پایان ماموریت ۵۰روزه سرجوخه
روزنامه هفت صبح، گروه تلویزیون | اواخر مهرماه شبکه سه تازهترین سریال خود را روانه آنتن کرد؛ سریالی امنیتی با اشارههای آشکار و پنهان به مسائل روز. سرجوخه داستان چند جوان از طبقههای مختلف جامعه را محور قرار داد، با آنها همراه شد و امشب تکلیف همگی روشن میشود. این سریال مثل دیگر آثار نمایشی تلویزیون نقاط قوتی دارد و نقاط ضعفی. با این حال همین که سرجوخه در رساندن منظور و هدف خود درست عمل کرده است یعنی موفق بوده. در گزارش امروز به برخی موضوعات مطرح شده در سریال اشاره میکنیم.
سایتهای شرطبندی
پدیده سالهای اخیر که خیلیها را درگیر یا بهتر است بگوییم «نابود» کرده، سایتهای شرطبندی است. سرجوخه بهعنوان یک سریال امنیتی این مسئله را از زاویه نگاه خود دیده و هشدار داده. ظاهر ماجرا میگوید چون نام یک سلبریتی به این سایتها گره خورده و پای پول در میان است، پس موفقیت تضمینشده بهنظر میرسد.
واقعیتهای پشتپرده اما تلخ و تکاندهنده است. سرجوخه به این مسئله اشاره کرد و بخشی از واقعیت را پیش چشم مخاطب قرار داد. طبعا این موضوع گستردهتر از آن است که در حد اشاره باقی بماند اما سازندگان سرجوخه این تلنگر را در دل درام به مخاطب زدند که از قضا بازتاب زیادی هم داشت. بهویژه آنجا که در بازتابهای رسانهای از نامهای واقعی بازیگران پشتپرده رونمایی میشود.
پشتپرده جذب فالوئر
میان سایتهای شرطبندی و شاخهای اینستاگرامی رابطهای مستقیم برقرار است. سرجوخه نیز ماجرای چگونگی جذب فالوئر از طریق اخبار جعلی ازجمله قتل و خودکشی را در خدمت درام قرار داد. اشاره سریال به یک بازیگر است که از ایران رفته و با چنین رفتارهایی در پی جذب فالوئر و رسیدن به اهداف خاصی است که در سر دارد. سرجوخه در جایی دیگر سراغ ماجرای «صاحب استانبول» رفت و با بازنمایی رفتار یک بازیگر، پشتپرده بازی او و دوستانش را تشریح کرد. در این سریال بهطور مشخص گفته شد که لاتهای مجازی خطرناکتر از لاتهای کف جامعه هستند.
حمله سایبری
پخش سرجوخه مصادف بود با حمله سایبری به جایگاههای سوخت. اینکه سریال چنین رفتارهایی را پیشبینی کرده بود، سندی شد بر موثق بودن اتفاقات. در یکی از سکانسها دیالوگهایی میان یک مامور امنیتی و مافوق او ردوبدل میشود که اشاره آن به خبرهای جعلی و تاثیرات روانی است.
پرستو مدل ٢٠٢١
این نخستینبار است که در یک سریال تلویزیونی، فریب خوردن یک شهروند عادی توسط یک پرستو نشان داده میشود. اینجا دیگر خبری از سیاسیون و نخبهها نیست و طعمه یک فرد معمولی است. سریال با نمایش این قصه واقعی، دامنه نفوذ را نه چهرههای سرشانس میبیند و نه نخبگان. بلکه نوک هشدارش به شهروندان عادی است؛ شهروندانی چون غلامرضا که «غیرت» دارند، اهل حلال و حرام هستند و بهسادگی تطمیع نمیشوند. سرجوخه اما نشان میدهد حتی شهروندانی با چنین ویژگیهایی، مورد نظر جاسوسان هستند و برای به دام انداختن آنها نقشههای اصولی دارند.
سرجوخه کیست
در سریال سرجوخه چند نام واقعی هم شنیده میشود؛ ازجمله کشمیری. مسعود کشمیری یکی از اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران بهعنوان یک عامل نفوذی باعث انفجار در دفتر نخستوزیری شد. این اشارهها تاکیدی است بر اینکه همچنان عملیات نفوذ ادامه دارد، منتها با شکل و شمایلی دیگر.
علاوه بر اینها سریال چند اشاره دیگر هم دارد؛ ازجمله شخصیتی بهنام سرجوخه که نام سریال از او گرفته شده. تسنیم درباره این شخصیت نوشته: «از ابتدای شروع سریال سرجوخه، نیروهای اطلاعاتی تنها یک تصویر نقاشی شده از کسی که او را سرجوخه خطاب میکردند در مقر شهید مغزیان نصب کرده بودند و به عناوین مختلف در جستوجوی او بودند.
تا اینجای داستان سریال و از زبان شبکه موساد علیالحساب فهمیدیم نام او یوری گال (Uri Gal) است. خرابکاری صنعتی، ترور دانشمندان ایرانی، انفجار و آتشسوزی و تلاش برای ایجاد بحرانهای مصنوعی در مانیفست موساد علیه ایران تعریف شده است.» در سرجوخه چند نکته دیگر مهم دیگر هم مطرح شد. فقر و رابطه آن در افتادن شهروندان به دام جاسوسان از مهمترین آن است.