کندوکاو در نیمهخالی لیوان: چرا ۴۵دقیقه خوار بودیم؟
روزنامه هفت صبح، کمال بردبار| ساعت 5 و10 دقیقه بعدازظهر همه چیز بر وفق مراد ایرانيها بود. تیم نوجوانان ایران با گل دقیقه 75 درآستانه صعود به مرحله یک چهارم نهایی جام جهانی بود و تیم ملی هم در تاشکند دو گل به ازبکستان زده بود و گزارشگر بازی از اختلاف سطح فوتبال ایران و ازبکستان حرف میزد. چند ساعت قبلتر هم یک سایت ورزشی پرطرفدار تمام نتایج احتمالی این دوبازی حساس را به نظرسنجی گذاشته بود و حدود 80 درصد رای داده بودند به صعود تیم ملی نوجوانان و پیروزی تیم ملی.
ولی خب داستان این گونه پیش نرفت. یک ساعت بعد هردو تیم ناکام شده بودند. نوجوانها دقیقه 94 گل مساوی را خوردند. درست مثل بازی با انگلیس که در آخرین دقیقه تساوی را با شکست عوض کرده بودند. در واقع نوجوانهای ایرانی در تمام چهار بازی خود با جان و دل بازی کردند. برزیل و نیوکالدونیا را بردند و به انگلیس با گل دقیقه 93 باختند و در برابر مراکش هم در ضربات پنالتی شکست خوردند.
نوجوانهای ایرانی دوست داشتنی بودند و با قلبشان فوتبال بازی کردند. اما در تاشکند ماجرا فرق میکرد. لژیونرهای اروپایی تیم ملی در نیمه اول کار را درآوردند. پاس عرضی هوشمندانه سردار آزمون که رامین رضاییان را بدون مراقب داخل شش قدم ازبکستان کشاند و شوت این یکی که در 32 سالگی در بهترین فرم بدنی دوران بازی خودش است (و در بدترین دوره آرایش موهایش) به کمک اشتباه دروازهبان حریف بازی را یک بر صفر کرد و گل بعدیمان هم حاصل قدرت بدنی سامان قدوس و ظرافت مهدی طارمی بود.
اما در نیمه دوم همه چیز عوض شد. ایران تیم دست و پا بستهای بود و ازبکستان سوار بر بازی. میتوان این افت و ناتوانی ناگهانی را به خاطر خروج سامان قدوس بدانیم و جایگزینی عجیب او با علی کریمی. در فقدان احمد نوراللهی، قلعه نویی میتوانست از احسان حاجصفی در این پست استفاده کند که تواناییهایش را قبلا نشان داده است.
به هرحال علی کریمی با شیوه کند فوتبالش موجب شد تا در میانه میدان شومودوروف هرکار دلش بخواهد انجام دهد. در این میان سردارآزمون هم که کیلوهای اضافه کمر و شکمش به شکل نابهنجاری مشخص بود از نفس افتاده بود و مهدی طارمی هم تنهای تنها بود. ترابی هم به عنوان جایگزین جهانبخش مصدوم، از توان بدنی لازم به دور بود. از همه بدتر کنعانیزادگان که یکی دوبار توسط شومودوروف به شکلی ناجور دریبل خورده بود.
بازی در نهایت باتساوی 2-2 تمام شد و خب اگر فقط به نتیجه نگاه کنیم خیلی هم بد نیست. به هرحال ازبکستان بعد از 5مدعی اصلی یعنی ژاپن و ایران و استرالیا و کره جنوبی و عربستان، بهترین تیم آسیاست. حتی بهتر از عراق و چین و اردن و قطر. بازی هم در زمین ازبکستان بوده. اما در نیمه خالی لیوان ما برد دو بر صفر را با تساوی تمام کردیم. 45 دقیقه توانایی عبور توپ از خط نیمه را نداشتیم.
45 دقیقه سردرگم و پراشتباه بودیم و نیمکتمان توانایی ترمیم مصدومها وغایبین را نداشته است. در نیمه مربیان،گروه کوچینگ ایرانی مغلوب استراتژی کاتانچ شد و ازآفریدن یک نیمچه فرصت هم در نیمه دوم عاجز مانده بود. از همه بدتر این که حریفان اصلی تیم ملی مثل ژاپن و کره دو نتیجه عالی در زمین سوریه وچین به دست آوردند و 5 بر صفر و سه بر صفر میزبانان خود را در هم کوبیدند و عربستان هم در امان، از خجالت اردن درآمد.
پس باید گفت تیم ایران به زمین سفت رسیده است. این که ایران برای بیرون آمدن از فشار سنگین وپرس حریف راه چارهای ندارد دورنمای بلایی است که کره جنوبی و ژاپن هم مطمئنا در رودررويی با ایران بر سر ما خواهند آورد. مشخص شد که در سیستم 4-4-2 قلعه نویی، به حضور نوراللهی محتاجیم تا آلترناتیو قدوس باشد. مشخص شد به لحاظ بدنی ضعیف هستیم.
مشخص شد کنعانیزادگان در مقابل حریفان تکنیکی و سریع ضعیف است و شاید قلعهنویی باید استفاده از حزباوی جوان را بیشتر مد نظر قرار دهد. مشخص شد که ترابی در فرم ایدهآل نیست و به جهانبخش به رغم همه فرازونشیبهایش احتیاج داریم. مشخص شد تیم ملی در بازیهای حساس نیاز به کار جدی تر وتمرینات سنگین تر دارد و فضای بگو وبخند تیم پرشمار کوچینگ در هنگام تمرینات باید برچیده شود. اینها درس هایی بود که از این بازی سخت گرفتیم.