یادداشت | سینمای خوبی داریم سخت نگیرید!
روزنامه هفت صبح، ساعد برقی | سینمای ایران پس از انقلاب به مهمترین و فراگیرترین رسانه برای عموم مردم بدل شد. یک صنعت عظیم که بر پایه نوعی حمایت دولتی شکل گرفت و مملو از بریز و بپاشها و بیعدالتیها، اما هرچه بود به عنوان یک صنعت مستقل روی پای خود ایستاده است. فیلمهای خاص خود را میسازد. فیلمهایی که اگر شرایط اقتصادی اندکی پایدار باشد به حدود دویست فیلم در سال هم میرسد؛ تماشاگر خود را تربیت کرده است که در بهترین شرایط هم یک پوشش ۲۰درصدی در جمعیت ایران را به خود اختصاص میدهد.
بازیگران و سوپراستارها و مهرویان خود را عرضه کرده و به یک سقفی از تواناییهای فنی دست یافته. اسکار برده، نخل طلا برده، شیر طلا برده و کلی زیرساختهای لازم را نیز برای ادامه حیات خود پیدا کرده است. اما به شکلی باورنکردنی مخالفان سفت و سختی دارد که حتی به بهای ستایش از زبالههای فیلمفارسی میخواهند دستاوردهای این سینما را نابود کنند. راستش میخواهند همه چیز را نابود کنند. سینما، فوتبال، موسیقی…
به نظرم سینمای ایران شرایطش بدنیست. چندین کارگردان تازه نفس دارد که میتوانند آثار بزرگی خلق کنند. شاید در مجموع نه در اندازههای نسل مهرجویی و کیارستمی و کیمیایی و بقیه دوستان اما هرچه هست چهرهها و نقطه نظرهایی وجود دارند که تماشاگر را برای دیدن فیلمهایشان کنجکاو میسازد. استعدادهایی مثل مانی حقیقی، شهرام مکری، نرگس آبیار،آیدا پناهنده و در مقیاسی دیگر گروه بچه لوسهای بااستعداد یعنی محمدحسین مهدویان و سعید روستایی و هومن سیدی و …
زمانی در اوایل دهه هفتاد جریان نقد ما به شکلی حیرتانگیز دستاوردهای کیارستمی و مهرجویی و کیمیایی و حتی عیاری را دستکم گرفته بود و در یک شمشیر دو لبه که یک تیغه آن نوعی برداشت قدیمی از تئوری مولف بود و تیغه دیگرش سینمای متعهد اجتماعی (اولی را مجله فیلم پیش میبرد و دومی را گزارش فیلم) سینما را در مربع بیضایی و مخملباف از یکسو و بنیاعتماد و حاتمیکیا از سوی دیگر خلاصه کرده بود. به نظر میرسد جریان بداخلاق نقد فیلم آماده است دوباره همه دستاوردهای چشمگیر سینمای ایران در دهه نود و زورآزماییهایش در ژانرهای مختلف سینمایی را با پتک پولشویی و پولهای کثیف و سینمای رانتی و این طور چیزهای مبهم نادیده بگیرند. امیدوارم موفق نشوند. روز سینما مبارک.