می‌خوری

در یادداشت اول رنانی می‌گوید که ساختار و بافتار این شهر از هرچهار منظر اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی هنوز رنگ روستا دارد. یک جورهایی وقتی «تکان می‌خوری به در و دیوار بر‌می‌خوری و صدای عده‌ای در‌می‌آید.» برای این توصیف خود چه مثال‌هایی می‌زند؟

 

* مگر می‌شود بعد از پایتخت، بیشترین صنایع بزرگ کشور در تو جای گرفته باشند اما حتی یک شرکت خصوصی با حاکمیت شرکتی نداشته باشی و همه فعالیت‌های اقتصادیت، حتی بزرگ‌ مقیاس‌ها نیز انفرادی یا خانوادگی باشند؟ 

 

* مگر می‌شود شهر دوم یا سوم کشور باشی و روزانه یک تئاتر در تو اجرا نشود؟

 

* مگر می‌شود نخستین شهر گردشگری و دومین شهر صنعتی کشور باشی و روزانه کمتر از 50پرواز داشته باشی؟

 

* مگر می‌شود در شهری با بیش از دو میلیون جمعیت هیچ کنسرت موسیقی اجازه برگزاری نداشته باشد؟

 

* تنها در یک روستا ممکن است امام‌جمعه‌اش به مسئولان میراث فرهنگی توصیه کند که برای کاهش بار هزینه‌ها، بازسازی و مرمت آثار تاریخی فرسوده و درحال تخریب را رها کنند و فقط از آنها نقشه‌برداری و عکس‌برداری کنند تا بشود در موزه‌‌ای به نمایش گذاشت و آیندگان را از تاریخچه وجود چنین آثاری مطلع کرد.

 

* نقل است که در زمان عمربن عبدالعزیز، وقتی به شهرهای اسلامی فرمان فرستاد که دیگر در خطبه‌های جمعه، علی‌ابن ابی‌طالب را لعن نکنند، مردم اصفهان از حاکم شهر تقاضا کردند که 40روز به آنها فرصت بدهد تا یک دلِ سیر، علی را لعن کنند و بعد آن را ممنوع کند. هنوز همان روحیه باقی است؛ فقط جای علی را خلیفه ‌دیگری گرفته است. امروز که ترکیب آرای اصفهان در انتخابات چهاردهم را دیدم و با آرای دیگر استان‌ها مقایسه کردم، داغ آن مقاله‌ام تازه شد.

 

یادداشت دوم: مدد دکتر اصفهانی از حافظ شیرازی

‌در یادداشت دوم موضع رنانی همان است که گفته بود: اصفهان یک روستاست؛ اما برای اثبات آن مثال‌های تاریخی مختلفی از جزم اندیشی مردمان در عهد صفوی تا امروز می‌آورد. رنانی بدون اینکه تغییر موضع دهد در دفاع از خود پاراگراف‌های بیشتری نوشت تا هم توضیح دهد چرا اصفهان به معنای مدرن آن «شهر» نشده و هم اینکه قصد اهانت به روستاییان را نداشته.

 

* البته دست آخر هم سعی می‌کند با این عبارات از دل بعضی از منتقدان درآورد: «من خوردن چای در گرمابه شازده در اصفهان را به خوردن قهوه در خیابان شانزه‌لیزه در پاریس ترجیح می‌دهم. چون روستای نصف‌جهان، مادر جغرافیایی و فرهنگی من است و مثل مادرم دوستش دارم.» روزنامه هفت صبح صرفا روایتگر این یادداشت است و لزوما به دنبال دفاع از استاد اقتصاد سابق دانشگاه اصفهان نیست. کنه مطلب در این چند پاراگراف خلاصه می‌شد:

 

* در متن به چند حادثه تاریخی اشاره شده که یکی از آنها جزم‌اندیشی گروهی از مردم مقابل ملاصدراست. یعنی زمانی که مردم هلهله‌کنان پیش شاه صفوی رفتند تا ملاصدرا را از اصفهان خارج کنند. حادثه دوم زمان حمله محمود افغان رخ داده. رنانی نوشته با گذشت شش‌ماه قحطی، جنبش اجتماعی بین مردم شکل نگرفت و اصفهانی‌ها به جز دعا و مناجات کار دیگری نکردند. اینجا حتی از عبارت تندی استفاده کرده و نوشته: « فقط یک جامعه مرده و عقب‌مانده می‌نشیند تا به‌جای کشته‌شدن در مقابله با دشمن،‌ قحطی حاصل از محاصره، 80هزار نفر از نفوسش را بکشد.‌»

 

* از صفویه به تاریخ معاصر می‌رسد و می‌گوید که همین 10سال پیش گروهی از جوانان به مقبره آرتور پوپ (باستان‌شناس و مورخ آمریکایی) هجوم بردند و هروله‌کنان دور آن سینه زدند و به آن رنگ پاشیدند. 

 

* سپس در واکنش به آن‌هایی که برآشفتند و نوشتند یا پیام دادند که با این نوشته، به اعتبار اصفهان آسیب‌زده‌ پاسخ داده است: «همین‌که اعتبار اصفهان با یادداشت کوتاهی از آدم یک‌لاقبایی مثل من آسیب می‌بیند، یعنی هنوز روستاست! و همین‌که برخی فرهیختگان شهر همچنان نسبت به اصفهان غیرت قبیله‌ای دارند، یعنی ما هنوز قبیله‌ایم. جامعه‌ توسعه‌گرا و متروپولیتن (کلان‌شهر) جایی است که به هر کس نقدش کند، مدال می‌دهد. متروپولیتن از نقد آسیب‌ نمی‌‌بیند؛ بلکه صیقل می‌خورد و جلا می‌یابد.

 

* هیچگاه نشنیده‌ام که شیرازی‌ها به‌خاطر این بیت حضرت حافظ برآشفته باشند: آب و هوای فارس عجب سفله‌پرور است/ کو همرهی؟ که خیمه از این خاک بر کنم

 

کدخبر: ۵۶۲۷۰۲
تاریخ خبر:
ارسال نظر