وقتی رویای مسلمانان به حقیقت پیوست
روزنامه هفت صبح، مهسا مژدهی | یک: دو هفته پیش که از نوستالژی عربها در شبکههای اجتماعی و میلشان به بازگشت به روزگار دوستی و امنیت نوشتیم، از رویایی یاد کردیم که روزگاری برای آنها در دسترس بود اما نزدیک به صد سال است که از دست رفته. از«خط آهن حجاز» حرف میزنیم. این خط آهن روزگاری از دمشق تا مدینه کشیده شد تا زائران خانه خدا زمان کمتری را در راه باشند. برخی هم میگویند امپراطوری عثمانی که نفسهای آخرش را میکشید، با ساخت این خط آهن تلاش داشت تا به همبستگی مناطق تحت نظر این امپراطوری کمک کند.
* دو: کلنگ خط آهن حجاز، در سال ۱۲۸۷ زده شد. سلطان عبدالحمید دوم، پادشاه عثمانی تصور میکرد که اگر این لکوموتیو بخش به بخش امپراطوری را به هم وصل کند، هم جهان اسلام یک پارچه میشود و هم قدرت نفوذ خودش بیشتر خواهد شد. او وقتی به قدرت رسیده بود که دیگر زهوار امپراطوری در رفته، بالکان دیگر از دست رفته بود و جنبشهای استقلال طلبانه در کشورهای عربی رونق داشت.
روزگار خوش راهآهن حجاز حدود بیست سال طول کشید.
در این مدت، رفت و آمد مردم عرب به مناطق یکدیگر به مشکلات امپراطوری عثمانی اضافه کرد. دیگر فقط حجاج نبودند که پنج روزه به مکه میرسیدند. اعرابی که هر کدام در بخشی رویای استقلال را در سر داشتند، از این مسیر به راحتی به هم میپیوستند. پیوندها پررنگتر شده بود و اندیشه ملیگرایانه کم کم بروز پیدا کرده و با تاسیس خط آهن به سرتاسر امپراطوری میرسید.
* سه: اما ماجرای ساخت راهآهن حجاز یک راز بزرگ برای مسلمانان دارد. اگر شما مسلمان هستید، در هر کجای جهان که ساکن باشید، این راه آهن بخشی از سرمایه شماست و در آن سهم دارید. داستان از این قرار است که سلطان عبدالحمید دوم که مرد خوشنامی بود راهآهن را بدون کوچکترین سرمایه خارجی و تنها با کمکهای مسلمانان تاسیس کرد. ساخت این خط آهن در زمانی که عثمانیها عملا برشکسته بودند، قدمی شگفتانگیز به حساب میآمد که تنها با همت تعداد زیادی از مسلمانان ممکن شد.
* چهار: یک سال بعد از اینکه اولین قطار به راه افتاد، عبدالحمید از سلطنت کنارگذاشته شد. او هر چند آرزوهای بزرگی برای وحدت مسلمانان و قدرت آنان در سر داشت اما به گفته ترکها، عملا پیروان دیگر ادیان در قلمرو عثمانی امنیت خود را از دست دادند. او نتوانست یا نخواست که مانع از بدرفتاریهای دولتش با ارمنیها در آخرین سالهای قرن نوزدهم باشد. سر آخر ترکان جوان، گروهی که در ابتدا با او همکاری میکردند، سلطان عثمانی را کنار گذاشتند و وضعیت راهآهن حجاز از آن پس تحت تاثیر قرار گرفت.
* پنج« کم کم با ضعف امپراطوری، مرزها جدا شدند و سوریه، اردن، فلسطین و عربستان سعودی راه خود را از ترکیه جدا کردند. با شروع جنگ جهانی اول راهآهن دوباره اهمیت خود را به دست آورد و کار جا به جایی سربازها را به عهده گرفت. این امر انگلیسیها را تا سر حد جنون عصبانی کرد و ماجرا تا جایی پیش رفت که«لورنس عربستان» جوان چشم آبی زرنگ انگلیسی، سربازان عرب را جمع کرد و برای بستن خط آهن اقدام کرد.
ریلها نابود شدند و لکوموتیوها باقی ماندند و بعدها بخشی از آنها به موزهای در سرزمینهای اشغالی منتقل شدند. شیخ علی طنطاوی، پس از آنکه بخش بسیاری از خط آهن از بین رفت، نوشت: «داستان راهآهن حجاز یک تراژدی واقعی است. خط آهن هست، اما هیچ قطاری بر آن حرکت نمیکند… ایستگاهها هستند اما مسافری نیست.»