کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۳۶۴۱۶۷
تاریخ خبر:

ماجرای وحشتناک‌ترین قتل‌ها توسط قاتلان سریالی

روزنامه هفت صبح، سارا غضنفری | صحبت از قاتلان زنجیره‌ای یک بحث است اما ماجرای قاتلانی که از قتل‌های‌شان لذت می‌برند، شیوه‌های خشن را به کار می‌برند و با کشتن دچار لذت می‌شوند فرق دارد. قاتلانی که به کودک و زن و مرد رحم نمی‌کنند و وقتی نگاهی به پرونده و سیر روند رشدشان می‌اندازید متوجه می‌شوید در کودکی شاهد اتفاقات ناخوشایندی بوده‌اند که حالا باید انتقامش را بگیرند، انتقام از بقیه شهروندان یک جامعه.

ماجرای قاتلان زنجیره‌ای فی‌الواقع طوری است که وقتی رخ می‌دهد تا مدت‌ها جامعه در رعب و وحشت به سر می‌برد. مانند ماجرای قتل‌های سعید حنایی و غلامرضا خوشرو معروف به خفاش شب که اهالی شهر را در وحشت فرو برده بود. واقعیت این است ایران هم در زمینه جرم فرقی با سایر کشورهای جهان ندارد، اینجا هم قاتلان زنجیره‌ای مخوف داشته است.

اما یک حقیقت را باید با شما در میان بگذاریم؛ وقتی داستان قاتلان زنجیره‌ای مخوف در سایر نقاط دنیا را جست‌وجو می‌کنیم، به ترس و وحشتی عجیب دچار می‌شویم. هستند قاتلانی که در پرونده‌شان ۳۰۰ قتل همراه با شکنجه مقتول وجود دارد و باید بگوییم خوشبختانه در این زمینه حداقل قتلی با ۳۰۰ کشته نداشته‌ایم. در این پرونده داستان قاتلان خشن ایران را بررسی می‌کنیم.

* یک: اصغر قاتل اولین قاتل زنجیره‌ای ایران
این قاتل کابوس کودکان بود. علی‌اصغر بروجردی، معروف به اصغر قاتل سال ۱۲۷۲ هجری قمری در بروجرد متولد شد. پدرش علی‌میرزا از دزدان، راهزن‌ها و قاتلان بنام زمان خود بوده که ۴۰ نفر از مسافران و عابران را به قتل رسانده بود؛ وقتی کشته شد، علی‌اصغر هشت ساله همراه مادر، دو برادر و تنها خواهرش به کربلا مهاجرت کردند.

او اولین قتل خود را سال ۱۲۹۹ خورشیدی با تجاوز به یک پسر نوجوان آغاز کرد و سال ۱۳۱۲ خورشیدی زمانی که داشت سر یک پسربچه را می‌برید، پسربچه دیگری او را دید. علی‌اصغر بعد از این ماجرا دیگر چاره‌ای جز فرار به ایران نداشت. سال ۱۳۱۲ با ورود به تهران با همان روش قبلی خود در عراق، به هشت پسربچه تجاوز کرد و آنها را کشت.

در دی‌ماه ۱۳۱۲ چوپان نوجوانی در حوالی قلعه شترخان در جنوب تهران با سر بریده شده کودکی مواجه شد و سراسیمه این خبر را به اهالی روستای نجف‌آباد رساند و ماموران اداره تامینات (آگاهی) همراه چوپان نوجوان به محل پیدا شدن سر بریده شده رفتند و در جست‌وجو‌های خود با دو سر جدا شده دیگر که بیش از دو هفته از کشته‌شدنشان می‌گذشت، روبه‌رو شدند. با کشف سر کودکان، علی‌اصغر بالاخره لب به اعتراف گشود و به قتل‌های خود اقرار کرد. دادگاه (اصغر قاتل) در خرداد و تیر ماه سال ۱۳۱۳ تشکیل شد.

وی که دیگر مشهور شده بود با گذراندن چهار ماه حبس به جرم اغفال، تجاوز و قتل بیش از ده‌ها کودک به اعدام در ملأعام محکوم شد. او در توجیه جنایت‌های خود در محل اعدام با خنده عنوان کرد:« اینها یک عده بی‌پدر و مادر هستند. بی‌سر و پا و خوشگلند. وقتی ریش آنها درآمد دزدی می‌کنند. من با اینها دشمنی دارم. اینها دشمن مملکت هستند. من به مملکت خودم خدمت کردم.» اعدام اصغر قاتل در سحرگاه روز چهارشنبه ششم تیر سال ۱۳۱۳ شمسی در میدان توپخانه مقابل تشکیلات نظمیه مملکتی اجرا شد.

