کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۵۰۶۳۵
تاریخ خبر:

گمان کردم همسرم‌ مار‌ است ‌...

گمان کردم همسرم‌ مار‌ است ‌...

روزنامه هفت صبح، فاطمه شیخ‌علیزاده| اواسط سال ۹۹ رسیدگی به قتل هولنا‌ک زني جوان به‌نام مرجان در خانه‌اش واقع در خیابان بهشتی در دستور کار قضایی قرار گرفت.همسر مرجان در تماس با ماموران پلیس به قتل رسیدن او را اعلام کرده و به این ترتیب بازپرس شعبه یازدهم به همراه کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تهران و تیم تشخیص هویت در محل حادثه حاضر شدند تا اقدامات لازم جهت رازگشایی از ماجرا را انجام دهند.

بلافاصله بعد از رسیدن تیم جنایی، تعدادی از همسایه‌ها پشت در آپارتمان محل سکونت مرجان مشاهده شدند که نسبت به اتفاقات داخل آپارتمان نگران بودند چون صدای گریه‌های نوزاد شش‌ماهه قطع نمی‌شد. یکی از همسایه‌ها در برخورد ابتدایی با ماموران قبل از اینکه آنها وارد آپارتمان شوند، به آنها گفت: «خانم همسایه مدت زیادی نیست که ساکن این آپارتمان شده است. او به همراه همسر و فرزند شیرخوار خود در این خانه زندگی می‌کند.

سابقه نداشته که او این‌ همه ساعت به گریه کردن فرزندش بی‌تفاوت باشد اما حالا از صبح صدای گریه بچه قطع نمی‌شود. وقتی ما پشت در آپارتمان او رفتیم تا اگر مشکلی برای فرزندش پیش آمده کمکش کنیم، در را باز نکرد، بنابراین مطمئن شدیم که اتفاق ناگواری برای او یا بچه‌اش رخ داده است. معمولا این ساعت از روز همسر او هم سر کار است. یکی از همسایه‌ها شماره تماس همسرش را داشت و به او زنگ زد اما تلفن را جواب نداد. ما می‌خواستیم موضوع را به پلیس اطلاع دهیم که یکدفعه دیدیم ماشین پلیس وارد کوچه شد.»

ورود ماشین ویژه قتل از دادسرای جنایی تهران شکی برای همسایه‌ها باقی نگذاشت که جنایتی هولناک در خانه رخ داده است اما چند دقیقه‌ای طول کشید تا همسر مرجان که خودش با ماموران پلیس تماس گرفته بود، در را به روی ماموران باز کرد. تیم جنایی بعد از ورود به خانه زن جوان با صحنه هولناکی مواجه شد؛ جسد بدون سر مرجان در اتاق‌خواب افتاده بود و همسر او بی‌اعتنا به گریه‌های نوزاد شیرخوار، گوشه خانه چمباتمه زده بود.

مرد جوان بلافاصله بعد از مواجه شدن با ماموران جنایی به قتل همسرش اعتراف کرد. او در اولین بازجویی‌ها ضمن ادعای عدم تعادل روانی و مصرف داروهای اعصاب و روان در خصوص علت و انگیزه قتل هولناک همسرش گفت: «شب حادثه من و همسرم با هم بحثمان شد. خانواده من در شهر مشهد زندگی می‌کنند و من از مرجان می‌خواستم با هم به سفر مشهد برویم تا خانواده‌ام را ببینم. اما همسرم موافقت نمی‌کرد و می‌گفت با وجود نوزاد شیرخوار سفر برایش سخت است. وقتی درگیری بین ما بالا گرفت، اصلا نمی‌دانم چه شد که تعادل روانی خود را از دست دادم و سر او را بریدم.»

جسد با دستور بازپرس جنایی به پزشکی قانونی منتقل شد و در حالی‌که متهم ادعا می‌کرد بیماری روانی دارد، دستور بررسی سلامت روان او در پزشکی قانونی صادر شد.به این ترتیب کمیسیون هفت نفره پزشکی قانونی تشکیل شده و بعد از انجام معاینات و آزمایش‌های لازم، سلامت روان متهم تايید شد.

به این ترتیب روز گذشته متهم بار دیگر در شعبه یازدهم دادسرای جنایی تهران حاضر شد و تحت بازجویی بازپرس موسی رضازاده قرار گرفت. متهم این‌بار در سناریویی جدید ادعاهای تازه‌ای در خصوص انگیزه خود از قتل همسرش بیان کرد. در ادامه گزارش گفت‌وگوی خبرنگار ما با متهم پرونده را بخوانید.

گفت‌وگو با متهم

با مرجان اختلاف داشتی؟
نه اصلا. ما با هم هیچ اختلافی نداشتیم.

پس چرا او را به قتل رساندی؟
چون فکر کردم او مار است! من مشکل روانی دارم. یکدفعه از خواب پریدم. گمان کردم همسرم یک مار بزرگ است. برای همین با سنگ به سرش ضربه زده و بعد سرش را بریدم. وقتی به خودم آمدم دیدم که مرجان را با یک مار بزرگ اشتباه گرفته و او را کشته بودم.

به نظر می‌رسد با این لباس عجیب و غریب امروز و ادعای تازه می‌خواهی روی ادعای قبلی که گفته بودی مشکل روانی داری اصرار کنی اما پزشکی قانونی سلامت روان تو را تايید کرده!
نه من دروغ نمی‌گویم.

چرا قبلا گفتی به‌خاطر موضوع سفر رفتن با همسرت دعوا کردی؟
یادم نیست!

فرزندت الان کجاست؟
ما در تهران کسی را نداشتیم که از او نگهداری کند، برای همین به بهزیستی منتقل شده است.

بنابراین گزارش رسیدگی به این پرونده در جریان روال قضایی ادامه دارد.

کدخبر: ۵۵۰۶۳۵
تاریخ خبر:
ارسال نظر
 
  • _user_1546414614

    حتماً مارم خر فرض کرده