گفتگوی خواندنی هفتصبح با لاله اسکندری
روزنامه هفت صبح، احمد رنجبر | در فیلم «تیغ و ترمه» محور اصلی قصه یک زن است. لیلی روزگاری فرزند را رها کرده و بعد از سالیان بازگشته. او دنبال علاقهمندیهای خود رفته و در بازگشت میخواهد گذشته را ترمیم کند. نقش لیلی را لاله اسکندری بازی میکند. او برای این نقش چند چالش اساسی پیشرو داشته است؛از جمله این که باید بازیاش منطبق با درونیات لیلی باشد.
بازی اسکندری به گونهای است که مخاطب پی به دنیای لیلی میبرد و میتواند قضاوتش کند. دیگر چالش اسکندری این است که باید نقش مادری را ایفا کند که دختری ۲۰ ساله دارد. عشق به مرد و تردیدها دیگر چالش این بازیگر است. اسکندری در «تیغ و ترمه» از این موقعیت بهره برده و یکی از بازیهای خوب سالیان اخیرش را به نمایش گذاشته است.
* نسخهای که تماشاگران در اکران آنلاین میبینند همانی است که در جشنواره به نمایش در آمد؟
نسخهای که از تیغ و ترمه در اکران آنلاین میبینید با آنچه در جشنواره فجر به نمایش در آمد، تغییراتی داشته که به نظرم خیلی بهتر از قبل شده است. کار یک دستی شده که تدوین آن خطی شده، پایان بندی مناسبتری هم دارد و سرنوشت شخصیت امیر (پژمان بازغی) هم در نسخه جدید مشخص شده است. در مجموع فکر میکنم تیغ و ترمهای که امروز میبینیم، سر و شکل بهتری پیدا کرده است.
* نقش لیلی چه جذابیتی داشت که آن را پذیرفتید؟
خب یکی اینکه آقای پوراحمد جزو کارگردانهای قدیمیو پیشکسوت ما با پیشنیه ای حرفه ای هستند. من آثارشان را دنبال میکردم و دوست دارم؛ از کودکی با مجموعههای تلویزیونی و فیلمهایی که در حوزه کودک و نوجوان داشتند تا بعدتر که آثاری برای مخاطب بزرگسال ساختند. همکاری با کیومرث پوراحمد، فرصت خوبی بود که سعی کردم از این فرصت استفاده و استقبال کنم. انگیزه دیگری که باعث شد نقش لیلی را قبول کنم، شخصیت و ویژگی خاص این نقش بود که من را ترغیب به پذیرفتن آن میکرد.
* پذیرفتن یک نقش منفی با تصویری که مخاطب از شما دارد، ریسک نبود؟
در این سالها کمتر کارگردانی جرات این را پیدا کرده که برای چنین نقشی، سراغ من بیاید. دلیلش هم شاید به این خاطر باشد که خوشبختانه یا متاسفانه، وقتی یک بازیگر در یک قالب دیده میشود و مورد توجه قرار میگیرد، پیشنهادات بعدی در همان قالب و فضای مشابه نقشهای قبلی خلاصه میشود. تقریبا حدود دو دهه از اولین نقش حرفهای و تاثیرگذاری که بازی کردم یعنی لیلا در سریال خاک سرخ میگذرد. لیلا دختر مظلومیبود که به دنبال خانواده و هویتاش، وارد قصهای میشود که در حال و هوای جنگ و دفاع مقدس میگذرد.
لیلا را در حالی کنار مجموعهای از بازیگران حرفهای بازی کردم که سن کمیداشتم و برای اولین بار در تلویزیون دیده میشدم.بعد از سریال خاک سرخ، نقشهای مشابه زیادی به من پیشنهاد میشد که سعی کردم بسیاری از آنها را نپذیرم. به دلیل اینکه فکر میکردم، تکراری است.به هرحال هر چقدر در بازیگری تجربه پیدا میکنی، نگاهت نیز تغییر میکند. اگر هم قرار باشد، نقش مشابهی را بازی کنی، سعی میکنی ویژگیهایی به آن شخصیت اضافه کنی تا با نقشهای قبلی تفاوت پیدا کند. نقشهای منفی از نظر شما و از نظر من خاکستری، همیشه جذاب بوده. رگههایی منفی که مخاطب کمتر مرا در آن قالب دیده و کشف کرده برای خود بازیگر هم جالب است.