* دو: سیف‌القلم پزشک روانی قلابی
دومین قاتل سریالی تاریخ جنایی ایران محمدعلی وکیلی صاحب سیف‌القلم مشهور به سیف‌القلم است. سیف‌القلم فرزند سید عبداللطیف و متولد سال ۱۲۸۷ در کشور عراق و از مادری عرب بود که پس از مدتی پدر و مادر او از یکدیگر جدا می‌شوند و سیف‌القلم به اتفاق پدر خود راهی هندوستان شد و به شرارت و جنایت پرداخت که از جمله با اجاره سالن آمفی تئاتر به نام امپریال و استخدام جوانان به عنوان بازیگر تئاتر و شعبده بازی‌، مردم را به نمایش شعبده بازی خود دعوت می‌کند و با عنوان اینکه سر انسانی را می‌برد و دوباره او را زنده می‌کند، تعداد ۲۸ نفر جوان را در مدت کمتر از یک ماه در آنجا کشت.

در موردی دیگر با همدستی شخصی افغان به نام محمد صوبه‌دار حدود ۴۰ نفر از رانندگان وسائل نقلیه را به نام کافر می‌کشد و خودرو آنان را سرقت می‌کند تا اینکه در سال ۱۳۱۲ هجری شمسی از هندوستان به ایران و به شیراز می‌رود و با درج اطلاعیه‌ای در روزنامه خود را پزشک تحصیل کرده در اروپا و آمریکا و هندوستان معرفی می‌کند. او با اجاره خانه‌ای در محله لب آب شیراز موسوم به خانه مرمر سیاه، به طبابت و معاینه زنان در معالجه مشکل نازایی، به‌وسیله داروهای گیاهی (به قول خودش) مشغول شد و هر بار در مطب خود یا در کوچه و بازار زنی را فریب می‌داد و به خانه خود می‌برد و با دادن نسبت بیماری پوستی، او را وادار به خوردن شربت مخصوص خود که سیانور حل شده در آب بود، می‌کرد.

مونس تنهایی او کتاب راسپوتین کشیش جنایتکار دربار تزار روسیه نیکلای دوم بوده که الهام بخش سیف‌القلم در استفاده از سم سیانور برای گرفتن جان انسان‌ها شده بود. او به این ترتیب حدود ۱۰زن را به قتل رساند که نهایتا با شهادت پارچه فروشی که سیف‌القلم لباس‌های دو نفر از مقتولان را به او فروخته بود منزل او توسط ماموران تامینات شیراز مورد بازرسی قرار گرفت و در کمال ناباوری همه جنازه‌های مقتولان در زیرزمین خانه او کشف شد و سیف‌القلم به دام افتاد و بعد از دستگیری توسط پلیس شیراز با ادعای اینکه من سید اولاد پیغمبر هستم و با این کار می‌خواستم نسل زنان هرزه و بیماری‌های مقاربتی را از بین ببرم می‌خواست خود را تبرئه کند. سیف‌القلم در سال ۱۳۱۴ در شیراز در ملأعام به دار مجازات آویخته شد.

* سه: هوشنگ ورامینی؛ قاتل کلاه نمدی یا شبح قنات
هوشنگ ورامینی معروف به قاتل کلاه نمدی، سال ۱۳۱۶ در ورامین متولد شد. هوشنگ در نوجوانی یک شاگرد شوفر بود و ظاهری بسیار آرام و مهربان داشت و همیشه یک کلاه نمدی بر سر داشت. هوشنگ از ابتدای سال ۴۰ خورشیدی، قتل‌هایش را شروع کرد و برای این که دیده نشود بعد از غروب آفتاب بدون این که طعمه‌های خود را بشناسد یا جنسیت و سن برایش مهم باشد با فریب، دست‌ها و چشمانشان را می‌بست و سرشان را از تن‌شان جدا می‌کرد و جنازه‌شان را در چاه‌های قنات شترخان و اطراف شهر ورامین می‌انداخت.

ژاندارمری با توجه به سوابق سیاه هوشنگ، وی را تحت‌تعقیب قرار داد. او در خانه خواهرش پنهان می‌شد و برای بیرون رفتن یک چادر مشکی سر می‌کرد. ژاندارمری در فروردین سال ۴۲ با تحت نظر گرفتن شبانه‌روزی خانه خواهر هوشنگ، وی را دستگیر و روانه زندان کرد. او درست ۳۰ سال بعد از اصغر قاتل دستگیر شد. قاتل کلاه نمدی ابتدا فقط به هفت قتل اعتراف کرد و با دستخط خودش در روزنامه کیهان خطاب به خوانندگان نوشت «خوانندگان عزیز من تاکنون ۷ نفر را سر بریدم و تا آخر عمر همین کار من است. من برای این که… دلم می‌خواهد زنده بمانم و آه دلم را از اینها بگیرم. هوشنگ ورامینی»

جالب است بدانید پرویز یاحقی، موزیسین معروف که در آن زمان دستی بر خبرنگاری داشت توانست از او اعتراف بگیرد.همچنین قتل ارنست لانگه، مستشار اقتصادی آلمان توسط او حواشی بسیاری درست کرد. او بعد‌ها به ۱۴ قتل اعتراف کرد و اگرچه هیچگاه تعداد دقیق قتل‌هایش مشخص نشد. وقتی از وی سوال شد چرا این افراد را بدون شناخت قبلی یا حتی ندانستن نامشان به قتل رسانده، در پاسخ گفت: زمانی که سر می‌بریدم از فوران خون و صدای خرخر آنها لذت می‌بردم. سال ۴۲ هوشنگ ورامینی ملقب به قاتل کلاه نمدی به جرم قتل ۱۴ کودک، زن و مرد در میدان توپخانه تهران در ملأعام اعدام شد.

