کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۴۴۲۴۵۵
تاریخ خبر:

‌باشگاه فیلم |کلاسیک‌های پلیسی، عشق‌های رمانتیک و...

روزنامه هفت صبح | یک: کلاسیک‌های پلیسی : اگر سینمای پلیسی دوست دارید فیلم های پیتر ییتس را از دست ندهید. به‌خصوص سه فیلم سرقت (۱۹۶۷)، بولیت (۱۹۶۸) و دوستان ادی‌کویل (۱۹۷۳). در فیلم‌های ییتس به شکلی آشکار هرگونه تفسیر و یا معنای ضمیمه کنار گذاشته می‌شود. او یک روایتگر است. نه موقعیت‌های ملودرام را پروبال می‌دهد و نه صحنه‌های طنز را. قهرمانی وجود ندارد. نه اندوهی شکل می‌گیرد و نه حسرتی. عشق؟ در چند فلو فوکوس درخشان در وسط یک ماجرای پرهیجان پلیسی و چهره زن در میان تلالوی چراغ‌ها. همین. او را به ملویل تشبیه کرده‌اند.

اما در سینمای ییتس حتی آن معنای ژرف تنهایی مستتر در سینمای ملویل هم غایب است. به‌ندرت در فیلم‌های او (یا حداقل در این سه فیلم پلیسی) حرکت معناگرایانه می‌بینید. او فقط نشان می‌دهد. اما در شیوه‌ای زیبا و موزون. تسلطش در روایت سینمایی تنه به بهترین کارهای والش می‌زند و بالاتر از دان سیگل می‌ایستد. و خب برخی مواقع با همین سبک خاص خود چنان احساسات متناقضی در وجود شما خلق می‌کند که حیرت می‌کنید. مثل دلهره بی‌نظیری که به شما مستولی می‌کند در صحنه‌ای از فیلم سرقت که هلیکوپتر پلیس در جست‌و‌جوی مخفیگاه سارقان به نزدیک‌ترین فاصله از آنها رسیده است و نفسشان- و نفستان- حبس شده است .
Robbery.1967
Bullitt. 1968
Friends of eddie coyle.197

عشق‌های رمانتیک
دو: سرگیجه و نامه از زنی ناشناس هر دو از توهم خطرناک و مرگبار عشق‌های رمانتیک می‌گویند. سرگیجه از نگاه یک مرد که در جذبه اسرارآمیز یک زن فرو می‌غلتد و نامه از زنی ناشناس از زاویه دید یک زن که در توهم عشقی یک‌طرفه متلاشی می‌شود. واسطه عشق مرد در سرگیجه به‌نوعی خود سینماست. مرد سوژه خود را تعقیب می‌کند و شمایل و حرکات او را همچون ناظر یک فیلم سینمایی می‌بیند و در توهم آن غرق می‌شود و در نامه از زنی ناشناس، واسطه این عشق جنون‌آمیز، به‌نوعی موسیقی است.

هر دو شاهکار هستند. هیچکاک یک سال بعد در شمال از شمال‌غربی نشان داد که عشق فارغ از جنبه‌های رمانتیکش هنوز هم می‌تواند نجات‌بخش باشد. همان‌طور که در پنجره عقبی و بدنام هم در عبور از دالان بدبینی و طعنه و تمسخر در نهایت به این نتیجه می‌رسد. کما این‌که افولس هم در شاهکار مهجورش یعنی گرفتار (ساخته شده به سال هزار و نهصد و چهل ونه) به نتیجه مشابهی می‌رسد .
جدا از این دو شاهکار فکر می‌کنم کامل‌ترین و متعادل‌ترین جلوه‌های رابطه زن و مرد در فیلم‌های هاکس تصویر شده باشند که خب این یک داستان دیگر است.

پدرکشی
سه: بازگشت، اثر شاعرانه و باشکوه آندره زویاگینتسف، داستان مشهور زندگی همه پسران را می‌گوید. لحظه‌ای که باید از آغوش محافظ و مهربان مادر به دنیای مردانه و قواعد سخت آن پا بگذاری. بازگشت از رابطه لطیف مادر و پسر آغاز می‌شود و به رابطه خشن و تراژیک پدر و پسر می‌رسد. مفهومی که خود دغدغه بزرگ سینما و ادبیات روس بوده است. ملتی که همیشه رابطه‌ای توامان از عشق و نفرت نسبت به پدران جامعه خود داشته‌اند.

سایه پدران قدرتمندی که گاه مانند تزارها سلطنت می‌کنند و گاه مانند پوتین نسخه مدرنی از پدر کاردان و قدرتمند و خشن ارائه می‌دهند. روسیه هرگز نتوانسته خود را از جاذبه این پدران خلاص کند. فیلم از درون دریا آغاز می‌شود و در چرخش متقارن خود دوباره به دریا می‌رسد. اینجا هم دریا مانند دریاچه سولاریس گذشته و آینده انسان‌ها را بازتاب می‌دهد. اینجا دریا زندگی است… مرگ است. جایی‌که پدر از آنجا وارد زندگی دو برادر می‌شود و دست آخر به درون آن باز می‌گردد. حیف که بعد از بازگشت، زویاگینتسف جادوی خود را از دست داد.
Return.2003

کدخبر: ۴۴۲۴۵۵
تاریخ خبر:
ارسال نظر