* پیشتر بازی در نقش منفی با مختصات لیلی را در طول دوران فعالیت حرفهای تجربه کرده بودید. چرا تعداد آنها کم است؟
در اولین کارم با آقای محمدعلی سجادی و بعدتر در کاری با آقای سعید سلطانی این اتفاق افتاد. غیر از سه چهار مورد، دیگر پیش نیامد که نقش منفی به آن شکل بازی کنم، در نتیجه نقش لیلی نسبت به آن نقشهای قبلی مرا کمی قلقلک داد.
* تجربه بازی در نقش مادر را پیشتر داشتهاید اما بازی در نقش یک مادر با دختری بیست و چند ساله تجربهای جدید است. به نظر خودتان برای مخاطب باورپذیر بوده؟
این نقشی بود که تا به حال سراغم نیامده بود. وقتی قرار شد نقش مادر یک دختر بیست ساله را بازی کنم در حالی که شاید سن و سالم هم به آن نقش نمیخورد، برایم تجربه فوقالعاده جالبی بود. به هرحال خیلی از مخاطبان و حتی مردم عادی ممکن است تصوری از یک مادر و دختر با این سن و سال و سیما را نداشته باشند. سن واقعی خودم ۴۴ سال است و اگر در ۲۰ سالگی بچهدار شده بودم، اتفاق غریبی نبود که در این سن، فرزندی جوان داشته باشم. متاسفانه در بسیاری از فیلم و سریالها، شخصیت مادر را خیلی پیرتر از آنچه ممکن است در عالم واقعیت باشد، نشان میدهیم با یک گریم سنگین!اتفاقا آقای پوراحمد هم تاکید داشتند که میخواهم از همین چیزی که هستی بدون تغییرات زیاد روی چهرهات، استفاده کنیم.
* خودتان برای نقش چه کردید؟ لیلی از شما چقدر دور است؟
در زندگی واقعی شاید بیشتر شخصیت مردانهای داشته باشم با توجه به کارهای اجتماعی و …بخش زنانگیام با آن خصلتهایی که همه از یک زن انتظار دارند، در زندگی خصوصیام کمرنگتر است. ولی به هرحال به عنوان یک بازیگر باید آدمهای پیرامونت را ببینی و بشناسی و در حافظه تصویریات ثبت کنی. من از مجموعهای از نگاهها، رفتارها، واکنشهایی که از زنان میبینم وام میگیرم. در ایفای نقش لیلی سعی کردم از آدمهای اطراف و پیرامونم الهام بگیرم. واقعیت این است که زنانی از جنس لیلی بسیار هستند اما کمتر سراغشان را گرفتهایم.
* لیلیِ تیغ و ترمه چه ویژگیهایی دارد؟ اصلا لیلی چه جور زنی است؟
در این روزگار که مادیات وارد زندگی ما شده و مبنای همه چیز حتی روابط آدمها زیر سایه مادیگرایی قرار گرفته، آدمهایی مثل لیلی هم پیدا میشوند که هم خودخواه هستند و خود را نسبت به دیگران در اولویت میدانند و حتی خانواده را فدای خواستههای خود میکنند.با این حال یک مادرانگی هم از این آدم به عنوان یک انسان میبینیم. در فینال فیلم و در یک موقعیت خاص به عنوان یک مادر گذشت میکند. گذشتی که ما فقط از مادرها انتظار داریم.در مورد لیلی به عنوان زنی مغرور، خودخواه و کسی که اصطلاحا دنبال زندگی خودش رفته نکته مهمیکه نباید فراموش کنیم این است که بالاخره از این جنس آدمها در جامعه ما وجود دارند.
* چرا مادری که در تیغ و ترمه میبینیم با همه مادرهایی که در فیلمهای قبلی کیومرث پوراحمد دیدهایم، متفاوت است؟ این مادر مقابل قبلیها نیست؟
البته من به آقای پوراحمد تبریک میگویم که مادری را به تصویر میکشد که در واقعیت هم در جامعه ما حتی انگشت شمار وجود دارد.اینجا انتخاب یک زن، ترک خانواده و فرزند است و نشان میدهد که همین انتخاب که شاید از نگاه و زاویه دید لیلی، انتخاب درستی بوده، چه تاثیری بر روح و روان ترمه گذاشته است.ترمهای که از کودکی رها شده و بدون پدر و مادر، نزد عمویش بزرگ شده. پرداختن به این سوژه کمیدل و جرات میخواهد که شاید خیلیها ندارند و یا دلشان نمیخواهد که به آن بپردازند. به هرحال در جامعه و فرهنگ و ادبیات ایران، مادر یک حرمت و قداستی دارد که حتی در سختترین شرایط هم اجازه چنین کارهایی یا انتظار آن را ندارند. اما باید بپذیریم در زمانه که شکل جامعه نسبت به گذشته عوض شده و همه چیز مدرن و صنعتی شده، از این جنس مادران هم پیدا میشوند.
