کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۴۶۷۵۵۸
تاریخ خبر:

گفتگو با بهاره افشاری به بهانه اکران فیلم روز ششم

روزنامه هفت صبح | بهاره افشاری، بازیگری که در دهه هشتاد با بازی در نقش شیطان در سریال «او یک فرشته بود» به کارگردانی علیرضا افخمی به اوج شهرت رسید، این روزها با نقش‌آفرینی در فیلم «روز ششم» به کارگردانی حجت قاسم‌زاده اصل روی پرده سینماهاست. به بهانه اکران این فیلم، با افشاری درباره مسیر بازیگری‌اش بعد از رسیدن به شهرت و انتخاب‌های درست و اشتباهی که انجام داده گپ زده‌ایم.

اگر به مسیر بازیگری شما نگاه کنیم به این نتیجه می‌رسیم که در تلویزیون و حتی شبکه خانگی (سریال ممنوعه) اتفاق‌های بهتری برایتان افتاده است تا سینما. فکر می‌کنید چرا این اتفاق افتاد؟ پیشنهادهای سینمایی خوب نبودند یا دلیل دیگری داشت؟
من هیچ‌وقت در زندگی‌ام اهل آنالیز کردن نبودم. شاید هم اشتباهم این بوده. شاید آدم باید یک وقت‌هایی فاصله بگیرد و از بیرون خودش را آنالیز کند. یا آدمی کنارت باشد که این کار را برایت بکند. تو آنطرف دنیا وقتی می‌شوی سلنا گومز یا مثلا بریتنی اسپیرز که هردو در سن کم به شهرت رسیدند یک مدیر برنامه می‌گذارند کنارت که این آدم برای تو تصمیم می‌گیرد. خیلی مهم است وقتی در سن کم یک اتفاقی برایت می‌افتد یکی از بیرون به تو راهکار دهد.

چرا این اتفاق را رقم نزدید؟
اصلا معمول نبود. من یادم است یکبار یک بازیگر خانم آمد مدیربرنامه زن گرفت سه سال خانه‌نشینش کردند. اصلا داشتن یک مدیر برنامه چیز معمولی نبود. هنوز هم نیست. ولی من شروع خیلی خوبی داشتم. اول با کیانوش عیاری کار کردم بعدش علیرضا افخمی. در سریال «او یک فرشته بود» خیلی بازی‌ام دیده شد. اما در کل همه جای دنیا همینطور است. مثلا جنیفر انیستون آنقدر که در تلویزیون آدم موفقی بوده در سینما نبوده.

با اینکه حتما او هم یک سری آدم کنارش بوده که راهکارهای درست بهش بدهند. یک مقدار به اقبال اعتقاد دارم. مثلا یک سوپراستاری در سینما خیلی مطرح است اما وقتی به تلویزیون می‌آید اصلا اقبال ندارد. البته این هم هست که من خودم صادقانه سریال را بیشتر از سینما دوست دارم یعنی اگر قرار باشد یک مدیوم را انتخاب کنم، سریال برایم انتخاب مهمتری است تا سینما. به خاطر اینکه فرصت بازیگری بیشتری به یک بازیگر می‌دهد. تو وقتی سی قسمت وقت داری که یک نقش پرچالش را نشان دهی خب خیلی برایت بهتر است تا وقتی بخواهی آن را در ۹۰ دقیقه نشان دهی.

پس چرا بیشتر سراغ سینما رفتید؟
بعد از کار علیرضا افخمی فکر می‌کردم نمی‌توانم بازیگر سینمای تجاری باشم. مدل و استایلم اصلا اینطوری نیست. باید حتما نقش‌های خاص بازی کنم. تا یک سال بعد از «او یک فرشته بود» کار نکردم و با «تسویه حساب» تهمینه میلانی برگشتم به سینما. خانم میلانی آن زمان در اوج بود. بعد با سامان مقدم در «صد سال به این سال‌ها» کار کردم و بعد ایرج کریمی که آن زمان هردو در اوج قرار داشتند. بعد هم در «خیابان بیست‌وچهارم» سعید اسدی و «ازدواج در وقت اضافه» سعید سهیلی.

اما بدشانسی آوردم و همه این فیلم‌ها باهم توقیف شدند. یعنی از زمانی که در «او یک فرشته بود» بازی کردم تا زمانی که اولین فیلمم آمد بیرون چهار سال طول کشید. من چهار سال اصلا دیده نشدم و در عین حال من نمی‌خواستم به تلویزیون برگردم. چون آنقدر تاثیرگذاری «او یک فرشته بود» زیاد بود فکر می‌کردم چی بازی کنم که بیاید آن را تحت‌الشعاع قرار دهد. وقتی سریال کیانوش عیاری پخش شد خیلی‌ها اصلا متوجه نشدند این همان بازیگر «او یک فرشته بود» است.

