پورحیدری؛ مثل شنکلی لیورپول و فرگوسن منچستر
روزنامه هفت صبح، آرش خوشخو | به عنوان یک پرسپولیسی وقتی به سرخهای پایتخت فکر میکنم، این چهره علی پروین است که جلوتر از همایون بهزادی و حسین کلانی و ابراهیم آشتیانی جلوی چشمانم تداعی میشود. بهخاطر ۴۷ سال زندگی در بطن پرسپولیس. و وقتی که به استقلال فکر میکنم، نام این باشگاه با مردی عبوس و سبیلو برایم تداعی میشود که انگار از ازل نامش بر در باشگاه استقلال حک شده است.
موقر، مؤدب، متعصب و با پکهای عمیق و کشندهاش بر سیگار. منصور پورحیدری را میگویم؛ مردی که همیشه در کنار استقلال بوده. تقریبا نیمقرن. عصاره مکتب فوتبال رایکف. شاید پورحیدری آن هاله ستارهوش علی جباری، حسن روشن یا ناصر حجازی را نداشته باشد، اما خداوند او را برای نجات استقلال آفریده بود، بهخصوص در سالهای ابتدایی پس از انقلاب.
او دفاع راست تاج بود و با این تیم در سال ۱۳۴۹ و با هدایت رایکف یوگسلاو قهرمان آسیا شد. اما حضورش در تیم ملی تقریبا غیرممکن بود، چراکه آن زمان دفاع راست در انحصار ابراهیم آشتیانی بود و به پورحیدری هیچگاه بازی مهمی نرسید. او با تاج قهرمانی در دومین دوره جام تختجمشید را هم تجربه کرد. او در آن بازی مشهور ۶ بر صفر نیز مشارکتی نداشت و بازی را از روی نیمکت دید، چراکه رایکف تصمیم گرفته بود از کارگرجم در پست دفاع راست استفاده کند!
در باب تعصبش به باشگاهش نقل شده است: «منصور پورحیدری حتی در زندگی شخصی و خارج از میادین ورزشی هم، همواره تعصب خود را به تیم تاج نشان میداد، بهگونهای که حتی از تیم بسکتبال تاج، همسرش (فریده شجاعی و عضو سابق فدراسیون فوتبال) را انتخاب کرد. ضمن اینکه خواهرخانمش (الهه شجاعی) هم عضو تیم بسکتبال تاج بود.
از تعصب پورحیدری علاوهبر اینها میتوان به این موضوع اشاره کرد که در کنار خانم و خواهرخانمش در مسابقات والیبال برای تشویق تیم تاج در مقابل تیم پرسپولیس - که از چند بازیکن سابق تاج مانند امیر حیدری، خسرو نیاکیان و هوشنگ ملکلو تشکیل شده بود- به سالن هفت تیر فعلی میآمد و به تشویق تیم تاج میپرداخت و در طول مسابقه یک لحظه آرام نمینشست.»
پورحیدری در ۳۰ سالگی فوتبال را کنار گذاشت و دستیار جکیچ یوگسلاو شد. بازی تاج در آن دوران ادامهای بود بر مکتب فوتبال تاکتیکی و مبتنیبر خط هافبک خلاق و پاسهای کوتاه و تکضرب که از دوران رایکف در تاج نهادینه شده بود و در تضاد با سبک انفجاری آلن راجرز انگلیسی در پرسپولیس قرار داشت.
تاج اما آن سالها با جدایی ناگهانی ۴ ستارهاش و پیوستنشان به شهباز روبهرو شده بود؛ یعنی حجازی و عادلخانی و عبداللهی و غلامحسین مظلومی که برای دریافت حقوق بالاتر با تیمسار خسروانی به مشکل خورده و به شهباز کوچ کرده بودند. علی جباری نیز از فوتبال خداحافظی کرده بود، اما جکیچ و پورحیدری خون جوان را در رگ تاج روان کرده بودند. حسن روشن، حسن نظری، هادی نراقی و آندرانیک اسکندریان ستارههای این دوران تاج محسوب میشدند که خب در دو، سه دوره آخر تختجمشید هیچ موفقیت مهمی کسب نکردند.
عمر دستیاری پورحیدری تنها دوسال بود. انقلاب شد و بعد از انقلاب داستان بالکل تغییر کرد. علی پروین در سالهای پرآشوب بعد از انقلاب، پرسپولیس را به دندان کشید و پورحیدری هم استقلال را تروخشک میکرد و هردو مربی، سبک فوتبال سنتی دو باشگاه را ادامه میدادند. پرسپولیس پروین، تیمی دراماتیک، ناموزون، غیرقابل پیشبینی و مملو از تکستارههای بینظیر بود و درعوض استقلال تیمی منظم، قابل پیشبینی، منطقی و موزون بود.
