جاسوسی نه، کشف رمز انسان
روزنامه هفت صبح، یاسر نوروزی | حامد وفایی، استاد زبان و ادبیات چینی؛ درباره ترجمه رمان « کشف رمز » نوشته مای جیا، حضور این نویسنده در تهران و لزوم آشنایی ایرانیها با همسایگان شرقی خود میگوید.
کتاب کشف رمز مای جیا
« کشف رمز » یکی از رمانهای پرمخاطب در ادبیات معاصر چین است؛ رمانی که شرح زندگیهای تودرتوی آدمها در خاندان سلطنتی چین را روایت میکند و بعد میرسد به سیستم امنیتی چین کمونیست.
مای جیا، نویسنده این کتاب، همزمان با نمایشگاه کتاب تهران به ایران سفر کرد و در غرفه انتشارات «ققنوس» با علاقهمندان دیدار داشت. خودش تمایلی نداشت رمانش به عنوان یک رمان جاسوسی شناخته شود؛ هرچند سریالی هم که در چین بر اساس اثرش ساخته شد بیشتر رنگ و بوی جاسوسی داشت. با این حال کتاب را نمیتوان یک رمان جاسوسی داشت. مترجم هم در گفتوگو با «هفت صبح» چنین اعتقادی داشت.
حامد وفایی، مترجم « کشف رمز »، نزدیک به ۱۰ سال در چین زندگی کرده و فارغالتحصیل رشته زبان و ادبیات چینی در مقطع دکترا از دانشگاه پکن است. او چند سالی است که به ایران برگشته و حالا هم به عنوان عضو هیأت علمی دانشگاه تهران در گروه زبان و ادبیات چینی تدریس میکند. وفایی در این گفتوگو فقط درباره « کشف رمز » صحبت نکرده؛ درباره لزوم گفتوگوی شرق با شرق و چینشناسی گفته. همینطور ترجمههای اندک از آثار چینی در ایران. ضمن اینکه به زعم او بسیاری از همین ترجمهها هم باواسطه از زبانی دیگر انجام گرفتهاند. این معضل در حالی است که چینیها بسیار بیشتر از ما ایران را میشناسند.
* « کشف رمز » از معدود رمانهایی است که مستقیما از زبان چینی به فارسی ترجمه شده. بحث را از آشنایی شما با زبان و ادبیات چینی شروع کنیم.
من حدود ۱۰ سال در چین زندگی کردم و فارغالتحصیل رشته زبان و ادبیات چینی دوره دکترا از دانشگاه پکن هستم. قبل از آن فوق لیسانسم را هم از دانشگاه چینگ خوآ گرفتم. در دوره کارشناسی ارشد، من روی نسخههای فارسی و چینی « دائو ده جینگ » اثر لائوزه کار میکردم. پژوهشی را انجام دادم که به عنوان پژوهش برتر آن دانشگاه انتخاب شد و خیلی از آن در چین استقبال شد. در آن پژوهش من راجع به یک سری از مشابهتهای عرفان ایرانی اسلامی کار میکردم و مطالب مشابهی که در نوشتههای لائوزه وجود داشت. نقدی هم داشتم درباره ترجمههای « دائو ده جینگ » در ایران. دوره دکتری هم بیشتر متمرکز بودم روی نسخههای چینی مثنوی مولانا در چین و انتشار و نفوذی که مثنوی در چین داشته.
* خودتان نخواستید هیچوقت اثر لائوزه را در ایران ترجمه کنید؟ چون چندین ترجمه در ایران دارد که اصلا نمیدانیم سراغ کدامشان باید برویم.
آن زمان که من پژوهشم را درباره لائوزه انجام میدادم، حدود هجده نوزده ترجمه در ایران داشتیم. در این سالها هم افزایش پیدا کرده و فکر کنم به حدود ۳۰ ترجمه رسیده. منتها هنوز فرصت نکردهام سراغ ترجمه اثرش بروم. اتفاقا چند وقت پیش مقالهای نوشتم تحت عنوان «حرکت جوهری» و شباهتهایی که با دائو دارد. آنجا هم از این مقاله استقبال شد.
* بهترین ترجمه « دائو ده جینگ » الان به نظرتان کدام ترجمه است؟
کار آقای ع. پاشایی است. ایشان یک کار پژوهشی خیلی مفصلی در این باره انجام دادهاند و نزدیک به ده پانزده ترجمه را مقایسه کردهاند. نظرات خودشان را هم نوشتهاند. خیلی کار باارزشی است. این کتاب را من در چین هم معرفی کردم و برای خود چینیها هم خیلی جالب بود. ترجمههای دیگر عموما تکبعدی هستند؛ یعنی چیزی را که به انگلیسی ترجمه شده، به فارسی برگرداندهاند.