* لیلی در دنیای امروز چقدر ما به ازای بیرونی دارد؟ مادرانی با شکل و شمایل لیلی هم پیدا میشوند؟
به عنوان یک تماشاگر، بهنظرم کارگردانی که از کلیشههای رایج عبور کرده و اتفاقاتی از این نوع را که در لابهلای اخبار حوادث هم دیده و شنیده این را به تصویر میکشد، کار بزرگ و تاثیرگذاری کرده. ضمن اینکه نقش مادر در این فیلم هم تاثیرگذار است. شخصیت لیلی آنقدرها هم تاریک نیست بلکه صرفا کوتاهی یک مادر بوده. این کوتاهی متاثر از زاویه نگاهی است که او به دنیا دارد و فکر میکند که دخترش خوشبخت است.زنی که فرزندی را به دنیا میآورد لزوما همه خصلتهای مادرانهای که ما در فرهنگ، دین و عرف جامعه انتظارش را داریم، ممکن است نداشته باشد.
بارداری و تولد یک فرزند شاید به این معنا نباشد که همه عواطف انسانی و احساسات مادرانه را داشته باشی یا بتوانی مادر خوبی برای فرزندت باشی. برای لیلی خودش و نقش مادیات از همه چیز پررنگتر است. این مسئله را در خیلی از خانوادهها میبینیم.شاید به این دلیل که زنها و موقعیتهایشان خصوصا نسل جدید، خیلی تغییر کرده و دیگر نمیتوانیم از همه انتظار داشته باشیم که مثل مادران ما فکر و زندگی کنند. اینها دارند راه خودشان را میروند و به زندگیشان ادامه میدهند.تاکید میکنم که آنچه در فیلم میبینیم صرفا تخیل نویسنده یا یک اثر فانتزی نیست بلکه واقعیتی است که در جامعه وجود عینی دارد.
* هر کارگردان بنا به دغدغهای سراغ یک قصه میرود. آقای پوراحمد درباره انگیزه ساخت «تیغ و ترمه» به شما چه گفت؟ اشاره نکرد که چه گروه و قشری از جامعه را میخواهد هدف قرار دهد؟
طبعا تهیه کننده و کارگردان از قبل، مخاطب را انتخاب نکردند که مثلا گروه سنی خاصی از جامعه باشند. واقعیت این است که قضاوت درباره آثار اخیر آقای پوراحمد بر اساس پیشینهای است که از کارهای پرفروش و خانوادگی مثل شب یلدا و خواهران غریب در ذهن مانده. این فیلمها مخاطب عام داشتند، اما قصه تیغ و ترمه مخاطب خاص جامعه را در برمیگیرد.
فکر میکنم هدف آقای پوراحمد و قائم مقامی(تهیه کننده) در تیغ و ترمه، فروش بالای گیشه نبوده بلکه هدفشان طرح مسائل اجتماع و روابط غیر متعارف و به نظرم ناسالمیاست که گاهی در جامعه میبینیم.البته در پایان بندی فیلم هم به این نتیجه نمیرسیم که رابطه میان لیلی و جهان خارج از عرف بوده یا نه؟ این جور رابطهها را با اینکه تایید نمیکنم اما قابل کتمان هم نیست و بالاخره بُرشی از جامعه امروز ماست.هر کسی در زندگی شخصی، یک مشکلی دارد. این هنرِ آقای پوراحمد است که زندگی آدمهای مشکل دار را به تصویر میکشد که ممکن است عمومیت هم نداشته باشد ولی بالاخره از این دست آدمها نیز درجامعه وجود دارند.
*تیغ و ترمه چه اثری روی مخاطب میگذارد؟ به هدفی که مدنظر سازندگان است، رسیده ؟
به نظرم تاثیری که فیلم میتواند بر مخاطب بگذارد، مهمتر است. روایت آدمها و شخصیتهایی با این ویژگیها، میتواند یک تلنگر و نوعی هشدار به مخاطب باشد و از اتفاقات تلخ جلوگیری کند.بخشی از رسالت یک هنرمند واقعی همین است که با ساخت یک اثر هنری بتواند از یک حادثه تلخ در جامعه پیشگیری کند.متاسفانه ما بیشتر به سمت سینمای تجاری و گیشه پسند رفتهایم و درگیر بازگشت سرمایه شدهایم. دیگر کمتر سراغ این نوع قصهها و آدمها در سینما میآیند. این روزها سرمایهگذاران ترجیح میدهند که سرمایهشان هرچه زودتر برگردد.البته باید از این فیلمها هم در سینما حمایت شود و به سمت حذف شدن این تولیدات نرویم.
