ماجرای بوکسور تاجر
روزنامه هفت صبح، مصطفی آرانی | از علی عبدو، موسس باشگاه پرسپولیس چه میدانیم؟
* یک: علی عبدُه یا عبدو متولد سال ۱۳۰۳ در بروجرد بود. پدرش شیخ محمد تقی عبده بروجردی، از مقامات عالی رتبه حقوقی و قضایی در دوران رضاشاه پهلوی بود. او سه برادر به نامهای جلال، مهدی و حسین داشت که در این میان، جلال، برادر بزرگ او، شخصیت مبرزتری بود چراکه نماینده ایران در سازمان ملل متحد بود.
* دو: دوره متوسطه را در دبیرستان شرف سپری کرد و از همان روزها نیز به ورزش علاقهمند شد. در مسابقات دوچرخهسواری و مواد پرتاب وزنه و پرش ارتفاع آموزشگاههای تهران قهرمان شد. او همچنین سالها کاپیتان تیم والیبال دبیرستان شرف بود و سپس سال دوم دبیرستان به عضویت تیم والیبال باشگاه دارایی پذیرفته شد و آنقدر در این رشته پیشرفت کرد که سرانجام، کاپیتان تیم والیبال دارایی شد. در ۱۷سالگی به توصیه یک دوست، برای بار نخست به تمرینات بوکس رفت و آنقدر خوب بود که در ۱۸سالگی قهرمان آموزشگاههای تهران شود. یک سال بعد قهرمان ایران شد و بعد از آن تا سال ۱۳۲۷ در همه رقابتهای استانی و کشوری صاحب رتبه نخست بود.
* سه: ۲۵ سالش بود که به آمریکا رفت تا در کالج پارک مریلند، تربیت بدنی بخواند. همان جا ورزش هم پیگیری کرد و قهرمان مشتزنی آموزشگاههای ایالت واشنگتن شد و بعد از آن آنقدر خوب بود که در سال ۱۳۳۱ فینال مسابقاتی به عنوان تورنمنت دستکش طلایی را از یک ملی پوش سابق آمریکا برد و در سال ۱۳۳۲، رئیس امور ورزشی ایالت دی سی و یک سال بعد رئیس فدراسیون والیبال این ایالت شد. او حالا دیگر با نام آلان مورگان تبعه آمریکا شده بود و کار تا آنجا پیش رفت که میگفتند او در ارتش آمریکا در جنگ ویتنام هم شرکت کردهاست.
* چهار: سال ۱۳۳۵، عبدوی قهرمان و البته درس خوانده به ایران آمد و بیزینس خود را شروع کرد. این بیزینس شرکتی بود به نام شرکت سهامی سیآرسی که ابتدا در امور بازرگانی مثل صادرات و واردات کار میکرد. همزمان رئیس فدراسیون بوکس ایران و نایب رئیس اول فدراسیون بوکس آسیا میشود.
* پنج: بیزینس عبدو در ابتدای دهه۴۰ به جای خوبی میرسد و افراد ثروتمند و مشهوری مثل فاطمه پهلوی نیز وارد آن میشوند. آبان ۱۳۴۲، عبدو یک باشگاه ورزشی هم با سرمایه شرکت زد و نام آن شد بولینگ عبدو که حالا در تقاطع خیابان شریعتی و بزرگراه صدر با نام مجتمع شهید چمران مشغول به فعالیت است. نام تیمهای ورزشی آن باشگاه هم میشود پرسپولیس تا اینکه پای خسروانی به ماجرای عبدو باز میشود.
* شش: سال ۱۳۴۶ بود که تیمسار خسروانی، باشگاه شاهین را لغو پروانه کرد و باشگاه دارایی هم اعلام کرد دیگر دوست ندارد به فعالیت ادامه بدهد و در اینجا عبدو، با موقعیت شناسی توانست دو جین بازیکن خوب شاهین از جمله ستارگانی مثل بهزادی، کلانی و کاشانی را جذب کند و تیمی بسازد که در همان سال اول نماینده ایران در جام باشگاههای آسیا باشد.
