یادداشت تئاتر| درباره فیلمتئاتر «نامههای عاشقانه از خاورمیانه»
روزنامه هفت صبح| جنگ، تبعیض و ظلم همیشه بوده و گویی هیچگاه تمام نمیشود. جنگی که سیاستمداران شروع میکنند اما آتشش مردم عادی را میسوزاند. ظلمی که ظالمان میرانند و تبعیضی که همیشه یکی را از دیگری برتر دانسته، قومی را از قومی دیگر، ملتی را از ملتی دیگر یا جنسیتی را از جنسیت دیگر. «نامههای عاشقانه از خاورمیانه» داستان زنانی است که زندگیشان به خاورمیانه، این سرزمین همیشه آشوب بسته شده است.
نمایش از سه اپیزود مجزا تشکیل شده و هر اپیزود از زبان یک شخصیت روایت میشود. اولین اپیزود داستان دختری آمریکایی است که همسرش از سربازان حاضر در جنگ عراق بوده و حال مطلع شده که در کابل کشته شده است. اپیزود دوم روایت دختری عراقی است که در انگلستان کیف و تمام مدارکش را دزد زده و او را بیهویت میخوانند. اپیزود پایانی داستان دختری از افغانستان است که در غرب بازیگر شده اما تعصبات کور زندگیاش را نابود میکند.
«نامههای عاشقانه از خاورمیانه» داستان زنان و مشکلات تمام ناشدنی است که برخی از آنها به جنسیتشان برمیگردد. نمونه بارز این مطلب را میتوان در اپیزود سوم مشاهده کرد. داستانی از قربانی تعصبات کور شدن و زندگی زن را نابود کردن. این اپیزود که میتوان آن را بهترین اپیزود از لحاظ روایت و اجرای بازیگر دانست حکایت دختری افغانستانی و دو دوست اوست که قربانی اسیدپاشی شدهاند. اسیدپاشی نهتنها اتفاق بد که شاید بدترین اتفاقی است که میتواند برای یک انسان روی دهد.
اینکه فردی به خود اجازه دهد صورت یک زن را در حالیکه زنده است، نفس میکشد و در جامعه میچرخد از او بگیرد اتفاقی غیرقابل گذشت است و حال طاهره اسیر این اتفاق میشود. او به همراه دو دختر دیگر که قربانی این بیرحمی هستند در پرفورمنسی در انگستان بازی میکند تا حرفهایش را به مخاطب بزند و از این راه کسانی پیدا شوند که هزینه عملهای آنها را پرداخت کنند. این اپیزود کاملترین اپیزود نمایش «نامههای عاشقانه از خاورمیانه» است. بازی «پانتهآ پناهیها»، حضور دو زن دیگر در قامت مانکنهایی با صورتهای از دست رفته و پرواز پناهیها در بخش پایانی، تمام جذابیتهای یک نمایش را داراست؛ جذابیتهایی بیش از دو اپیزود پیشین را.
در این نمایش سعی شده نقطه اشتراکی برای این سه زن یافت شود که این نقطه خاورمیانه است، ترکیبی از عراق و افغانستان، ترکیبی از ظلم و وحشت و ترکیبی از تنهایی و هجرت. اما این سه اپیزود آنچنان که باید ارتباطی با هم ندارند. در اجرای بعدی این نمایش که «محمد مساوات» نیز به گروه نویسندگان افزوده شده، اپیزودها از لحاظ داستانی ارتباط بیشتری با یکدیگر پیدا میکنند و پای ایران، کشوری که میان عراق و افغانستان قرار دارد و خود بخش مهمی از خاورمیانه است نیز به میان کشیده میشود.
زن نماد عشق است و خانواده. زن نماد امید است و پرورش و «نامههای عاشقانه از خاورمیانه» با موسیقی دلنشیناش که طراحی آن را «هانا کامکار» بر عهده داشته، از دنیای بیرحمی حرف میزند که چطور زنانش را از بین میبرد و نمیداند که حتی این خاورمیانه همیشه آشوب نیز بدون زن معنا نخواهد داشت و تحقیر خواهد شد. به قول حافظ موسوی: «در من به تحقیر منگرید، من خاورمیانهام».
نویسنده: کیومرث مرادی/ پوریا آذربایجانی
کارگردان: کیومرث مرادی
بازیگران: هانیه توسلی/ طناز طباطبایی/ پانتهآ پناهیها