یادداشت تئاتر| درباره نمایش «افسانه ببر»
روزنامه هفت صبح، سمانه استاد | «صدرالدین زاهد» یکی از چند هنرمندی است که تالار چهارسوی مجموعه تئاترشهر را در سال ۱۳۵۴ افتتاح کرد و حالا پس از سالها دوری از تئاتر ایران به این مجموعه بازگشته است و نمایش «افسانه ببر» را با ترجمه، بازی و کارگردانی خودش روی صحنه آورده است. زاهد در دهه پنجاه هجری شمسی کار خود را با عنوان بازیگر از کارگاه نمایش شروع کرد و تجربه حضور در نمایش «اورگاست»، اثری از کارگردان بزرگ انگلیسی، «پیتر بروک» را نیز دارد؛ نمایشی که در سال ۱۳۵۱ در جشن هنر شیراز اجرا شد.
با وقوع انقلاب اسلامی روند هنر و نمایش در کشور ما تغییرات اساسی یافت که یکی از این تغییرات تعطیل شدن کارگاه نمایش بود. پس از این اتفاق، زاهد به فرانسه سفر کرد. در فرانسه او در دانشگاه سوربن تحصیل کرد، یک گروه تئاتر فرانسوی را نیز تشکیل داد و کارهای هنریاش در زمینه تئاتر را به زبان فرانسه ادامه داد. در خلاصه این نمایش آمده است: «این نمایش تکنفره که اثری درباره رابطه انسان و طبیعت است به ارتباط یک سرباز زخمی چینی و یک ببر میپردازد که در این رابطه هر دو آنها به یکدیگر کمک میکنند.
یک سرباز چینی با شرکت در راهپیمایی بزرگ چین از منچوری حرکت میکند، اما در میانه راه در درگیری با سربازان دشمن زخمی شده و از ادامه مسیر باز میماند و از دوستان خود جدا میشود. او درگیر سیلاب عظیمی شده و بهسختی میتواند جان خود را نجات دهد. به امید نجات به غاری پناه میبرد اما آنجا با ببری روبهرو میشود و…» همانطور که در خلاصه نمایش نوشته شده سرباز با سختی خود را به غاری میرساند تا در آنجا پناه بگیرد و روایت اصلی تازه شروع میشود.
این غار محل زندگی ماده ببری به همراه تولهاش است و اتفاقاتی که برای این سرباز میافتد یکی از جذابترین برخوردهای یک انسان و حیوان در داستانها و افسانههاست. شاید مواجهه یک انسان و یک ببر روی صحنه تئاتر برای بسیاری از مخاطبان این علامت سوال را بهوجود بیاورد که چگونه؟! چگونه میشود یک ببر را به روی صحنه نشان داد؟ چگونه میشود رابطه یک انسان و ببر را روی صحنه زنده تئاتر به نمایش گذاشت؟
اولین پیشبینی مخاطب پیش از دیدن نمایش ممکن است این باشد که احتمالا از انسانی دیگر در لباس ببر یا از عروسک استفاده خواهد شد، اما صدرالدین زاهد نشان میدهد که میتوان واقعیترین ببر را آفرید بیآنکه نیاز به حضور فیزیکیاش روی صحنه باشد و اینجاست که قدرت تصویرسازی و تخیل مخاطب خودش را نشان میدهد؛ قدرتی که هنرمند میتواند با توصیفات خود آن را به نمایش بگذارد.
او صحنه نسبتا خالی تئاتر را به جنگلی شبیهسازی میکند که در آن ماده ببری به همراه توله خود در غار زندگی میکند و سربازی تنها و زخمخورده خود را اسیر این شرایط میبیند. تصویری ترسناک که در نهایت شیرین و دوستداشتنی میشود، تا حدیکه مخاطب نیز دوست دارد مانند اهالی روستایی که باز هم نمیبیندشان، ببر و تولهاش را نگه دارد. ببری که رفتهرفته به خانوادهای برای سرباز تبدیل میشود. نمایش «افسانه ببر» برای مخاطبان یک کلاس درس است.
یک نمایش تمام و کمال که تنها بازیگر آن بهخوبی میتواند ۹۰دقیقه مخاطب را محو بازی خود کند. این نمایش کلاس بیان، بدن، تخیل و خلاقیت است. انرژی این هنرمند ۷۵ساله روی صحنه تئاتر مخاطب را به شگفتی میآورد و ارتباط درستی که او با مخاطب در لحظه مناسب میگیرد، باعث جذب شدن بیشتر او به نمایش میشود. «افسانه ببر» نمایشی است از قدرت، خلاقیت، بدنی پرانرژی، بیانی عالی، تصویرسازی درست، ترکیب درست عناصر تئاتری و همه آن چیزی که یک نمایش برای خوب بودن نیاز دارد.