کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۳۶۸۰۸۶
تاریخ خبر:

وقتی «بیگانه‌ای با من است» فیلم هندی می‌شود!

روزنامه هفت صبح، گروه تلویزیون | در فیلم‌های سینمای هند بارها دیده‌ایم که فرزندی در کودکی به دلایلی از خانواده‌اش دور می‌افتد و در سن جوانی، خیلی ناگهانی سر راه یکی از اعضای آن خانواده قرار می‌گیرد و نزد آنها برمی‌گردد. اینکه آیا پیدا شدن آن فرزند، دلیل و منطقی دارد یا طبق روابط علی و معلولی فیلم انجام شده است یا نه، در فیلم‌های هندی اهمیتی ندارد.

حالا ماجرای گم شدن و پیدا شدن نوه‌ خانواده‌ شهرابی در سریال «بیگانه‌ای با من است» هم همین است. نوه‌ خانواده شهرابی، توسط سعید دزدیده می‌شود و سر از خانواده‌ای در بوشهر درمی‌آورد. بعد آنقدر دست‌به‌دست می‌چرخد تا هنوز چند ماه نگذشته به صورت کاملا اتفاقی مجددا در قسمت بیست‌وپنجم سر از خانواده شهرابی درمی‌آورد. این اولین‌بار نیست که در این سریال، سرنوشت شخصیت‌ها صرفا بر اثر یک اتفاق رقم می‌خورد.

*** ماجرا چه بود
داستان سریال روی ماجرای یک جابه‌جایی پیش می‌رود. نساء، خدمتکار باردار یک زن و شوهر جوان به نام مینو و امیرعلی که در شیراز زندگی می‌کنند. درست شبی که آنها عازم تهران هستند با شوهرش دعوا می‌کند و با آنها همسفر می‌شود، اما اواسط راه تصادف می‌کنند. نساء کمک می‌کند تا نوزاد مینو را به دنیا بیاورد، اما مینو می‌میرد و امیرعلی هم به کما می‌رود. نسا از اختلاف میان خانواده همسر مینو با او استفاده می‌کند و از آنجایی که آنها هیچوقت مینو را ندیده‌اند خودش را مینو معرفی می‌کند و طوری صحنه را می‌چیند که همه گمان می‌کنند نوزادی که به دنیا آمده است دختر نساء است.

در این شرایط شوهر نسا سر می‌رسد و نوزاد را می‌دزدد. سرنوشت نوزاد از این به بعد به طرز عجیبی رقم می‌خورد. او در بوشهر توسط سلیم که بچه‌اش بعد از تولد مرده است دزدیده می‌شود. زن سلیم از نوزاد مراقبت می‌کند، اما یک روز راننده وانتی او را می‌دزدد و به سرکرده گدایان می‌فروشد. نوزاد به همراه زنی متکدی سر از میدان تجریش درمی‌آورد. از قضا یک راننده پیکان، درست جلوی چشم این زن قصد دزدیدن نوه‌ بزرگ خانواده شهرابی را دارد و او دخالت می‌کند و نجاتش می‌دهد. به‌این‌ترتیب نوه‌ خانواده شهرابی بدون اینکه بدانند پا به خانه آنها می‌گذارد.

*** بدون هیچ منطقی
داریم از دزدیده شدن نوزادی در شهر تهران و انتقالش به بوشهر و نهایتا بازگشتش به تهران حرف می‌زنیم. پس طبیعتا مکان مدنظر ما یک روستای کوچک با جمعیت چندصد نفری نیست که اگر نوزادی در آن گم شود به راحتی بتوان آن را پیدا کرد. از طرفی سریال «بیگانه‌ای با من است» اثری کاملا رئال است و هیچ رگه‌ای از فانتزی داخلش نیست.

پس باید بپذیریم که تمام وقایع طبق روابطی علت‌ومعلولی، درست مانند زندگی واقعی پیش می‌روند. در این صورت چطور می‌توانیم باور کنیم در این مدت‌زمان کوتاه، نوزاد سه‌بار دزدیده شود و دست‌آخر به سرکرده‌ گدایان برسد و او هم نوزاد را در بغل زنی متکدی بگذارد تا درست روزی که دختر سمیه با او دعوا می‌کند و به خانه مادربزرگش می‌رود، جلوی راه او سبز شود؟

*** نشان ماه‌گرفتگی
زمانی که راننده وانت، نوزاد را به سرکرده گدایان می‌فروشد، او چشمش به یک ماه‌گرفتگی روی مچ دست او می‌افتد. می‌گوید بچه‌ نشان‌دار به درد گدایی نمی‌خورد، چون شناخته می‌شود. وقتی زن متکدی به همراه نوزاد پا به خانه‌ شهرابی‌ها می‌گذارد، مادر امیرعلی ماه‌گرفتگی روی دست او را می‌بیند و می‌گوید پسرش هم درست یک علامتی مثل این ماه‌گرفتگی داشته است. پس اولین قدم برای شناسایی برداشته می‌شود.

گذاشتن علامتی مثل ماه‌گرفتگی روی مچ دست نوزاد برای فاش شدن هویت او، از آن دست تمهیداتی است که بارها در فیلم‌ها و سریال‌های مختلف شاهدش بوده‌ایم. اما به این مسئله کاری نداریم، سوال اینجاست که چرا سرکرده گدایان و مادر امیرعلی بلافاصله این نشان ماه‌گرفتگی را تشخیص دادند، اما وقتی خانواده شهرابی، نوزاد را در بیمارستان دیدند به این نشانه روی دستش توجهی نکردند؟ چون در آن صورت حتما از روی شباهت میان این علامت‌ها راحت می‌توانستند به ماجرا شک کنند.

*** موارد متعدد
از زمان شروع پخش سریال «بیگانه‌ای با من است» بارها با اتفاق‌هایی روبه‌رو بوده‌ایم که از دلیل و منطق خاصی پیروی نمی‌کرده‌اند. درست مثل اینکه امیرعلی در آی‌سی‌یو به‌هوش می‌آید و می‌نشیند و با برادر و خواهر و پدرش گپ می‌زند و چنددقیقه بعد که نساء جلوی در اتاق می‌رسد، ناگهان از دنیا می‌رود. یا اینکه نساء در تاریکی شب، از جلوی در حیاط، چشمش به گردنبند طلای قلبی می‌افتد که زیر صندلی جلوی ماشین در تاریکی گم شده است و …

کدخبر: ۳۶۸۰۸۶
تاریخ خبر:
ارسال نظر