من و دیهگو شما همه با لئو
روزنامه هفت صبح| یک: مسی پادشاه جهان شده. با هفت توپ طلا و دو قهرمانی باشگاههای اروپا و یک بار هم کوپا آمهریکا و حالا هم قهرمانی جهان. او محبوبترین مرد آرژانتینیهاست و بهنظر بسیاری بزرگترین فوتبالیست تاریخ. اما در نگاه من نگارنده، هنوز مارادونا در آن بالا بیرقیب است. شاید اگر خشم و برانگیختگی امروز مسی باتکنیک غیرقابل مهارش در جامجهانی 2014 جمع میشد، من او را لایق تخت سلطنت فوتبال جهان میدانستم اما متاسفانه این دو ماجرا در دو دوره مختلف رخ داد.
مارادونای 1986 و همینطور 1990 هردوی این خصیصهها را همزمان در اختیار داشت. کاری که مارادونا در جامجهانی 1986 انجام داد، برای همه موجودات این دنیا قفل است و بیجهت باب مقایسه را باز نکنید. مسی امسال سه گل در جریان بازی زد و چهار ضربه پنالتی را به گل بدل کرد و سه پاس گل هم داد. دو پاس گل او مقابل کرواسی و هلند و یک تک گل او مقابل مکزیک از کیفیت خارقالعادهای برخوردار بودند.
اما باز هم در مقابل دستاوردهای مارادونا آنهم در جامی که مدافعان بیدریغ او را میزدند، کمتر جلوه میکند. آری فوتبال امروز فشردهتر و سختتر است اما کیفیت مارادونای 1986 را نمیتوان در نظر نگرفت. اصلا مسی پادشاه همه شما اما در سرزمین کوچک فوتبالی من مارادونا همچنان بر تخت نشسته است. راستش برایم سخت است تصور اینکه مارادونا در جشن ملی تیم خود، عبای یک کشور دیگر را به تن کند و اجازه دهد نصرت آشپز ترکیهای با جامجهانی عکس بیاندازد!
دو: اسکالونی میتواند پرتره یکی از خونسردترین مربیان تاریخ جامهای جهانی را به خود اختصاص دهد. آرژانتین به وضوح تیم بهتری از فرانسه پرمهره بود. فرانسهای که سالهاست مدعی اصلی همه قهرمانیهای دنیاست و هنوز فوتبال را بدون شکل و بدون ایده مرکزی بازی میکند. چیزی که اهل فن به آن میگویند تیم بیشخصیت. شما نمیتوانید تصویر منسجمی از بازی فرانسویها داشته باشید برخلاف تصویری که از آرژانتین و برزیل و آلمان و هلند و اسپانیا و انگلیس وجود دارد و حتی کرواسی و مراکش.
اما اسکالونی این شخصیت تیمی را به تیم خود بخشیده بود. موفقیت او در وهله اول برمبنای تسلط روحی و ذهنی بر بازیکنانش شکل گرفته بود. سلطهای که به او اجازه میداد فوقستارههایی مثل لائوتارو مارتینز و دیماریا و دیبالا و لیساندرو مارتینز را از ترکیب اصلی دور کند. او تیزهوشی مشخصی در اتخاذ تاکتیکهای مختلف داشت؛ بدون آنکه تیمش دچار از همگسیختگی تاکتیکی شود. او از بازیکنهای تقریبا گمنامی مثل انزو فرناندز و مک آلیستر ستارههایی بزرگ خلق کرد.
استفاده غافلگیرکنندهاش از دیماریا بهعنوان گوش چپ در بازی فینال حکایت از ذهن باز و ریسکپذیر او داشت. یکی دیگر از برگهای برنده او آلوارز بود. بازیکنی که شاید بهخاطر چند ماه شاگردی گواردیولا در منچسترسیتی ذهن تاکتیکی فوقالعادهای داشت و مدام با حرکاتی که فیرمینو در لیورپول را به یاد میآورد، برای بقیه همتیمیهایش موقعیت خلق میکرد.
باتمام این احوال، این آرژانتین بهلحاظ مهره بدترین آرژانتین سه دهه گذشته بود و این مسئله اهمیت کار اسکالونی را بیشتر از قبل نشان میدهد. تیمی اینقدر کممهره و اینقدر قدرتمند که میتواند در طول جریان بازی تیمهای مهمی مثل کرواسی و هلند و فرانسه را در پوزیشن دفاعی قرار دهد و عملکردش در ضدحملههای سریع تنه به تنه بهترین باشگاههای بزرگ اروپایی میزند. در همه این سه بازی مطمئنا آرژانتین مستحق پیروزی بود.
سه: سوپرسیو امیلیانو مارتینز در دقیقه 123 در جلوی ضربه روی پا و دقیق موآنی میتواند به مهمترین سیو تاریخ فوتبال بدل شود. مهمتر از آن سیو کاسیاس مقابل ضربه روبن در فینال 2010، مهمتر از سیو دینو زوف مقابل ضربه سر سوکراتس در یک چهارم نهایی 1982 و مهمتر از سیو گوردون بنکس در جامجهانی 1970 مقابل ضربه سر پله.
زمان انجام این سیو در آخرین دقیقه وقت اضافه در فینال جامجهانی آنهم در حالیکه بازی با تساوی در جریان است، اهمیت خارقالعادهای به این سیو میبخشد. از طرفی خود کیفیت حرکت امیلیانو مارتینز هم شگفتانگیز است. موآنی ضربه خود را با دقت و ظرافت میزند اما مارتینز با شجاعت و تهور توپ را با پا دفع میکند. این بزرگترین سیو تاریخ فوتبال است. بیرقیب.