نقش همسر دکتر قریب را در میانسالی داشتید.
بله. من در سن هجده سالگی در دو دهه نقش بازی کردم. هیچکس حتی متوجه نشد این همان بازیگر است. نفهمیدم این شانس من بوده یا بداقبالی‌ام که یک نقشی آنقدر تاثیرگذار باشد که تو دیگر نتوانی آن را با چیز دیگری جایگزین کنی.

در همین انتخاب‌هایی که داشتید (حتی اگر اکران هم می‌شدند) همیشه نقش مکمل بودید و کنار یک سوپراستار ایستادید. مثلا در «ازدواج در وقت اضافه» کاراکتر اصلی زن ماهایا پطروسیان است یا در «خیابان بیست‌وچهارم» نیکی کریمی نامش قبل شما قرار می‌گیرد.
من اینطوری حساب کرده بودم که یک نقش اصلی در «تسویه حساب» دارم و یک نقش پرچالش کنار فاطمه معتمدآریا در «صد سال به این سال‌ها» که واقعا خوب بودند. اینها را از میان هزاران فیلمی انتخاب کردم که همه تجاری بودند. انتخابم بین آنها و سینمای مستقل اجتماعی که حرفی برای گفتن دارد این بود که این فیلم‌ها را انتخاب کنم. فکر می‌کردم اگر اینها پشت هم اکران شود اتفاق درستی می‌افتد.

مثلا آن زمان سعید سهیلی «مردی از جنس باران» و «مردی از جنس بلور» را ساخته بود و برای همین فکر می‌کردم با «ازدواج در وقت اضافه» یک نقش فانتزی کمدی را تجربه می‌کنم و می‌توانم چندگانگی بازی‌ام را به نمایش بگذارم. خب این اتفاق نیفتاد و اولین فیلمم سال ۱۳۹۰ اکران شد. من بعد از چهار سال حضور نداشتن، تصمیم گرفتم با یک نقش خاص دوباره برگردم به تلویزیون که این سال‌های نبودنم جبران شود و آن موقع «فاصله‌ها» را بازی کردم. نقش متفاوتی بود که خیلی دیده شد. همزمان پنج تا فیلم از من اکران شد اما آنقدر آن سال‌ها سینما در سیطره کارهای کمدی بود که طبق انتظارم دیده نشد.

فاصله‌ها انگار شما را در یک قالبی تثبیت کرد؛ قالب دختری اغواگر که می‌تواند اغفال کند. نمی‌ترسیدید در این نقش کلیشه شوید؟
بیتای «فاصله‌ها» ربطی به «او یک فرشته بود» نداشت. در فیلمنامه اینطور بود که دختری تلاش می‌کند پدری را که به ناحق زندان رفته را بیاورد بیرون. حالا این دختر جنوب شهری، کارگر ساده رستوران است که هیچ امکاناتی ندارد اما چهره‌ای جذاب دارد و می‌تواند از همین استفاده کند.

در فیلمنامه اینطور بود که این دختر از جذابیتش استفاده می‌کند و مردها را تا لب چشمه می‌برد و تشنه برمی‌گرداند و اینها را تیغ می‌زند. اولین سکانس را که گرفتیم فهمیدیم اجازه نداریم نشان دهیم قهرمان ما حتی برای پدرش آدم مثبتی باشد و حتما باید به یک اتفاق خیلی بدی دچار شود. چون به هرحال دختری که دارد تیغ می‌زند مسیر درست را نمی‌رود. این شد که قصه آنطور که در فیلمنامه بود پیش نرفت. یک جایی مخاطب گیج شد. آن زمان دوره درخشش تلویزیون بود و واقعا مخاطبان سریال‌های تلویزیون را می‌دیدند. ۹۰ درصد مردم ایران تلویزیون می‌دیدند. برای همین حساسیت‌ها بیشتر بود.

درکل فکر می‌کنید از شهرتی که به دست آوردید توانسته‌اید استفاده کنید؟
نه. بهره خوبی نبردم. من پنج سال طلایی توی کارم داشتم، همان پنج سال اول. از یک جایی به بعد به این فکر کردم که چه خوب یا بد، در زندگی حرفه‌ای‌ام با یک شانس ناگهانی روبه‌رو شده‌ام که نتوانسته‌ام از آن استفاده بهینه کنم حالا بیایم از اول شروع کنم. در نتیجه از سال ۹۶ به بعد شروع کردم قدرت بازیگری‌ام را محک بزنم. با آدم‌هایی کار کردم تا بگویم جدای از تصویری که از من در ذهن دارید، فکر کنید با یک بازیگر جدید روبه‌رو شده‌اید.

