قتل مرد صافکار به دست مربی ستارههای فولکنتاکت
روزنامه هفت صبح، فاطمه شیخعلیزاده| در پروندهاش همه رقم نکبت و درخشش بهچشم میخورد. تناقض عجیب بین رزومه او در ورزش، با سوابق کیفری و حالا هم كه پرونده اتهام قتل اضافه شده. او مربی فولکنتاکت است که تعدادی از ستارههای این رشته ورزشی که حالا در تیمملی فعالیت میکنند، زیر دستان او پرورش یافتهاند. یکی از همین قهرمانها پسر خود اوست!
اما حالا آنچه با آن از این مربی یاد میشود، افتخارات ورزشی او نیست، بلکه فیلم لحظه کشتن مردی است که بیرحمانه به او حمله کرده و مرد جوان با اصابت ضربات بیامان چاقو جان میدهد.از روزی که در محله جوادیه این جنایت هولناک را رقم زد، اهالی چشمشان به اخبار جنایی بود تا خبر دستگیری این گندهلات محل را بشنوند. حالا از دیروز که خبر دستگیری متهم به گوششان خورده یک نفس راحت کشیدهاند.
فلشبک به روز حادثه
رسیدگی به قتل هولناک مرد صافکار در محله جوادیه تهران از 5 اسفند ماه سال 1401 با اعلام از سوی شاهدان عینی ماجرا در دستور کار محمدمهدی براعه، بازپرس شعبه سوم دادسرای جنایی تهران قرار گرفت. بررسیهای ابتدایی نشان میداد جوان صافکار بهنام حمید در جریان نزاع دستهجمعی با اصابت ضربات متعدد چاقو به قتل رسیده است.
مطلعین ماجرا در همان تحقیقات اولیه به بازپرس جنایی گفته بودند که عامل جنایت مرد میانسالی بهنام عماد است که از مدتی قبل با حمید اختلافاتی داشتهاند. در همین حال جسد با دستور بازپرس پرونده برای انجام معاینات و آزمایشات لازم به پزشکی قانونی منتقل شد و نتیجه تنپیمایی جسد حکایت از اصابت 18ضربه چاقو به مقتول را داشت. در ادامه دستور بازبینی دوربینهای مداربسته در محل حادثه صادر شد که نشان میداد عماد با ضربات کاری مرد صافکار را از پا درآورده و سپس از مهلکه گریخته است.
به این ترتیب تلاش کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تهران برای یافتن ردی از متهم فراری آغاز شد و این در حالی بود که شواهد نشان میداد عماد از تهران خارج شده است. در ادامه ردزنیها سرنخهایی بهدست آمد که حکایت از تلاش عماد برای خروج از کشور داشت و مشخص شد او به شهر ماکو رفته بود. اما درست زمانی که ماموران در یک قدمی عماد برای دستگیری او بودند، متهم از شهر ماکو نیز بیرون رفت و بار دیگر تلاش برای دستگیری او از سر گرفته شد.
بازداشت متهم به قتل
بالاخره و با گذشت قریب به 9 ماه از وقوع حادثه، دو روز پیش بود که رد متهم در خانه فرزند خواهرش زده شده و در عملیات ضربتی پلیس متهم فراری شناسایی و دستگیر شد. بعد از دستگیری متهم مشخص شد که او قبلا در دادسرای امنیت پرونده شرارت و درگیری داشته است و از اراذل و اوباش سطح یک محله جوادیه بوده است که به قدرتنمایی و گندهلاتبازی مشهور بود. او روز گذشته در اولین جلسه بازجویی در مقابل بازپرس براعه جزئیات این حادثه را شرح داد.
گفتوگو با متهم
از قبل با مقتول اختلاف و درگیری داشتی. دلیل این درگیریها چه بود؟
حمید همسایه خانه روبهرویی ما بود. او خیلیوقتها در عالم مستی در کوچه به دلایل مختلف عربدهکشی و دعوا راه میانداخت. من چند بار به او تذکر داده بودم اما گوشش بدهکار نبود و در ساعتهای استراحت خانوادهها باز هم سلب آسایش میکرد. تا اینکه یک شب با خواهرش دعوایش شد.
ساعت حدود 2 نیمه شب بود که دوباره صدای دعوا و داد و بیداد او را شنیدیم. وقتی به کوچه رفتم متوجه شدم که همسایهها 110 را خبر کرده بودند. وقتی مامور به محل آمد، غائله ختم شد و حمید به خانهشان رفت. اما چند ساعت بعد یعنی حدود ساعت شش و نیم آن روز بود که باز هم سروصدای دعوای خواهر و برادر به گوشمان خورد. اینبار دیگر کفرم بالا آمد و سراغ حمید رفتم و درگیری فیزیکی بین ما رخ داد.