در کنار اینها جالب است بدانید در ایران درباره موضوع «مولانا در چین» تقریبا هیچ تحقیقی نشده است؛ جایگاه مولانا در چین، نسخههای چینی از آثار مولانا، ترجمههایی که انجام شده و… مجموع اینها پایاننامه دکترای من بود که در دانشگاه پکن ارائه دادم. ضمن اینکه مقالهای هم نوشتهام که دانشگاه تهران آن را تحت عنوان «ایران، چین و حکایت پرده سوم» چاپ کرده و به مسئله لزوم گفتوگوی شرقی شرقی میپردازد. چون احساس میکردم جای گفتوگوی فرهنگی شرق با شرق خالی است.
گفتوگوی بین مؤلفان، متفکران، اندیشمندان و هنرمندان شرق با شرق. در واقع گفتوگوی تمدنها و آنچه ناظر بر گفتوگوی شرق و غرب است، مقدمهای دارد که گام اول آن گفتوگوی شرق با شرق است. چون ما هنوز نه آشنایی با چین داریم، نه هند، نه ژاپن و آنوقت میرویم سراغ آشنایی با کشورهای غربی. طبیعتا شما باید خانواده پهناور شرق را بشناسی و بعد یک قدم فراتر بروی و پا به غرب بگذاری.
* آنچه بهویژه ما از چین و ژاپن میشناسیم، تبلیغات، متون یا تصاویری است که از فیلتر غربیها گذشته است.
دقیقا همین است. ما همسایه شرقی خودمان را از دریچه غربیها میشناسیم.
* مثلا وقتی نویسنده شرقی جایزه نوبل میگیرد، تازه ما سراغش میرویم که ببینیم چه کسی است.
بله. این معضل هم در سیاستمان هست، هم در فرهنگ و هم مسائل دیگر. یعنی شما وقتی میخواهید ببینید در چین چه خبر است، میروید سراغ بیبیسی یا رویترز. این خیلی عجیب است. یا چینشناسان ما برای شناخت چین میروند سراغ کتاب کیسینجر. البته من نمیگویم برای آشنایی با چین نباید این کتاب را مطالعه کرد، اتفاقا باید آن را هم خواند اما اینجور منابع کافی نیستند.
چون ما منابع چینی را کنار گذاشتهایم و به منابع غربی بسنده کردهایم. البته زبان چینی هم این میان مهم بوده؛ به جهت دشواری این زبان همواره بین ما پردهای ایجاد کرده. الان البته این پرده کم کم دارد کنار میرود و به جهت استقبال بیشتر ایرانیها از زبان و فرهنگ چینی، در دهه آینده شاهد نسل جدیدی از پژوهشگران در این حوزه خواهیم بود.
* در حال حاضر ولی آثاری که از زبان چینی در ایران ترجمه شده باشد خیلی کم است. رمانی هم که شما ترجمه کردهاید فکر میکنم از معدود رمانهایی باشد که از زبان چینی به فارسی ترجمه شده. مویان هم که جایزه نوبل گرفت، مترجمان از زبانهای انگلیسی و فرانسه آثارش را به فارسی ترجمه کردند.
من هم دقیقا آمار ندارم که بدانم تا به حال چند رمان چینی به فارسی ترجمه شده اما خب تعدادشان خیلی کم بوده. در همین چند سال اخیر هم چند رمان بیشتر نداشتیم؛ مثلا همزمان با « کشف رمز »، رمان دیگری با عنوان « مزهشناس » با ترجمه خانم مرضیه بهرادفر در انتشارات «ققنوس» چاپ شد. کتاب دیگری هم بود که انتشارات «نگاه» چاپ کرد با عنوان «دویدن در خیابانهای پکن» ترجمه خانم دکتر الهام سادات میرزانیا و رضوان زینلی.
چند تایی در واقع هست اما شاید به تعداد انگشتان دست هم نرسد. اما در کل اگر بخواهیم راجع به ادبیات چین صحبت کنیم، پدیدهای شگرف و فربه است. شما اگر بخواهید آثار ادبیات چین را بررسی کنید، از دو سه هزار سال پیش تا امروز را باید مرور کنید. حتی در زمینه ترجمه آثار فلسفی چینی به فارسی هم فقیر هستیم. حتی اگر ترجمه مستقیم را هم کنار بگذاریم، ترجمه باواسطه هم زیاد نیست و شاید در حدود بیست سی ترجمه بیشتر نباشد.
توضیحات
Jia Mai
توضیحات
Mai