کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۶۱۲۶۹
تاریخ خبر:

لودگی‌هایی به رنگ طلایی

لودگی‌هایی به رنگ طلایی

نگاهی به نمایش جنون‌آمیز ثروتمندان در فضای مجازی

هفت صبح|‌ هر شمش طلا یک کیلو وزن دارد. اگر قرار باشد پدری به اندازه وزن نوزاد نورسیده به همسرش شمش هدیه دهد حدودا سه الی چهار شمش طلا باید بخرد که می‌شود حدود 17 میلیارد تومان. این داستان احتمالا واقعیست و اینطور که از یونیفورم خانم پرستار داخل فیلم پیداست، داخل بیمارستان لاله رقم خورده.

 

یک صفحه طلا فروشی در قم سه روز پیش ویدئویی از این ماجرا در اینستاگرام منتشر کرد. ویدئو از لحظه از راه رسیدن پدر برای دیدن قدم نورسیده شروع می‌شد و تا وزن کردن نوزاد در اتاق بیمارستان و اهدای طلا به مادر ادامه داشت. آن هم نه از دست آقای پدر؛ از سمت نماینده‌های این طلا فروشی که سامسونت طلا را داخل یک جعبه بزرگ گل گذاشته بودند و آن را وارد اتاق مادر کردند. این هدیه به دنیا آمدن «طلا» خانم به مادرش بوده.

 

البته این آقا خودش طلا فروش است و برخی معتقد بودند برای ظاهرسازی، تبلیغ یا هر نیت دیگری این ویدئو را گرفته. دیروز هم استوری از این طلا خانم گذاشته بود که البته خیلی بزرگتر از یک نوزاد چند روزه به نظر می‌رسید. این طلافروشی قبلا هم از مشتریان دیگرش فیلم گرفته بود. به خصوص مشتریانی که باکس‌های طلایی با وزن سنگین می‌خرند. مثلا اواخر سال قبل یک باکس شامل سه انگشتر، سه گردنبند و دو دستبند طلا به همین مناسبت به مشتری دیگری فروخته است.

 

ظهور اینستاگرام یک راز پنهان را برای ما آشکار کرد: رفتار متظاهرانه ریچ‌کیدزها برای اینکه بین خودشان و دیگران تمایز بگذارند انتها ندارد. احتمالا اگر لازم باشد روزی از خودشان گوشت با ورق طلا آویزان می‌کنند تا مرز خودشان را با بقیه روشن کنند. ده سال پیش ریچ‌کیدز به کسی می‌‎گفتند که داخل خودروی مدل بالا بنشیند یا از استخر شخصی و مهمانی پر زرق و برق عکس منتشر کند اما حالا بازی به شکل متعفنی قواعد جدیدی به خودش گرفته. مثلا  یکی دیگر از ویدئوهای داغ شده این هفته ماجرای تولد دختری بود که با لباس عروس و سه بادیگارد وارد سالن تشریفات بزرگی می‌شد، حدود 10 تا 12 مهمان از او فیلم می‌گیرند و دست می‌زنند، چراغ‌ها خاموش و روشن می‌شوند و این دختر 18 ساله وارد می‌شود. ویدئوهای این دختر بیشتر از یکی دو مورد بود. در ادامه یک کیک بزرگ 4 طبقه نمایش می‌دهد که همراه با بادیگاردهایش آن را با چاقو تقسیم می‌کند. در ویدئوی سوم هم مادر متولد با لباس مجلسی جلوی دوربین ایستاده و رو به دوربین می‌گوید برای دخترش چنین جشن تولدی گرفته که فکر ازدواج به سرش نزند.

 

 

 

یکی از راه‌های اینستاگرامرها برای نمایش اغراق شده و اغراق آمیز ثروت انتخاب رنگ طلایی برای دکوراسیون خانه هست. دو سه کاربر پرفالوئر اینجا پیدا می‌کنید که از همین مسیر ویو جذب می‌کنند، داوطلبانه مسخره کردن از سمت دیگران را انتخاب می‌کنند که فالوئرهایشان بیشتر شود. مبل طلایی، ظرف میوه و کارد و چنگال و نمک پاش طلایی، تابلو، تلویزیون، پلی استیشن و رومیزی طلایی. این زن بلاگر معمولا از پیک‌نیک یا جشن تولد بچه‌هایش هم فیلم می‌گیرد. همه جا هم رنگ طلایی توی چشم می‌زند. تولد با تم طلایی، کیک، لیوان یک بار مصرف، دسر و شام طلایی و خلاصه دکوراسیونی که مردم برایش کامنت بگذارند: «یک لحظه احساس کردم وارد خونه شمر بن ذی‌الجوشن شدم.»

 

بادیگارد کانون اصلی ویدئوهای ریچ‌کیدزهای نسل جدید است. بادیگارد در پاساژ، در مهمانی، خیابان و حتی در مراسم عروسی. یکی از مالکان تالارهای تشریفات تصویری از خودش در اینستاگرام منتشر کرده که او را در حال سر زدن به مجلس عروسی یک نفر نشان می‌دهد. او با سه مرد قوی هیکل بزرگ اندام وارد مجلس شده و احتمالا از مهمان‌ها سوال می‌کند: شیرینی به همه رسیده؟ همه خیار و هلو دارند؟ بعد از انتشار این ویدئو در کامنت‌ها با اعتراض مردم روبه‌رو شده و به آنها اینطور پاسخ داده که بادیگاردها اعضای حراست سالن بوده‌اند و نقش تزئینی داشته‌اند. «یعنی برای این در فیلم از آنها به عنوان بادیگارد خودم استفاده کردم که ویو بگیرم.»

 

بازار ریچ‌کیدزها همیشه فقط به کیدزها (بچه‌ها) محدود نمی‌شود. هر روزی که صفحه اکسپلور اینستاگرام را باز کنید با یک ویدئو از افراد مثلا ثروتمند روبه‌رو می‌شوید که پکیج‌های موفقیت می‌فروشند و می‌خواهند فوت و فن پولدار شدن را نمایش دهند. معمولا ویدئوهای آنها سورپرایز کننده است. یعنی انتظار ندارید انتهای این فیلم به تبلیغ ختم شود. مثلا چند روز پیش یکی از همین پکیج فروش‌ها با چنین مضمونی فیلم ساخته بود: زن منشی چند بار وارد دفتر آقای مهندس/دکتر/تاجر می‌شود و این آقا هر بار دست او را لمس می‌کند. دفعه سوم عصبانی می‌شود و به نشانه اعتراض اتاق را ترک می‌کند. انتظار دارید این ویدئو مثلا مصادیق آزار را به بیننده توضیح بدهد؟ نه. پلان آخر فیلم اینگونه است: خانم منشی داد می‌زند که از کار کردن در چنین شرایطی خسته شده. یکی از اطرافیان از روی صندلی بلند می‌شود، کنجکاوی می‌کند و درنهایت همان سوال معروف را می‌پرسد: «می‌خوای یه  راهی بهت بگم که دقیقه‌ای به دلار پول دربیاوری؟» خانم منشی قبول می‌کند و هر دو از کادر خارج می‌شوند.

 

کدخبر: ۵۶۱۲۶۹
تاریخ خبر:
ارسال نظر