یادداشت تئاتر | درباره فیلم تئاتر «شرق، شرق است»
روزنامه هفت صبح، سمانه استاد | یک خانواده آسوریِ تُرک ۲۶ سال است به سوئد مهاجرت کرده اما هنوز نتوانسته خود را با شرایط آنجا وفق بدهد. پدر تلاش میکند اعضای خانواده را با فرهنگ شرقی هدایت کند. همهچیز در دست اوست و درباره هر چیزی تصمیم میگیرد؛ حتی پوشش و شریک زندگی آینده پسرانش اما فرزندان که با فرهنگ اروپایی بزرگ شدهاند،روش پدر را نمیپسندند.
نمایشنامه «شرق، شرق است» برگرفته از دوران کودکی نویسنده است؛جاییکه در خانوادهای پرجمعیت، همراه پدر انگلیسی- پاکستانی و مادر انگلیسیاش زندگی میکرد. خاندین گفته شخصیت «سید» در نمایش، خودنگاره اوست و پدر و مادر در نمایشنامه، تصویر دقیقی از پدر و مادرش هستند. نسخه سینمایی «شرق، شرق است» سال ۱۹۹۹ اکران شد و خاندین جوایز بهترین فیلمنامه اقتباسی را از جشنواره فیلمهای مستقل بریتانیا و انجمن منتقدان فیلم لندن گرفت.
«شرق، شرق است» نمایشی است درباره اصرار افراطی بر سنتگرایی، آرمانخواهی و پدرسالاری در خانوادهای غربزده و مدرن که فقط پدر خانواده در لشکر یکنفرهاش تاکید بر حفظ فرهنگ شرقی دارد؛ فرهنگی که بهتدریج سبب نابودی و اضمحلال خانواده میشود. نمایش با جدایی «مارکوس»- پسر بزرگتر- از خانواده آغاز میشود که این استقلال، نتیجه رفتار دیکتاتورمآبانه پدر است. «ایبو» مدام دَم از احترام به آیینها و عدالت و خداوند میزند اما در عمل خود رفتاری غیر از این دارد.
او معتقد است «آدم بدون گذشته، مثل برگ خشکیده است»، در حالی که رفتار سنتی و کهنه اوست که درخت خانواده را میخشکاند و برگهایش را یکبهیک جدا میکند؛ نخست مارکوس و بعد هم «یوهانس» و چهبسا اگر این شیوه را ادامه میداد، نوبت به «ماریا» و «یونس» هم میرسید.
اما در نهایت «سید»- کوچکترین فرزند که همه فکر میکنند خُلوچِل است- آن سوییشِرت کثیف بوگندویش را درمیآورد و در دفاع از مادر، پدرش را میزند تا به این ماجرا پایان بدهد. ایبو که بهشدت تلاش میکند بچههایش را مطیع خود بار آورد، خودش آنها را حیوان صدا میزند، به زنش اتهام بیعقلی و سوئدی شدن میزند و دست روی او و بچههایش بلند میکند، یا مدام ادب بچههایی را که در ترکیه زندگی میکنند، به رخ فرزندانش میکشد، ولی خانواده او از ترکیه متنفرند و حاضر نیستند به آنجا برگردند.
آنها خود را سوئدی میدانند و معتقدند در شرق خبری نیست. دقت کنید که هر بار ایبو یا «اِلا»- زنش- تلویزیون را برای تماشای اخبار روشن میکنند، چیزی جز وقوع زلزله، درگیری و کشتار و خشونت نمیبینند. در سوئد حتی نامها معانی بهتری دارند. «شِنا» در زبان آسوری ترکیهای یعنی «سرکش» و در زبان سوئدی یعنی «چاکریم». «مسعود رایگان» در اجرای نمایش سنگتمام گذاشته و اثری در خور توجه و دیدنی خلق کرده است.
بازیهای خوب- بهخصوص پگاه آهنگرانی، رویا تیموریان و فرزین محدث- و طراحی صحنه که در خدمت اجراست، از نقاط قوت کارند. بازیگران مدام فریاد میزنند، چون در خانواده ناهنجار و بحرانزده «ایبو»، اغلب صدای هیچکس به گوش دیگری نمیرسد. وجود درهای فراوان در خانه آنها، نشان از خودمختاری هر کدام از اعضای خانواده در تقابل با دیکتاتوری پدر است. قصه با وجودی که در بستری کمرنگ از طنز و فانتزی پیش میرود، هرگز از ساختار دراماتیک خود عدول نمیکند تا تماشاگر مدام نگران سرشت و سرنوشت این خانواده شرقی در غرب باشد.
*نویسنده: ایوب خاندین
*مترجم و کارگردان: مسعود رایگان
*بازیگران: رویا تیموریان/ پگاه آهنگرانی/ فرزین محدث/ شبنم مقدمی/خسرو احمدی/ مهدی کوشکی/ امید روحانی/ عرفان ناصری