* هفت: تاسیس پرسپولیس در سال ۱۳۴۵ و تقابل با تاج از سال ۱۳۴۶، آغاز بحث مردمی و حکومتی در فوتبال ایران بود؛ بحثی که هوشنگ شهابی به خوبی در یک مقاله در نشریه ایراننامه آن را توضیح داده است: «در سال ۱۳۲۵ باشگاه دوچرخه سواران تهران، به مدیریت سروان پرویز خسروانی که بعدها از افسران مورد اعتماد شاه شد، تیم فوتبالی تشکیل داد که در سال ۱۳۲۸ تاج نام گرفت و به جای طوفان یکی از بهترین سه تیم تهران شد.
شاهین از طوفان و تاج هواداران بیشتری داشت زیرا در میان سه تیم برجسته تنها تیمی بود که با دولت و شخصیتهای دولتی پیوندی نداشت و از همین رو تیمی مردمی شمرده میشد. به این ترتیب، رقابت میان تاج و شاهین به تدریج ابعادی سیاسی یافت به این معنا که مخالفان رژیم در مسابقات بیشتر جانب شاهین را میگرفتند. هنگامی که در سال ۱۳۴۶ سپهبد خسروانی، پس از رسیدن به ریاست سازمان تربیت بدنی کشور، شاهین را، ظاهرا به دلیل همین محبوبیت، منحل کرد دامن این احساسات بالا گرفت.
در این زمان شاهین سازمانی مستقل با ۴۰۲ تیم و شبکهای مرکب از ۶۲ باشگاه شده بود. بازیکنان شاهین به تیم پرسپولیس که شهرت چندانی نداشت پیوستند و آن را بیفاصله به رقیب تازه تاب مبدل کردند. تیم دارانی هم چندی بعد، در سال ۱۳۴۷، منحل شد. از این هنگام به بعد، به ویژه از سال ۱۳۴۷ که مسابقات جام تخت جمشید آغاز شد، رقابت میان تاج و پرسپولیس، آبیپوشها و قرمزپوشها، صحنه فوتبال ایران را تحتالشعاع خود قرار داد. در دهه ۱۳۵۰ خسروانی نزدیک به ۳۰۰شعبه باشگاه تاج را در سراسر کشور دائر کرد. در همین سالها، تاج به انتشار یک نشریه ورزشی دست زد و برای بالا بردن تیراژ فروش تصویر ورزشکاران را در کنار خوانندگان و هنرپیشگان معروف زن در صفحات آن چاپ می کرد. این در کار دستاویز دیگری برای مخالفان مذهبی فراهم آورد تا فوتبال دولتی، فساد اخلاقی و رژیم شاه همگی را در کنار یکدیگر قرار دهند.»
* هشت: البته دامن عبده نیز از آن رژیم و برخی حرف و حدیثهای پیرامونش پاک نبود. به هر حال شریک فاطمه پهلوی بود و البته رقیب آذر صنیعی یا ابتهاج، زن ابوالحسن ابتهاج، رئیس سازمان برنامه و بودجه و در آن زمان هم کم نبود داستانهایی که از قصه عشق و نفرت بین آذر و عبدو میگفتند و مینوشتند. قصه عشق و نفرت البته که تبعاتی هم داشت. از اجیرکردن دو چاقوکش برای زدن عبدو در خیابان توسط ابتهاج تا ماجرای تلخ سوختن بولینگ عبدو در سال ۱۳۵۶ و پولی که فاطمه پهلوی نگذاشت به عبده برسد.
* ۹: با همه اینها علی عبده برای پرسپولیسیها از ابتدای انقلاب تا به حال یک لات مردمی است که اگر هم ارتباطی با آن رژیم داشته به اقتضای زمان بوده و این را آگهیهایش در روزنامه آیندگان در روزهای ابتدای انقلاب گواهی میکند که در آن از ضدانقلاب تبری میجست حتی اگر برخی بگویند که آیندگان برای آن مطلبها پول میگرفت و در واقع آنها رپرتاژ آگهی عبدو بود.
* ۱۰: و این قصه مردی است که در سال ۱۳۵۸، در حالی که در خانه خود در کالیفرنیا در جکوزی بود بر اثر سکته درگذشت. داستان همسر هما مهاجرین دختر دیپلمات ایرانی و پدر رضا عبده کارگردان نمایش و نمایشنامهنویس بود، سالار عبده که نویسنده و استاد نویسندگی خلاق در سیتی کالج نیویورک و نگار. داستان مردی که هر چه بود، آنقدر مهم بود که ۴۰ سال بعد، هنوز هم از او یاد کنیم.