*** روایت اسکندری از فعالیتهای اخیر خود
* کمکار نشدهام
اگر میانگین کارهایم را در این دو دهه حساب کنیم، تقریبا سالی دوسهکار میشود که میزان کمی نیست. واقعیت این است که وقتی وارد دنیای بازیگری شدم دغدغه سنمای تجاری را نداشتم. با اینکه در اوایل بازیگری، پیشنهادات خوبی هم در سینمای تجاری داشتم، اما وارد آن فضا نشدم. در تلویزیون اما داستان کمی متفاوتتر بود. فیلمها و سریالهایی که بازی کردم، مخاطب خودش را پیدا کرد و من بهعنوان یک چهره تلویزیونی شناخته شدم. در سینما کمی هم بدشانس بودم. فیلمهایی که نقش اصلی را بازی میکردم، در اکران و حضور در جشنوارهها، اتفاق خوبی برایشان نیفتاد.
* روزگار عجیب تلویزیون
در یک دهه اخیر ورق برگشته و شاخصترین بازیگران سینما از تلویزیون آمدند. خاستگاه تعداد زیادی از بازیگران جدی و طنز سینما، تلویزیون بوده است. اما متاسفانه تلویزیون در این چندسال خودش را در موقعیتی قرارداد که همه به تلویزیون نگاهی از بالا به پایین دارند و علاقهای ندارند که بگویند از تلویزیون آمدهاند. شاید من هنوز با تلویزیون زاویه پیدا نکردم و به قول قدیمیها سربهراه هستم. تقریبا در شرایط کاری سخت و دشوار با تلویزیون همراهی کردهام. اما بههرحال گاهی نقدهایم را خصوصا وقتی مدیران در پشت صحنه پروژهها حضور پیدا میکنند، بازگو میکنم. مثلا برخی کارگردانها در پروژههای الف بیشتر سراغ چهرههای سینمایی میروند و جالب است که آنها هم ناز میکنند و اگر هم جذب پروژه شوند، این طرفیها هم خیلی خوشحال میشوند. این نقد را بارها به زبان آوردهام.
* به امید روزهای خوب
برخی فیلم و سریالها به شکلی است که چیزی به داشتهها و تجربههای بازیگری اضافه نمیکند. در دهه اخیر هم نسبت به گذشته تولیدات شاخص تلویزیون بهجز چند پروژه مثل سریال پایتخت، افت محسوسی داشته است. زمانی تلویزیون مخاطبان بسیاری داشت که بهدلیل رویه و سیاستهای بعضا اشتباه باعث شده که حجم زیاد مخاطب تلویزیونی ریزش داشته باشد. البته اخیرا کارهای جدید و ویژهای در تلویزیون در دست تولید است، مثل سریال جشن سربرون است. امیدوارم دوباره به روزهای خوب تلویزیون برگردیم.
* نقش حذفشده هزارپا
در هزارپا دو نقش داشتم که صحنههای مربوط یک نقش آن فیلمبرداری نشد. شخصیت خبرنگار که گریم بامزهای هم داشت. تقریبا ششهفت سکانس بود که بهدلیل طولانیشدن زمان فیلمبرداری، از کار حذف شد. اگر آن قسمتها هم گرفته میشد، ترکیب جالب و قابل قبولی از کار درمیآمد. شخصا کار طنز را دوست دارم ولی این فرصت به من داده نشد. دوستان گاهی میگویند تو در کارهای طنز میتوانی موفق باشی، اما ظاهرا جرات نمیکنند سراغت بیایند.
* مستند پاسارگاد چه شکلی است؟
یک پروژه مستند را قرار است همراه با برادرم سیامک اسکندری درباره پاسارگاد آغاز کنیم. مستند پاسارگاد دو بخش دارد. یکی روایتی است از زمانی که برادرم مدیر پروژه پاسارگاد بود و شامل تجربههایش از زندگی در آن منطقه و از زبان خودش میشود. بخش دیگر مستند هم مربوط به روایتی پژوهشی و تاریخی است از پاسارگاد. امیدوارم هرچه زودتر شرایط برای آغاز پروژه مهیا شود و کار را کلید بزنیم.