برای همین رفتید سراغ تئاتر؟
بله. اولین کار تئاترم سال ۹۶ بود. خیلی سال بود از تئاتر فاصله گرفته بودم. بعد از این مدت موقعی که فیلمنامه «ممنوعه» را به من دادند گفتند هر نقشی را که دوست داری بازی کن.

چرا تئاتر را بیشتر ادامه ندادید؟
نمایش «زیبایی گاهی زن است» را بازی کردم بعد رفتم سراغ ساخت مستند «سریک» و همزمان سریال «ممنوعه» را کار کردم و دیگر وقتی نداشتم. بعد هم که کرونا شروع شد. قشنگ یادم است وقتی «زیبایی گاهی زن است» را توقیف کردند بعدش کرونا شروع شد. در پیک کرونا سه تا فیلم بازی کردم و به خاطر آنها چند تا سریال خوب را از دست دادم. دیگر تئاتر هم که دیگر به خاطر کرونا نمی‌گذاشتند کار کنیم. بعد هم که تئاتر «احتمالات» بهم پیشنهاد شد که خیلی وسوسه‌برانگیز بود. من نزدیک به دو سال آن را تمرین کردم. یک سال آخر آنقدر نقش برایم مهم بود که دیگر هیچ کاری قبول نکردم. «احتمالات» شد اولویتم و همه کارها را گذاشتم کنار.

انگار در دوره‌های مختلف استراتژی‌هایتان جواب نداده. شاید اگر می‌رفتید سراغ سریال به جای فیلم‌، اتفاق بهتری می‌افتاد.
چیزی درونم هست که می‌گوید تو هروقت بخواهی برگردی به سریال، موفقی. این ته ذهنم است و واقعا هم اتفاق می‌افتد. مثلا سریال‌هایی بهم پیشنهاد شده که در دوره‌ای می‌خواستم بروم اما به خاطر تداخل زمانی با یک فیلم نشده بروم اما بعد که خروجی‌اش را می‌بینم می‌گویم چه خوب شد نرفتم. من خیلی دیر فهمیدم که نباید زندگی را جدی گرفت. مثلا فکر می‌کردم فلان کار را نباید انجام دهم. ولی در یک جایی به خاطر علاقه‌مندی‌ام به مافیا تصمیم گرفتم در «شب‌های مافیا» شرکت کنم. که اتفاقا «شب‌های مافیا» برای من خیلی بیشتر از کارهایی که رویش حساب باز کرده بودم دیده شد.

در مسیر بازیگری یک‌جاهایی سراغ مستندسازی هم رفته‌اید. این علاقه همیشه وجود داشته؟
در همان سال‌هایی که بازیگری را شروع کردم، تصمیم بر این بود که از یک سنی به بعد شروع کنم به ساختن. ایده‌آلم مستندسازی بود. حالا شاید یک روزی یک فیلم سینمایی بلند هم از من ببینید اما حتما یک قسمتی از آن فیلم هم در مستند خواهد گذشت. از بیست سالگی‌ام که تئاتر خواندم گرایشم کارگردانی بود و برایم اهمیت داشت.

بعد از «ممنوعه» پیشنهادها به چه صورت بود؟ پایان «ممنوعه» با زمانی مصادف شده بود که بازار سریال‌های پلتفرم‌ها داشت رونق می‌گرفت. پیشنهادی برای این سریال‌ها داشتید؟
یک ماه بعد از پایان سریال «ممنوعه»، با کارگردان این سریال، «آینده» را کار کردیم. می‌گفت می‌خواهد سه‌گانه‌ای عاشقانه کار کند. یکی را در «ممنوعه» کار کرده، دومی «آینده» است و گفت سومی را هم می‌خواهد یک عاشقانه فانتزی بسازد که «موافقت اصولی» بود. من می‌دانستم این سه تا کار را قرار است باهم انجام دهیم. در همین بین یکی از سریال‌های پرمخاطب شبکه خانگی بهم پیشنهاد شد که خیلی دوست داشتم قبول کنم و دوسه بار هم آمدم و رفتم اما در نهایت سینما را انتخاب کردم که کاملا انتخابم اشتباه بود.

چرا اشتباه بود؟
فیلم آن‌طور که توقع داشتم پیش نرفت اما سریالی که بازی نکردم خیلی موفق شد و نقشی که قرار بود بازی کنم نقش پرچالش‌تری بود. اگر برمی‌گشتم حتما قبول می‌کردم. حتی آن زمان سریالی در تلویزیون بهم پیشنهاد شد که می‌خواستم بعد از هفت سال برگردم به این عرصه. اگرآن را بازی می‌کردم اتفاق خیلی مهمی در کارنامه‌ام رقم می‌خورد.

