چرا آمریکا به تهدیدهای اسرائیل بیاعتناست؟
روزنامه هفت صبح | المیادین در مطلبی به قلم عبدالجلیل الزبیدی نوشت: در طول کمتر از یک ماه، مسئولان اسرائیلی چهار بار تهدید کردهاند که اگر مذاکرات ایالات متحده با ایران در وین منجر به کنترل قدرت ایران نشود، به این کشور حمله میکنند و در حالی که نتانیاهو برخلاف عادت خود در این باره سکوت کرده، یوسی کوهن، وزیر اطلاعات او جنگی روانی را برای تاثیرگذاری بر موضع آمریکا نسبت به ایران آغاز نموده است.
در تازهترین تهدیدات، کوهن تصریح کرده که اگر واشنگتن با تهران توافقی را امضا کند که به مهار برنامههای هستهای و ظرفیتهای موشکی آن نینجامد، اسرائیل به تنهایی وارد عمل میشود. در واقع اسرائیل آرزو میکند که توافقی حاصل نشود و ایران همچنان زیر فشار تحریمهای آمریکا باقی بماند و مادامی که این اتفاق محقق نشود، اسرائیل خواهان یک توافق جدید یا توافق تعدیل شده است، به نحوی که شامل برنامههای موشکی ایران و نفوذ منطقهای تهران شود.
طی این هفته، دیداری بین یوسی کوهن و جو بایدن انجام شد که در آن، بایدن به مهمان اسرائیلی خود گفت مذاکرات به طول میانجامد، بدین معنا که اسرائیلیها باید با شرایط جدید کنار بیایند، چرا که امور در نهایت به سمت صلح با تهران پیش میرود. ضمن آنکه کاخ سفید به اسرائیل اطمینان داد برای مقابله با حملات موشکی، به اسرائیل تسهیلات تکنولوژیک بیشتری میدهد. همزمان با افزایش تهدیدات و نگرانیها در بین اسرائیلیهای در رفت و آمد به کاخ سفید، تحلیلگران بر این عقیدهاند که فضای مذاکرات وین مثبت بوده و شرایط به سمت توافق پیش میرود، چرا که هیات آمریکایی ظاهرا حاضر به دادن امتیازهایی به طرف ایرانی شده است.
*** فریاد کوهن
آیا شکافی بین دیدگاه آمریکا و اسرائیل در مورد ایران وجود دارد؟ این سوال مشروع و منطقی است زیرا یوسی کوهن در حال فریاد زدن و هشدار دادن در مورد خطر ایران است در حالی که رابرت مالی رئیس هیات آمریکایی، از پشت محافظ شیشهای در وین در حال خوش و بش با همتای ایرانی خود دیده میشود.
نمیگوییم اسرائیل نمیداند! بله، صهیونیستها به خوبی از وقایعی که سیاستگذاران آمریکایی در مورد قدرتهای بزرگی مثل چین، کره شمالی، ایران و روسیه به آن دست یافتهاند، آگاهند و میدانند اینها قدرتهایی با نفوذ هستند که تمام ابزارهای قدرت اقتصادی، سیاسی و امنیتی آمریکا در برابر آن شکست خوردهاند.
حقیقتی که در طول پنج سال اخیر به مرحله ظهور رسیده، آن است که ایران بهیک قدرت در منطقه تبدیل شده و واشنگتن به این کشور بهعنوان یک قدرت طبیعی در حال رشد و بزرگ نگاه میکند. اسرائیلیها میدانند که خط مشی آمریکا در برخورد با ایران، در دوره ریاست اوباما نرمتر شد، تا اینکه ترامپ روی کار آمد و بیش از ۴۰۰ قانون و تحریم علیه موسسات و شخصیتهای ایرانی وضع نمود.
در حقیقت، اختلاف اصلی در شیوه فهم و درک بین دو نسل است. در اسرائیل، یک نسل جدید از سیاستمدارانی است که به خط مشی عادت دارند که در دهه هشتاد و نود حاکم بود، یعنی زمانی که اسرائیل شکایت خود را به حضور آمریکا میبُرد و ایالات متحده به حاکم عربی یا مسئولان اروپایی برای دادن پاسخ مثبت به خواستههایش، فشار وارد میکرد.
اما نسل جدید آمریکا پذیرفته است که ایالات متحده دیگر توان فریاد زدن سر رهبر کرهشمالی یا ایستادگی در مقابل ایران را ندارد، علاوه بر اینکه دولتهای بزرگ دیگری نیز مسیر آمریکا برای رهبری جهان را سد کردهاند. همچنین، این نسل آمریکایی به خوبی میداند که قدرت ایران، بهخاطر نیروگاههای هستهای و ظرفیتهای موشکیاش نیست، بلکه قدرت این کشور به دلیل عوامل درونی و حقایق جغرافیایی سیاسی و عقیدتی آن است که باعث پایداری و ثباتش در برابر جنگها و توطئهها شده است. ایرانی که هنگام جنگ تحمیلی هشت ساله از سلاحهای پیشرفته برخوردار نبود، اما توانست مقاومت کند و امروز، صدها نوع موشک قدرتمند دارد.
نسل جدید آمریکا دیگر اعتقادی به این مسئله ندارد که منافع این کشور در مشرق عربی و غرب آسیا، تنها حول محور قدرت اسرائیل میگردد، بلکه این نسل بر این تصورند که کنترل تحرکات رهبران اسرائیل امروز به یک ضرورت تبدیل شده است، چرا که اصطلاح «جنگ ایران و اسرائیل» دیگر در مطالعات و گزینههای آمریکا مطرح نیست.