علت درگیری او و خواهرش چه بود؟
نمیدانم! علت خاصی نداشت. خواهرش یک خانم 37ساله مجرد است که کسی را جز حمید 40ساله نداشت و بعد از اینکه حمید زنش را طلاق داد با هم زندگی میکردند. هر زمان که حمید مست میکرد کسی جز خواهرش نزدیک او نبود و اولین کسی که به جانش میافتاد همین خواهرش بود.
بعد از اینکه با حمید درگیر شدی چه شد؟
بعد از آن روز بود که از من کینه بهدل گرفت. یک روز در مغازه سوپرمارکت نوهعمویم بهنام جمشید بودم که دیدیم چند نفر به حالت مشکوکی در نزدیکی مغازه رفتوآمد میکنند. جمشید گفت آنها میخواهند آمار بگیرند و احتمالا قصد دارند دعوا راه بیندازند چون آنها را نمیشناسم. در همین حال بودیم که من چشمم به حمید و دو سه نفر از دوستانش افتاد که نزدیک مغازه بودند و قصد دعوا با ما را داشتند. من و جمشید سمت آنها رفتیم و وقتی درگیری شروع شد دیگر نفهمیدم چه شد!
اما تو با 18 ضربه چاقو به طرز هولناکی حمید را به قتل رساندی! چطور نفهمیدی چه شد؟
واقعا نمیدانم! در آن لحظات فقط به حدی خشمگین بودم که به چیزی فکر نمیکردم.
اهالی محل گفتهاند که از گندهلاتهای محل هستی. برای همین بود که چاقو همراه داشتی؟
من اصلا قبول ندارم که گندهلات هستم! تمام عمرم را صرف ورزش کردهام و مربی فولکانتاکت هستم. چند نفر از شاگردان من الان در تیم ملی بازی میکنند و حتی پسر خودم هم مقام قهرمانی دارد. حتی در نقش یک پدر هم چارچوبهای سفت و سختی برای خودم دارم. خط قرمزم موادمخدر و ارتباط نامشروع است که همین را به پسرهایم هم یاد دادهام. من با نان حلال فرزندانم را بزرگ کردهام. تاکسی دارم و به سختی روی ماشین کار میکنم و نان زن و بچهام را میدهم.
پس چرا چاقو حمل میکردی؟
حدود یکسال قبل بود که ساعت یک شب با صدای تلفن از خواب پریدم. به من گفتند که پسرم در یک درگیری مجروح شده است. چند نفر به او حمله کرده و او را بهشدت زخمی کرده بودند. آن شب استرس خیلی زیادی به من وارد شد و از همان شب برای دفاع از خودم و فرزندانم چاقو در جیبم گذاشتم.
در دادسرای امنیت هم به دلیل درگیری و شرارت پرونده داری. یک بار هم در یک مغازه جگرکی در جوادیه دعوای دستهجمعی راه انداختی. ماجراي اینها چه بود؟
همه اینها به همان درگیری پسرم مربوط میشود. عدهای به او حمله کردند که من آنها را در یک جگرکی شناسایی کردم و بعد دعوایمان شد و کار به دستگیری و تشکیل پرونده در دادسرای امنیت کشیده شد.
در این مدت بعد از قتل حمید کجا بودی؟
آواره بودم! مدتی در تهران و مدتی هم در شهرستان خانه دوست و آشنا میماندم.
قصد فرار از کشور را داشتی که به ماکو رفته بودی؟
نه اصلا! آنجا به خانه دوست یکی از دوستانم رفته بودم.
اما شنیده شده که یک بار به ترکیه رفتی و دوباره برگشتی. احتمالا برای سر زدن به خانوادهات! میخواستی باز هم با قاچاقبر به خارج از کشور بروی که اینبار پولت را بالا کشید و بعد به دام افتادی!
بله ابتدا قصد داشتم از کشور خارج شوم اما بعد کتابهایی خواندم که باعث شد به کارما اعتقاد پیدا کنم! مطمئن بودم اگر کاری در این دنیا کردهام بالاخره گریبانم را میگیرد. برای همین نرفتم.
تو که چنین اعتقادی پیدا کردی چرا خودت را معرفی نکردی؟
چند کار نیمهتمام داشتم و میخواستم بالاخره خودم را معرفی کنم. اما پیش از آن وقتی در خانه فرزند خواهرم بودم، رد من را زدند و دستگیر شدم.
فکر میکنی انتهای این پرونده به کجا ختم میشود؟
نمیدانم! اما امیدوارم خواهر حمید که تنها ولیدم این پرونده است، من را ببخشد.
بنا براین گزارش رسیدگی به این پرونده برای طی روال قانونی ماجرا در دستور کار قضایی قرار دارد.