* چهار: مجید سالک محمودی، قاتل شورولت سبز سوار
اولین قاتل سریالی بعد از انقلاب در سال ۱۳۳۲ شمسی در یک خانواده معمولی پرجمعیت در تبریز متولد شد. مجید یک مغازه لوازم تزئینی داشت و همسرش هم شاغل بود. آنها زندگی خوبی داشتند تا این که مجید به دلیل یک اشتباه ورشکسته شد و به درخواست زنش، تمامی اموال را به نام او کرد. دو سال برای چک بی‌محل به زندان رفت و وقتی بازگشت خبر خیانت همسرش را با پسرخاله‌اش شنید. اگر چه هیچگاه از آنان انتقام نگرفت.

مجید سالک‌محمودی ازمخوف‌ترین قاتلان سریالی ایران بود. او در طول سه سال، ۳۰ زن را با طناب سفید رنگ خفه کرد. مجید در جریان ناپدید شدن زن جوانی و دو فرزندش که کشته بود دستگیر شد. شاهدان اعلام کردند که زن جوان را آخرین بار سوار خودروی شورولت سبز رنگی دیده‌اند. خیلی طول نکشید تا ماموران آگاهی توانستند شورولت سبز رنگ مشکوکی را در حوالی میدان بهارستان متوقف کنند. در صندوق عقب شورولت که شماره پلاکش مربوط به ارومیه بود، لباس زنانه و مقدار قابل توجهی طناب سفید وجود داشت.

صاحب ماشین ادعا می‌کرد که لباس‌ها را برای فروش در صندوق عقب ماشین گذاشته، اما هیچ نظری درباره وجود طناب سفید در ماشینش نداشت. او در بازجویی‌ها به قتل ۳۰ زن در سال‌های ۵۹ تا ۶۲ اعتراف کرد. مجید در زندان توانسته بود در مدتی که برای خوردن شام دستبند نداشت، خودش را با طنابی که از حاشیه پتوهای سلول درست کرده بود، خفه کند.

با خودکشی مجید پرونده قتل‌های او نیز برای همیشه بسته شد. احمد محققی نیز در کتاب خود با نام آخرین شکار قاتل درباره مرگ مجید سالک‌محمودی که در اختیار دادستانی وقت تهران بود، می‌نویسد: «ساعت ۲۱ و ۳۰ دقیقه هشتم خرداد ۶۵، جانشین رئیس زندان سرگردی بود که با ناراحتی بسیار اعلام کرد مجید در بند مجردی خودش را کشته‌است. »

* پنج‌: قاتل دوچرخه‌سوار
فرید بغلانی، معروف به قاتل دوچرخه‌سوار، سال ۱۳۴۹ در خوزستان متولد شد. وی متاهل و دارای چهار فرزند بود. فرید کارگر ساده‌ای بود که در خانه افراد ثروتمند باغبانی می‌کرد و بعد از کار، زمان برگشت به خانه با دوچرخه خود از نخلستان‌ها می‌گذشت و طعمه‌هایش را بدون شناخت قبلی به قتل می‌رساند. سال ۸۳، شروع قتل‌هایش بود و تا سال ۸۷ و دستگیری ۱۶ نفر را در شهر‌های آبادان، خرمشهر و در بهمن‌شیر به طرز فجیعی به قتل رسانده بود.

فرید پیش از شروع قتل‌هایش، به دلیل آزار و اذیت زنان و کتک زدن‌شان در خیابان به پنج سال زندان محکوم شد و از همان زمان جرقه نقشه شوم به قتل رساندن زنان در ذهنش شکل گرفت. فرید بعد از دستگیری و اعتراف به جنایت‌ها به ۱۳ بار قصاص نفس محکوم شد. حکمش صبح شنبه ۲۲ آبان سال ۸۹ در محوطه زندان کارون اجرا شد.

او درباره انگیزه‌اش گفته بود: «وقتی از کار در خانه ثروتمندان به خانه بازمی‌گشتم با دیدن زنان در حین کار در نخلستان‌ها بدون شناخت قبلی با یک چوبدستی یا میله‌ای آهنی به آنها ضربه می‌زدم. از زنان متنفرم. من در کودکی با پدربزرگم زندگی می‌کردم؛ البته مادرم را می‌دیدم، اما تا ۱۲ سالگی نمی‌دانستم مادرم است. چون خیلی مرا اذیت می‌کرد فکر می‌کردم زن‌عمویم است.»

کدخبر: ۳۶۴۱۶۷
تاریخ خبر:
ارسال نظر