غم و اندوهی که طرح صیانت بر ما حاکم کرده
روزنامه هفت صبح | آیا کسی مخالف استقلال و قدرت کشورش است؟ نه. بعید است هیچ آدم خوش نیت و سالمی از استقلال و قدرت کشورش ناراضی باشد. آیا کسی شک دارد که رسانههای جمعی میتوانند بر اذهان و افکار عمومی تاثیرگذار باشند؟ نه. آن قدر شواهد وجود دارد که کسی شک نمیکند.خب. پس چرا با طرح صیانت از فضای مجازی این قدر غم و اندوه بر سینه ما نشسته است؟
بگذارید برایتان شرح بدهم. به نظر میرسد حاکمیت یا حداقل بخشی از حاکمیت هرروز توقعات و انتظاراتش از مردم را بیشتر کرده است! در حالی که باید برعکس باشد. در واقع این مردم هستند که باید دنبال مطالباتشان باشند اما حاکمیت از مردم انتظاراتی دارد که خب در ماجرای برجام مردم تا حد امکان این مطالبات را پاسخ دادند. و تقریبا در یک بازه دهساله در این ماجرا زندگیشان دستخوش تغییرات شده و سطح زندگی تنزل کرده است.
ایده این بوده که پافشاری بر حق مسلم ما موجب میشود تا کشورمان به استقلال و قدرت لازم برای آینده دست پیدا کند. اما درست در وسط این نبرد نفسگیر بیانتها و مقاومت،گروهی از اصولگرایان طرح محدودیت فضای مجازی را احیا کردهاند و این یعنی دورهای دیگر و در فازی دیگر مچ اندازی با جهان مسلط. همه ما بر عکس توصیه خودپسندانه آن خانم مجری، از روحیه سلحشوری کافی برخوردار نیستیم. شهروندان خوبی هستیم، عوارض را پرداخت میکنیم، موقع رانندگی کمربندهایمان را میبندیم و سعی میکنیم قوانین کشور را قوانین جمهوری اسلامی را رعایت کنیم.
در این ۱۰سال گذشته رعایت کردهایم. اما آیا توان کنار آمدن با یک چالش دیگر با قدرتهای جهانی را داریم؟ نداریم! برای این که قدرتمند بشویم لازم نیست که زندگیمان سختتر و سختتر شود. برای مرد شدن لازم نیست هرتابستان پسرمان را بفرستیم کارهای شاق و طاقتفرسا. این ایده همیشه جواب نمیدهد.
برای مرد شدن و قوی بودن، آرامش و احساس نشاط هم لازم است. همان طور که در کنار اصرار و اعتقاد و پافشاری، تدبیر و دوراندیشی هم لازم داریم. دورنمای زندگی بدون گوگل و فضای مجازی زندگیمان را سختتر کرده است. لامصب روحیه سلحشوریمان به اندازه کافی نیست. چه کنیم خب؟
همین ملت برای تشییع پیکر قاسم سلیمانی سنگ تمام گذاشتند. من اسمش را میگذارم سرمایه اجتماعی. اعتماد مردم به مردی که از صمیم قلب دوستش داشتند. به او افتخار میکردند و نبرد سوریه و عراق را از دریچه زحمت و تلاش آن مرد همیشه خندان متواضع و خستگیناپذیر میدیدند.
این سو در بحث فضای مجازی، متاسفانه حاکمیت قاسم سلیمانی ندارد. من شخصا به طرحی که علیرضا زاکانی و بیغش و مومنینسب طراح و دستاندرکارش بودهاند اعتماد لازم را ندارم. ندارم دیگر. صدی هشتاد مطمئنم آن آقای مومنینسب و آقای زاکانی با کارنامه زیبایشان و وجنات نورانیشان دست آخر کاری میکنند که زندگی ما سختتر از امروز شود.
اعتماد زوری نیست که. من به طرحی که این دو بزرگوار و دیگر ستارههای این طرح مثل استاد آقا تهرانی و… بانیاش هستند و استاد نقدی پشتیبان اصلیاش نمیتوانم دل بدهم. این که سرنوشت زندگیام را این دوستان مشخص کنند به دلشوره میافتم. آدم ظاهربینی هستم؟صددرصد. شک نکنید.
همین دوروزه کلی مطلب در فضای مجازی منتشر شده درباره فلان داماد و فلان برادر داماد و فلان موسسه و فلان شرکت که میخواهند در پشت این طرح صیانت منافع مالی خود را افزایش دهند. ما نقل نمیکنیم اما ته دلمان بعید هم نمیدانیم. گفتیم که آدم ظاهربینی هستیم.
بگذارید این کشور قدرتمند شود، روی پای خود بایستد، بر مشکلات اقتصادیاش غلبه کند و تاآن موقع به خدا توکل کنید و نترسید از چیزی.
به اندازه کافی که قوی شدیم بر خواستههایمان در مجامع جهانی پافشاری کنیم. وقتی که دیگر مجبور نباشیم برای عدم بازی قهرمانمان با حریف اسرائیلی گواهی پزشک جور کنیم. وقتی قوی شدیم آن وقت یقه دنیا را بگیرید. یقه زاکربرگ را دو دستی بچسبید و بگویید همین است که هست. تا آن موقع.