قصه جذابِ دخترِ تجریشی
روزنامه هفت صبح| جیران حالا به قسمت سی رسیده است. قصه دسيسهها، توطئهها و دلدادگي شاه عاشق قاجار که حالا میتوان گفت مخاطب طرفدارش است. همه آن حواشياي كه براي سريال پيش آمد و چند وقتي پخش سريال متوقف شد و اصرار مخاطب در فضاي مجازي براي پخش مجدد سريال، نشان داد اين مجموعه با اقبال عمومي مواجه شده است.
داستان عشق ناصرالدين شاه قاجار به جيران تجريشي واقعی است. هنوز شعرهاي ناصرالدين شاه براي جيران آهو چشمش با سند وجود دارد آنجا كه سروده: «دل میبری و روی نهان ميکنی چرا؟ خود میکشی مرا و فغان میکنی چرا؟».با این حال از همان اول، درباره تفاوت روایت تاریخی و سینمایی حرف بود و انتقادهای دیگری هم وجود داشت ولی سریال بالاخره ما را بيميل برای انتظار قسمت بعدي نمیکرد. نکتههایی که میتوان در جمعبندی این سی قسمت نوشت اینهاست:
فتحی به درستی متوجه شده که نكته جذاب اين داستان، اتفاقات حرمسرا و دربار است. هر قسمت ميبينيد كه چگونه تاجي، سوگلي اسبق شاه و دخترعمويش براي وليعهد شاه شدن پسرش (معينالدوله) دسيسه ميچيند. مهدعليا، مادر شاه که در همه امور دخالت دارد و فخرش هم اين است كه تا رسيدن پسرش به تهران از تبريز در زمان فوت شاه مرحوم (محمدشاه) امور مملكت را در 45روز برعهده گرفته و به قول خودش در قسمت سيام اين سريال 400 فتنه را خواباند تا پسرش ناصرالدين شاه به سلامت بر تخت سلطنت بنشيند. مهدعليا با بازي مريلا زارعي بهخوبي از پس نقش برآمده است چرا كه تا حدودي اقتدار اين زن را در دربار قاجار نشان ميدهد.
در مجموع تا به اينجاي داستان كه سريال مخاطب خودش را دارد، بهرام رادان به خوبي خم و چم چهره ناصرالدين شاه عاشق را با حركات چشم و ابرو بازي ميكند و ميرزاآقاخان نوري صدراعظم دربار جانشين اميركبير فقيد با بازي امير جعفري، راه و رسم چاپلوسي و رگ خواب شاه را بهخوبي نشان ميدهد. در قسمت آخر سريال اين ماجرا به خوبي به تصوير كشيده شده است.
از سوي ديگر، نقشي در اين سريال وجود دارد كه اميرحسين فتحي آن را بازي ميكند. سياوش از نوادگان زنديه. نقشي كه ما بهازاي واقعي در داستانهاي تاريخي ندارد. حالا اگر هم وجود داشته كسي در تورق تاريخ آن را نديده است اما بههرحال انگار كارگردان براي جذابتر كردن اين سريال چنين نقشي را هم تعريف كرده است. دلداده اسبق جيران تجريشي كه با هم بزرگ شدند و دست روزگار و شاه قاجار آنها را از هم جدا كرد.
سريال تا جايي كه سياوش تمام تلاشش را براي بودن در كنار معشوقه ميكرد جذاب بود. مانند مثلث عشقي قباد و فرهاد در سريال شهرزاد؛ اما زمانيكه نفر ديگري به ماجرا اضافه شد داستان كشدار و عجيب شد. ساراي گرجي. زني در حرمسراي شاه كه حالا دلداده سياوش است و اين عشق شكلي دوطرفه گرفته است.
اين نقش زياد در اين سريال مشخص نيست براي چه آمده و چه سرانجامي خواهد داشت. حالا اگر ما بهازاي حقيقي از اين شخصيت داشتيم باز قابل باور بود. بگذريم. در پايان، مهمترين نكته اين سريال جذاب تاريخي گريمها و لباسهاست. از حواشی مقایسه عكسهاي واقعي زنان قجری و شخصيتهاي سريال گرفته تا نقش جيران که چهرهاش به عكسي كه از او باقي مانده شبيه است.