سرنوشت اینگونه بود که این دو غول فوتبال پایتخت از توان و قدرتی تقریبا مشابه برخوردار شدند. پرسپولیس به تکنیک و بداههپردازی پروین و ناصر محمدخانی و حمید درخشان و بعدها فرشاد پیوس و انصاریفر مینازید و استقلال به خط هافبک بینظیرش که پر بود از هافبکهای تکنیکی و خلاق. پرسپولیس چیزی شبیه ۳-۳-۴ بازی میکرد و استقلال پورحیدری ۲-۴-۴٫ آبیها خط هافبک غریبی داشتند. بهتاش فریبا هافبک دفاعی بود و شاهرخ بیانی هافبک نفوذی و در دو طرف هم جعفر مختاریفر و رضا احدی.
وقتی شاهرخ بیانی برای یک فصل ساز ناساز کوک کرد و به تیم حریف رفت، پورحیدری بلافاصله شاهماهی جوان بانک ملی را به تور انداخت؛ یعنی مجید نامجومطلق. در خط حمله اما همه بار تیم بر دوش عبدالعلی چنگیز بود با آن تکنیک نابش و البته شهرتش در از دست دادن فرصتهای صددرصد. در خط دفاع نیز مهرهها همتای خط میانی نبودند. مراغهچیان، فرزامنیا، شاهین بیانی، اصغر حاجیلو و سعید رجبی. هرچه بود، استقلال با تکیه بر خط هافبکش فوتبال را صحیحتر و مدرنتر از شاگردان پروین بازی میکرد.
و خب آن پتانسیل ترسناک تیم پروین را نداشتند. پرسپولیسی که میتوانست در یک بازی از پتروشیمی یا وحدت شکست بخورد، اما درعوض ۵ گل به شاهین یا ۸ گل به راهآهن بزند. آن پرسپولیس دهه ۶۰، خداوکیلی تماشاگرپسندتر بود. در آن سالها دربیهای این دو تیم ۱۰۰ هزار تماشاگر را راضی و تخلیهشده به خانه میفرستادند. دربیهایی که پروین در این نیمکت مینشست با آن چشمهای تیلهای و بیتفاوت و غرولندهای زیرلبش و پورحیدری در نیمکت دیگر؛ با چشمانی نگران و جدی، چهرهای عبوس و آن پکهای اضطرابآور مشهورش بر سیگار.
اما هرچه بود، استقلال منصور پورحیدری محترمترین استقلالیای بوده که در عمرم شاهد بودهام. تماشای فوتبالشان برای اهل فن لذت داشت. ترکیبی از سنت فوتبال ایرانی- که در دهه ۵۰ و با تلاشهای رایکف و حشمت مهاجرانی بارور شده بود - با نوعی فوتبال مبتنیبر کار گروهی از جنس اروپای شرقی و یوگسلاوها. و خب افسوس بر استعدادهای بینظیری که در انزوای فوتبال ایران در دهه ۶۰ شانسی برای بینالمللی شدن پیدا نکردند.
پورحیدری بعد از شکست سنگین۳ بر صفر مقابل پرسپولیس در سال ۶۵ برای دوسال از هدایت استقلال کناره گرفت، اما در سال ۶۸ برگشت و تیمی را پایهریزی کرد که در آسیا هم بیرقیب بود. پورحیدری تغییر نسل بازیکنانش را به خوبی مدیریت کرد و به تدریج امیر قلعهنویی، جواد زرینچه، صادق ورمزیار، محسن گروسی، عباس سرخاب، صمد مرفاوی، مهدی فنونیزاده، بهروز پرورشخواه، رضا حسنزاده و محمود فکری را به استقلال اضافه کرد.
او در سال ۱۳۷۰ استقلال را به قهرمانی آسیا رساند و نامش را در تاریخ این تیم جاودانه کرد. سال بعد هم این تیم را به فینال رساند، اما در ضربات پنالتی بازی را به الهلال واگذار کردند. پورحیدری با جدیت و دیسیپلین خاص خود هر ماموریتی را به بهترین وجه ممکن انجام میداد. کمااینکه وقتی بعد از جام جهانی ۱۹۹۸ سکان رهبری تیم ملی را برای بازیهای آسیایی بانکوک در دست گرفت، بهرغم یک شکست شوکهکننده۴ بر دو مقابل عمان در بازی دوم، بر اوضاع روحی تیم مسلط شد و با یک حرکت استراتژیک عجیب و قرار دادن علی کریمی ۲۰ ساله به عنوان پیستون چپ بهجای محمد نوازی باتجربه و استقلالی، یک نفس تا کسب قهرمانی پیش رفت و ازبکستان و چین و کویت را یکبهیک قربانی کرد. او چنین مردی بود. همیشه مطمئن.او برای استقلال چیزی در حد و اندازههای شنکلی لیورپول و فرگوسن منچستر است. شاید مهمترین مرد تاریخ استقلال.