محمود فکری چگونه از قله پایین آمد؟
روزنامه هفت صبح | محمود فکری را به یاد دارید؟ یکی از همان کسانی بود که اگر میشد سرش را هم جلوی توپ قرار میداد تا استقلال در آرامش باشد. سالها بازوبند کاپیتانی را به دست بست و در میانه میدان جنگید. رسیدن به اوج آسان است ولی در اوج ماندن به مراتب سختتر است. محمود فکری در اوج کفشهایش را آویخت اما آنقدر خاطرهسازی کرده بود که تا سالها هم از او به عنوان «کاپیتان با تعصب» یاد میشد.
محمود که سالها از استقلال دور بود، این فصل برگشت. آن هم فقط با تجربه ۱۰ بازی لیگ برتری به عنوان سرمربی! شایدها زیاد است، شاید محمود فکری تصور میکرد دیگر فرصت سرمربیگری در این تیم را به دست نمیآورد یا شاید فکر میکرد او مثل دوران بازیاش قرار است دوباره منجی استقلال شود.هرچه بود محمود فکری آمد، آمدنی که از همان روز اول یک سوال را در ذهن هواداران ایجاد کرد؛ آیا محمود فکری هم قرار است مثل دیگر سرمایههای باشگاه بسوزد؟
در همین چند سال گذشته چند نفر از کاپیتانهای سابق استقلال آمدند و رفتند؟ روزی که میآمدند هواداران یک صدا تشویقشان میکردند ولی روزی که قرار بود بروند هشتگ اخراج شدنشان در فضای مجازی ترند میشد.درست مثل فاصله عشق و نفرت که همین قدر کم است، فاصله رسیدن به اوج و سقوط از قله در فوتبال هم همین اندازه کوتاه است. مرز نبوغ و جنون، مرز عشق و نفرت و مرز عرش و فرش در فوتبال باریک است.
شش هفته پیش استقلال و تراکتور در چارچوب رقابتهای لیگ برتر به مصاف هم رفتند و آبیهای تهرانی با نمایشی بسیار خوب (شاید بتوان گفت بهترین نمایش تیم فکری) تراکتور را در خانهاش با نتیجه ۳ بر یک شکست دادند.آن بازی درست پس از دربی برگزار شد و خیلیها که از محمود فکری به خاطر تعویضهایش در دربی انتقاد میکردند، در آن دیدار از موضع خود عقبنشینی کرده و معتقد بودند استقلال مدعی اصلی قهرمانی است، آن روزهایی که دیگر تیمها حال و هوای خوبی نداشتند و استقلال در روزهایی که پرسپولیس درگیر حاشیههای فینال لیگ قهرمانان آسیا شده بود، در صدر جدول لیگ برتر حضور داشت.
دقیقا از همان هفته به بعد همه چیز فرق کرد. گویا محمود فکری مثل مردی بود که به سختی به قله رسیده بود و برای رسیدن به مسیرش بارها ریسک کرده و جنگیده بود، گاهی پایش لغزیده بود ولی دوباره به مسیرش ادامه داده بود. در مسیر هزاران نفر را با خود همراه کرده و لبخند را به لبان آنها آورده بود ولی در اوج به یک باره به پایین پرتاب شد و تمام کسانی که با او بودند هم همان جا ماندند.
محمود فکری که سالها بازوبند کاپیتانی استقلال را به بازو بست و حتی در سمت سرمربی هم همه را به روزهای خوش امیدوار کرد، به یک باره طی پنج هفته اخیر فقط پنج امتیاز از ۱۵ امتیاز ممکن را کسب کرد تا سقوط آزاد کند و جایگاهش را از دست بدهد. فوتبال به همان اندازه که زیبا و لذتبخش است، بیرحم هم هست. محمود فکری طی شش هفته از عرش به فرش رسید.
محمود فکری هم درست مثل علیرضا منصوریان، فرهاد مجیدی و خیلیهای دیگر سوخت، سرمایههایی که بهای زیادی برای رسیدن به قلب هواداران داده بودند، وقتی به عنوان سرمربی به استقلال آمدند، همه چیز تغییر کرد. وقتی آمدند هواداران تمرین را پر میکردند و یک صدا آنها را تشویق میکردند ولی وقتی موقع رفتن آنها بود، هشتگ اخراجشان ترند شده بود!سالها طول میکشد تا سرمایههایی مثل محمود فکری برای استقلال درست شوند و افسوس که آنها یکی پس از دیگری میآیند، میسوزند و میروند….
شاید اگر فکری صبر میکرد و سه سال دیگر به استقلال میآمد، همه چیز متفاوت بود و آنقدر تجربه کسب کرده بود که میتوانست با استقلال تاجگذاری کند ولی او تصمیم گرفت پس از ۱۰ بازی لیگ برتری به استقلال بیاید…. راستی چقدر طول میکشد یک محمود فکری دیگر برای استقلال ساخته شود؟