کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۳۶۲۶۷۴
تاریخ خبر:

چطور مرگ هنری یک آرتیست رقم می‌خورد

روزنامه هفت صبح، یاسر داوودیان | در معروف‌ترین برنامه استعدادیابی، خواننده جوانی روی استیج می‌آید و مقابل مشهورترین تهیه‌کننده کشورش که به عنوان داور روبه‌رویش نشسته قرار می‌گیرد. شروع به خواندن آهنگش می‌کند؛ آهنگی معمولی با صدایی معمولی. هنوز چیزی نگذشته که دست تهیه‌کننده بالا می‌رود و می‌گوید آهنگ دیگری بخوان.

خواننده در مقابل جمعیت شوکه شده و با کمی کرنش آهنگ دیگری را می‌خواند. این‌بار هم هنوز چیزی نگذشته که تهیه‌کننده مجددا آهنگ را قطع کرده و از خواننده می‌خواهد کار دیگری را انتخاب کند. جوان پراسترس در سردرگمی محض قرار می‌گیرد و رویکردش با وجود حجم فشاری که مقابل جمعیت دارد چیزی جز اعتراض نیست. تهیه‌کننده مشهور، جوان را تهدید می‌کند که یا حذفش را بپذیرد یا برود و تا آخر وقت برنامه، برای آهنگ دیگری تمرین کند.

جوان می‌رود و پس از چندساعت با آهنگ جدیدی برمی‌گردد و با استرس شروع به خواندن می‌کند. تهیه‌کننده در نهایت بی‌رحمی دوباره آهنگ را قطع می‌کند و از جوان می‌خواهد همین آهنگ را فقط کمی با ریتم کندتری بخواند. اتفاق می‌افتد. خواننده جوان آهنگش را آرام‌تر می‌خواند و سالن از حجم تشویق‌ها به مرز انفجار می‌رسد.

اثبات دانش و حرفه‌ای‌گری تنها در عرض چندساعت و با چند نکته ریز. این نشان می‌دهد که تهیه‌کننده مشهور شهرتش را براساس اتفاق به دست نیاورده و می‌تواند با کمی تغییر در تنظیمات یک خواننده، او را از یک صدای معمولی به صدایی ویژه بدل کند؛ چیزی که متاسفانه در موسیقی ایران و در اکثر مواقع برعکسش اتفاق می‌افتد.

اینکه موسیقی ایران چرا تا این حد بازدهی پایینی دارد و عملا به کالایی مصرفی تبدیل شده، دلیلش جدا از ایرادهای ساختاری که ریشه خیلی از آنها را باید در جای دیگری بررسی کرد، همین رابطه تهیه‌کننده و خواننده است که بر اساس صرفا منفعت شکل می‌گیرد. منفعت بر سر پول، اما با نگاهی متفاوت. اینکه یک آرتیست برای ادامه و شکوفایی کارش به پول احتیاج دارد امری است که بر کسی پوشیده نیست.

اینکه تهیه‌کنندگان هم به دنبال منفعت مالی‌شان باشند چیز عجیبی نیست. اما مشکل اینجاست که بسیاری از تهیه‌کنندگان در ایران سلیقه شخصی‌شان را به آرتیست‌هایشان اعمال می‌کنند؛ مثلا اینکه کاری به این ندارند که آرتیستشان چه سبکی دارد و حتی جهان‌بینی‌اش نسبت به موسیقی چیست. آنها فقط دو راهکار پیش پای آرتیست می‌گذارند.

یا شاد بخوان یا غمگین و این تازه در بهترین حالت است چون گاها پیش آمده که تهیه‌کننده در بندبند ترانه یا ملودی هم نظرش را اعمال می‌کند. جالب است بدانید که این روزها در موسیقی ایران استعدادیابی انجام نمی‌شود. سرمایه‌گذارها مثل یک شکارچی در کمین می‌نشینند تا ببینند چه کسی با خلاقیت یا سرمایه شخصی‌اش می‌تواند کمی در چشم بیاید و بعد از اینکه مطمئن شدند آن هنرمند می‌تواند پولساز باشد، تازه به سراغش می‌روند و قراردادهای ترکمانچایشان را روی میز می‌گذارند.

این درست است که موسیقی یک صنعت هم محسوب می‌شود، اما نکته اینجاست که تفاوتش با صنعت خودروسازی یا صنعت فولاد این است که روح دارد و روح اثر تنها توسط آرتیست و با نگاه شخصی آرتیست به پیرامونش شکل می‌گیرد. تهیه‌کننده باید علاوه‌بر حامی مالی بودن بتواند حامی معنوی آرتیست‌هایش هم باشد. حال اگر نمی‌تواند حرجی نیست، حداقل می‌تواند کاری به کار خواننده‌اش نداشته باشد.

بسیاری از کسانی که در ایران نام تهیه‌کنندگی را یدک می‌کشند، بیشتر از اینکه برای خواننده‌ها و موزیسین‌هایشان تبلیغ کنند یا اسم شرکتشان را به یک برند تجاری تبدیل کنند، سعی در شناخته‌تر شدن اسم خودشان دارند. حال در این بین کسانی هستند که می‌گویند موسیقی ایران مافیا دارد. نه، باید بگویم که مافیا هم چنین ساختار بی‌دروپیکری ندارد. اگر در موسیقی ما تحولی به وجود نیاید، باید شاهد تهوع آن باشیم. شاید برای همین است که همه ما اعتقاد داریم آهنگ‌های قدیمی همچنان یک چیز دیگر است و حس آنها در آهنگ‌های امروزی پیدا نمی‌شود.

کدخبر: ۳۶۲۶۷۴
تاریخ خبر:
ارسال نظر