حدفاصل «او یک فرشته‌ بود» و «فاصله‌ها» چهار تا فیلم بازی کردید که توقیف شد انگار بعد هم این مسئله به نوع دیگری تکرار شد. اینکه فیلم‌ها به خاطر کرونا اکران نشد و به جشنواره هم راه پیدا نکرد.
احساس می‌کنم بدشانسی آوردم.

وقتی نقشی پیشنهاد می‌شود چقدر روی آن کار می‌کنید؟ خود نقشی که روی کاغذ است می‌گوید با من چقدر کار کن یا سبکتان در کل این است که با نقش‌ها کلنجار می‌روید؟
فیلمنامه بهم می‌گوید چقدر باید زحمت بکشم. مثلا وقتی «روز ششم» را خواندم به حجت قاسم‌زاده گفتم من را چقدر می‌شناسی؟ گفت هیچی. اندازه اینکه چند سال پیش یک تله‌فیلم بهم پیشنهاد داد و من قبول نکردم. گفتم دختر فیلم روز ششم به لحاظ دیالوگ گویی و جنس ادبیاتی که با مردها صحبت می‌کند و … آنقدر شبیه من است که فکر می‌کردم من را خیلی خوب می‌شناسد. می‌دانستم قرار نیست کاری انجام دهم برای روز ششم چون احتیاجی به زحمت کشیدن نبود. چون دختر عین خودم بود. اما مثلا در تئاتر خیلی تلاش می‌کنم یا برای نقش دختر افغان فکر می‌کردم باید روی بدن و لحنم خیلی کار کنم. فیلمنامه مشخص می‌کند که باید خودت را در چالش بیندازی یا فقط بازی کنی.

ممنوعه چطور؟ آنهم جزو نقش‌های چالش‌برانگیز نبود؟
نه آنهم کار سختی نبود. اما وقتی سیناپس را خواندم از تمام نقش‌های آن سریال به نظرم جذابتر بود. به این دلیل انتخاب کردم اما نقش پیچیده‌ای برایم نبود.

نسبت به آینده خوش‌بینید؟ فکر می‌کنی اتفاق‌های خوبی برایتان رقم می‌خورد؟
راستش از آنجایی که حساب‌وکتاب‌هایم زیاد جور درنیامده نمی‌توانم مطمئن حرف بزنم.

اگر پیشنهاد سینمایی یا شبکه خانگی داشته باشید پیشنهادتان کدام است؟
سریال شبکه خانگی‌. چون پنج سال بعد از «ممنوعه» کار نکرده‌ام و الان به لحاظ روحی به سریال احتیاج دارم. برنامه‌ام در سینما این است که خودم فیلم بسازم.

در این شرایط که یک مقدار سرمایه‌گذاری سخت شده و کف تولید ۱۰ میلیارد است فکر می‌کنید سرمایه‌گذاری حاضر می‌شود روی یک فیلم اولی ریسک کند؟
حالا من تلاشم را می‌کنم سرمایه‌گذار پیدا شود. سه سال روی فیلمنامه کار کرده‌ام. بعد هم در کارگردانی سعی می‌کنم مشورت کنم. من بعد از «سریک» خیلی پیشنهاد ساخت فیلم داشتم. مدام سرمایه‌گذارها می‌آمدند و می‌گفتند بساز. برای اینکه من با «سریک» رکورد هنر و تجربه را زدم. البته توفیق هم داشتم که سردار آزمون در اوج شهرت بود آن زمان. ولی این کار را نکردم چون به خودم آنقدر مطمئن نبودم که بتوانم با سرمایه آدم‌ها بازی کنم. خیلی روی این فیلمنامه کار کرده‌ام و حتما هم وقتی بخواهم بسازم با ده تا آدم دیگر مشورت می‌کنم.

فکر می‌کنید قدرت هدایت یک گروه را به عنوان کارگردان دارید.
بله. وقتی من بازیگرم نمی‌توانم مدیریت داشته باشم چون حس می‌کنم دارم روی کار عوامل دخالت می‌کنم. مثلا روی گریمم نظر نمی‌دهم یا بازیگری نیستم که از لباسم گلایه کنم چون به نظرم هرکسی آمده و دارد کار می‌کند حتما انتخاب درستی است و من نباید دخالت کنم اما به عنوان کارگردان این حق را به خودم می‌دهم که دخالت کنم.

کدخبر: ۴۶۷۵۵۸
تاریخ خبر:
ارسال نظر